تقریبا بعد از دو سال
نا غافل یادم افتاد که
ای بابااااااااا
نا سلامتی ما یه زمانی وبلاگی داشتیم
حقیقتا انقدر درگیر درس و دانشگاه و گرفتاری های
روزمره زندگی بودیم که فراموش کردم
یه روزی لحظه لحظه های زندگیمو اینجا سر کردم
خب آدمیزاده دیگه
تو هر وهله زندگیش خودشو با چیزی مشغول میکنه
خلاصه کنم
فقط اومدم بگم
بعد از 5 سال دوری و دربه دری و غم و غصه
بالاخره من و آقاییم علی آقا
در تاریخ 1395/9/11 نامزد شدیم و مراسم بله برونمونو انجام دادیم
و در تاریخ 1395/12/29 عقد کردیم
خدایا شکرت
تنها آرزوم دیگه سلامتی همسرمه
فقط میخواستم به دوستان بگم
گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
البته همراه با وفاداری
من که نتیجه صبرمو ذیدم
انشاالله همه جوونا خوشبختا بشن
مثل وقتایی که آدم توی طبیعته
توی یه جای بکر و دنج
که جز پرنده ها و آب و درختاش کس دیگه ای نیست
و صدایی نیست
جز همین صداها که گوش دادن بهشون
یه شور خاصی به آدم میبخشه
آره سکوت گاهی خیلی زیباست
” فرد ” آن یک نفر است که وقتی زوج ها با هم میروند،
او باید یک تنه جور تنهایی اش را بکشد …
الهی که همه فرد ها هم یه روزی
یه زوج خیلی خوب پیدا کنن
ایشالا که همه عاقبت به خیر بشن
آمین
شب یلدا داره میاد و پیشم نیستی
ینی امسالم توی شب یلدا
لحظه های بیشتری رو باید بدون تو سر کنم
اما چون عشقت توی قلبم
و
یادت توی ذهنمه
سعی میکنم خیلی سخت نگذره
امروز بهت قول دادم
صبر کنم
علی
تا قیامت صبر میکنم
حتی اگه قرار باشه یک نفس باهات باشم
اما هیچ وقت ترکت نمیکنم
به پات میمونم تا ابد
دوستت دارم عشقم
تا به گوش تو برسانند ...
می گفتی قاصدکها گوش شنوا دارند ...
غم هایت را در گوششان زمزمه کن ...
و به باد بسپار ...
من اکنون صاحب دشتی قاصدکم ...
اما ...
مگر تو نمی دانستی قاصدکهای خیس از اشک می میرند ؟
عشق با دوری
عشق با بغض
عشق با اشک
عشق با فریاد سکوت
عشق با حسرت
عشق با حسادت
عشق با تنهایی
عشق با ....
خدایا
من و علی عشقمون واقعیه
بار ها هم ثابت کردیم
آخه پس تا کی دوری؟
آخه پس تا کی صبر ؟
خدایا
تو همه چیو میدونی
از تو نمیتونم پنهان کنم
فقط نذار کم بیارم
نذار داغون بشم
نذار
نمیدونم این خوبه یا نه
اما تنها آرزوم لمس دوباره دستای علیه
روزی که علی اومد پیشم
بردمش امامزاده
دستمو قفل کردم به ضریح
گفتم خدایا من علیمو میخواممممم
یادته
وقتی رفتیم سر خاک شهید
قسمت دادم
واسطه آوردم
گفتم خدایا من علیمو میخوامممم
یادته
خدا جونم
علیمو برام حفظ کن تا خودم برم پیشش
اون موقع خودم مواظبشم
خدایا دوستت دارم
خدایا بووووس
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدم ها ...
مرا با خود نبرد به سرزمین هایِ دورِ احساس ...
من اینجا هر روز با تو عاشقی می کنم بی انتها ...
شعرِ من بهانه ایست برای ما شدن دست هایمان ...
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم ...
وسطِ جر و بحث ....
میــــتونه داســــتان رو عـــوض کنـــه...
هیــــس !! فقط بیـــا بغـــــلم...
دیدمت، آهسته پرسیدمت
خواندمت، بر ره گل افشاندمت
آمدی، بر بام جان پر زدی
همچو نور، بر دیده بنشاندمت
بردمت، تا کهکشانهای عشق
پر کشان، تا بی نشانهای عشق
گفتمت، افتاده در پای عشق
زندگیست، رویای زیبای عشق
می روی، چون بوی گل از برم
رفتنت، کی می شود باورم
بودهای، چون تاج گل بر سرم
تا ابد، یاد تو را میبرم
بردمت، تا کهکشانهای عشق
پر کشان، تا بینشانهای عشق
گفتمت، افتاده در پای عشق
زندگیست، رویای زیبای عشق
دیدمت، آهسته پرسیدمت
خواندمت، بر ره گل افشاندمت
آمدی، بر بام جان پر زدی
همچو نور، بر دیده بنشاندمت
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
به راه پرستاره می کشانی ام
فراتر از ستاره می نشانی ام
نگاه کن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چین برکه های شب شدم
چه دور بود پیش از این زمین ما
به این کبود غرفه های آسمان
کنون به گوش من دوباره می رسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیده ام
به کهکشان، به بیکران، به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
مرا بخواه در شبان دیرپا
مرا دگر رها مکن
مرا از این ستاره ها جدا مکن
نگاه کن که موم شب براه ما
چگونه قطره قطره آب می شود
صراحی دیدگان من
به لای لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می شود
نگاه کن
تو میدمی و آفتاب می شود
(فروغ فرخزاد)
دلم گرفته ای دوست... هوای گریه با من
گر از قفس گریزم ... کجا روم ؟ کجا من ؟ ....
علی
دلم واسه آغوشت خیلی تنگ شده
وقتی سرم رو سینه ت بود
احساس آرامش داشتم
انگار که داشتم رو ابرا پرواز میکردم
دلم میخواد اون روز بازم تکرار بشه
نمیدونم تکرارش کی باشه
ولی بازم صبر میکنم
تا به تنها آرزوی زندگیم برسم
تا به اغوشت برسم
الانم تنها تکیه گاه سرم زانو هامه
که بهشون تکیه میکنه
و چشمام اشک میریزه
و من به گرمای آغوش تو
از آن سوی فاصله ها
دل باختم
مَــــــــــــردی که بشـــــــه بهش تکیـــه کرد !!
زمان و مکانش مهــــم نیست !!
وقتی که تــــو..
" آخرین" هستی عشــــــقم