سخنی باصاحب دلان

ای پروردگاری که سرشار از مهر و محبت و لطف و کرم وعنایتی،

در این شب ،زیباترین سرنوشت را برای دوستان و عزیزانم مقدر کن

خدایا ...!بهترین روزگاران را برایشان رقم بزن . و آنها را در تمامی 

لحظات دریاب مبادا خسته ،بیمار،افتاده و یا غمگین شوند.

دلشان را سرشار از شادی و آرامش کن

و آنچه را که به بهترین بندگانت عطا میکنی به آنها نیز عطا فرما 

                                                 " آمین "

آسمان زیبای شب های فنلاند (14 عکس)

نوشته شده در سه شنبه 21 دی 1395 ساعت 11:38 ب.ظ توسط فریده جمشیدی خسرقی نظرات |


نفسهای آخرپاییز است

بیاییدعشق راچاشنی کارمون قراردهیم باهم قدرى مهربانترباشیم

عشق ومحبت بهترین هدیه روزگاراست

پیشاپیش یلدا رو تبریک عرض مینمایم .

شاد باشین و مسرور

نوشته شده در دوشنبه 29 آذر 1395 ساعت 04:53 ب.ظ توسط فریده جمشیدی خسرقی نظرات |

گاهگاهی که دلم میگیرد

میگویم: به کجا باید رفت؟

به که باید پیوست؟

به که باید دل بست؟

به دیاری که پر از دیوار است؟

حس تنهای درونم گوید: بشکن دیواری که درونت داری!

چه سوالی داری؟


تو " خدا را داری "

و خدا اول و آخر با توست....


من تکه ای از پازل خداوندم…

بی هدف آفریده نشده ام که بی هدف زندگی کنم…

میدانم آفریدگاری دارم که همیشه بوده

همیشه هست. ..

رهایم نمی کند…

تنهایم نمی گذارد…

من قطعه ای اززندگانیم…

تکه ای از پازل هستی…

خدایم مرا آفریده تا آینه ی او شوم…

آفریده تا جان ببخشم

امید دهم…

نفس داده تا نفس دهم…

من تکه ای از پازل زندگی هستم…

اگرخود را گم کنم همه چیز وهمه کس ناقص می مانند…

من باید آگاهانه زندگی کنم تا پازلی که خدا چیده بر هم نریزد

خدایا کمکم کن

نوشته شده در شنبه 20 آذر 1395 ساعت 08:10 ب.ظ توسط فریده جمشیدی خسرقی نظرات |

✿اگه باور کنیم مهربونی میتونه از دنیا جای بهتری برای زندگی بسازه، 

حتما هممون کمی مهربون تراز همیشه با اطرافیانمون رفتار میکنیم✿

شما چقدر مهربونید؟! :)✿



نوشته شده در یکشنبه 13 دی 1394 ساعت 10:27 ب.ظ توسط فریده جمشیدی خسرقی نظرات |

زندگی، امکانی‌ست محدود.

با امکان محدودِ زندگی،

باید نامحدود را جست.

باید از فرصت کوتاه زندگی

برای یافتن جاودانگی بهره برد.

بنابراین،

زندگی،

چالشی‌ست بزرگ؛

مخاطره‌ای عظیم.

فرصت یکه و یکباره‌ی زندگی را

نباید صرف چیزهای کم‌بها کرد.

چیزهای کم‌بها،

چیزهایی‌اند که مرگ آن‌ها را از ما می‌گیرد.

زندگی را باید صرف اموری کرد که مرگ نمی‌تواند

آن‌ها را از ما بگیرد.


نوشته شده در شنبه 14 آذر 1394 ساعت 07:04 ب.ظ توسط فریده جمشیدی خسرقی نظرات |


مورچه ی کوچکی بود که هر روز صبح زود سرکار حاضر می شد 


و بلافاصله کار خود را شروع می کرد.
مورچه ی خیلی کار می کرد و تولید زیادی داشت و از کارش 

راضی بود.

سلطان جنگل (شیر
) از فعالیت مورچه ی

که بدون رئیس کار می کرد، متعجب بود.

شیر فکر می کرد اگر مورچه یمی تواند 

بدون نظارت این همه تولید داشته باشد، 

به طور مسلم اگر رئیسی داشته باشد، تولید بیشتری خواهد داشت.

بنابراین شیر 
یک سوسک

را که تجربه ریاست داشت و به نوشتن گزارشات خوب مشهور بود،
 به عنوان رئیس مورچه ی استخدام کرد.

سوسک در اولین اقدام خود برای کنترل 
مورچه  ساعت ورود و خروج نصب کرد.

