به خونه که رسیدم...
در باز بود...
بوی کیک تمام کوچه رو فرا گرفته بود...
هر کسی هم نمیدونست،می فهمید امروز تولد یکی از اعضای این خونه اس...
من...
تولد پایان 16 سالگیم و شروع 17 سالگی...
مادرم نتونسته بود کیک بخره،اما یه کیک خوشمزه درست کرد...
کیکی که خودش هدیه بزرگی بود واسه تولد...
و اینکه بهم بگه...
دختـــــرم تولــــدت مبـــــارک
طبقه بندی: حرفهای مدیر وبلاگ،
برچسب ها: تولد، پدر و مادر، والدین، دو فرشته از طرف خداوند،
در باز بود...
بوی کیک تمام کوچه رو فرا