سوسک همچنین به همکاری نیاز داشت 

که گزارشات او را بنویسد و تایپ کند...
 ... سوسک بدین منظور و همچنین برای 


بایگانی و پاسخگویی به تلفن ها یک عنکبوت استخدام کرد.

شیر از گزارش های سوسک

راضی بود و از او خواست که از نمودار برای تجزیه و تحلیل نرخ و روند رشد 
 
تولیدی که توسط مورچه صورت می گیرد، استفاده کند.
 تا شیر بتواند این نمودار ها را در گزارش به مجمع

 مدیران جنگل به کار برد.

سوسک برای انجام امور یک کامپیوتر و 
پرینتر لیزری خریداری کرد... ... سوسک
برای اداره واحد تکنولوژی اطلاعات یک زنبور نیز استخدام

 کرد.

مورچه که زمانی بسیار فعال بود و در محیط کارش احساس
 
آرامش می کرد، کاغذ بازی های اداری و جلسات متعددی که وقت او را

 می گرفت دوست نداشت.

شیر به این نتیجه رسید که فردی را به عنوان مدیر
 داخلی واحدی که مورچه در آن کار می کرد، بکار گمارد.

این پست به ملخ 
داده شد.

اولین کار ملخ 
خریداری یک فرش و صندلی برای کارش بود.

ملخ همچنین به کامپیوتر و کارمند نیاز داشت که آنها را از اداره قبلی 
خودش آورد تا به او در تهیه و کنترل بودجه و بهینه سازی برنامه ها کمک کند...
محیطی که مورچه در آن کار می کرد، حال به مکانی فاقد شور

  و نشاط تبدیل شده بود. 

دیگر هیچ کس نمی خندید و همه غمگین و نگران بودند.

با مطالعه گزارش های رسیده شیر
متوجه شد که
 تولیدات مورچه کمتر از قبل شده است.

بنابراین شیر 
یک جغد با پرستیژ را به عنوان

 مشاور عالی استخدام کرد و به او ماموریت داد تا امور را بررسی کرده،

 مشکلات را مشخص و راه حل ارائه نماید.
جغد سه ماه وقت صرف کرد و گزارشی در چند جلد تهیه نمود و در آخر 
 نتیجهگرفت که مشکلات پیش آمده ناشی از وجود تعداد زیاد کارمند است.
و باید تعدیل نیرو صورت گیردپس بنابر این شیر دستور 
داد که مورچه را اخراج نمایند زیرا مورچه دیگر انگیزه ای

 برای کار نداشت.


نوشته شده در شنبه 23 آبان 1394 ساعت 06:25 ب.ظ توسط فریده جمشیدی خسرقی نظرات |

  آ :آمادگی برای تدریس
 ا : ایجاد ارتباط مناسب با دانش آموزان
 ب : بودجه بندی زمان آموزش
 پ : پویایی و تحرک در کلاس و پاداش دادن بموقع
 ت : تدریس کار آمد و یادگیری محور 
 ث : ثبات روحی _ روانی و پرهیز از دوگانگی شخصیت
 ج : جهت دادن به آموزش  در جریان آموزش
 چ : چالش پذیر نمودن دانش آموزان در جریان آموزش
 ح : حمایت از طرح های مدیریتی مدرسه
 خ : خوش خلق بودن همیشگی
 د : درایت و دقت نظر در کار
 ذ : ذهنیت مثبت نسبت به تمامی دانش آموزان
 ر : رهبری و هدایت برنامه های خود
 ز : زمینه سازی رشد و شکوفایی استعداد های دانش آموزان 
 ژ : ژرف اندیشی و در اختیار داشتن استراتژی راهبردی
 س : سازماندهی افراد و برنامه ها
 ش : شناسایی نقاط قوت و ضعف 
 ص : صبور بودن در برابر رفتار دانش آموزان و مشکلات
 ض : ضابطه مداری در حین رابطه مداری
 ط : طراحی الگوی مناسب آموزشی و مدیریت کلاس درس
 ظ : ظریف بینی در حین وسعت دید
 ع : عشق ورزیدن به کار و دانش آموزان
 غ : غنیمت شمردن فرصت ها در مدرسه
 ف : فرایند محوری در کارها و فکر کردن قبل از عمل
 ق : قدرت انتقال مفاهیم آموزشی 
 ک : کاهش استرس دانش آموزان و کنترل کیفی برنامه ها
 گ : گزینش بهترین طرح های آموزشی و اجرای آن
 ل : لبخند به لب داشتن در هنگام برخورد با دانش آموزان
 م : مهندسی دوباره خود و برنامه ها
 ن : نظارت و کنترل دانش آموزان 
 و : وارستگی و وقت شناسی
 ه : هوشیاری در کارها و هماهنگی سازی منابع
 ی : یاری رساندن به دانش آموزان

نوشته شده در دوشنبه 30 شهریور 1394 ساعت 08:24 ق.ظ توسط فریده جمشیدی خسرقی نظرات |



1-سعی کنید چشم خود را به داشته های دانش آموزان بدوزید نه به نداشته های آنان.

2-همه به محرک نیاز دارند،تشویق نوعی محرک است.

3-اگر دانش آموز درسی را خوب بفهمد،از آن درس و کلاس راضی خواهد بود.

4-انتقاد سازنده را همیشه با بیان یکی از ویژگی های مثبت دانش آموز آغاز کنید.

5-رفتار را سرزنش کنید نه شخصیت را.شما را دوست دارم،اما کار شما را دوست ندارم.

6-برای تسلط بر دانش آموزان ابتدا باید بر خودمان مسلط باشیم.

7-همه ی شاگردان را حد متوسط بدانیم وانتظار معجزه از آنها نداشته باشیم.

8-در وجود دانش آموزضعیف باید خوبیها را بجویید و آنها را تقویت کنید.

9-هرگز دانش آموزی را به کاری که نمی توانید تهدید نکنید.چرا که او طرف برنده 
خواهد شد.

10-فرمول تنبیه را پاک کنید و فرمول تشویق را جایگزین کنید.


11-بهداشت کلامی خود را رعایت کنید.

12-دانش آموزان آنگونه که ما می خواهیم نمی شوند،بلکه آنگونه که هستیم می شوند.

13-برای رسیدن به هدفهای خود در کلاس،مثبت فکر کنید.

14-برای اثر گذاری بر دانش آموزان،ابتدا باید به خواسته های آنها توجه کنید.

15-یاد ندهیم ازهم یاد بگیریم.حاکم شدن یک سلیقه،نه شدنی است نه مطلوب.

16-چشم دانش آموز به رفتار و گوش او به گفتار ماست.پس مواظب باشیم چه می کنیم 
و چه می گوییم.

17-با روش تدریس دیروز نمی شود دانش آموز امروز و فردا را آموزش داد.

18-نظم کلاس نتیجه ی تدریس خوب است و تدریس خوب نتیجه ی طرح درس خوب.

19-بهترین پادزهر معلم برای بد رفتاری دانش آموز این است که مایل باشد به دانش آموز 
کمک کند.

20-برای آنکه به ذهن دانش آموز راه یابید،ابتدا باید به دل او راه پیدا کنید.


21-تکالیف باید تابع توان دانش آموز باشد و مایه ی سرگرمی،نه مایه ی عذاب

نوشته شده در سه شنبه 24 شهریور 1394 ساعت 08:15 ق.ظ توسط فریده جمشیدی خسرقی نظرات |





سعی کن کسی که تو را می ببیند،آرزو کند مثل تو باشد…




از ایمان سخن نگو! بگذار از نوری که در چهره داری،آن را احساس کند…

از عقیده برایش نگو..!بگذار با پایبندی تو،آنرا بپذیرد…

از عبادت برایش نگو!بگذار آن را جلوی چشمش ببیند…

از اخلاق برایش نگو!بگذار آن را از طریق مشاهده تو بپذیرد…

از تعهد برایش نگو!بگذار با دیدن تو، از حقیقت آن لذت ببرد…


بگذار مردم با اعمال تو، خوب بودن را بشناسند…

نوشته شده در یکشنبه 25 مرداد 1394 ساعت 09:04 ب.ظ توسط فریده جمشیدی خسرقی نظرات |

پیرمرد که با دوچرخه اش به سمت خیابان پیچید، پرنده ها ناگهان به سویش پر کشیدند، 

همگی با هم. بال می زدند و بی قرار بودند. 

با خودم گفتم برای چی پرنده ها همه به سمت او می پرند؟ که دیدم 

پیرمرد کیسه ای دارد آبی رنگ وبرای پرنده ها خرده های نان خشک آورده است. 

قشنگ بود ، قشنگ ؛ اینکه میان این همه رهگذر ، پرنده ها پیرمرد شان را می شناختند 

و به سویش می پریدند، پیرمردی را که نان می دهد....


کاش ما هم مثل این پرنده ها میان این همه رهگذر تشخیص می دادیم کسی را که هر روز 

به ما نان می دهد و جان می دهد و زندگی....

و کاش کمی شوق از پرندگان می آموختیم برای پریدن به سویش.....

نوشته شده در پنجشنبه 15 مرداد 1394 ساعت 06:24 ب.ظ توسط فریده جمشیدی خسرقی نظرات |


(تعداد کل صفحات:[cb:pages_total]) [cb:pages_no]


بنر حمایتی  افقی فارسی - شکرگزاری


Template By : Pichak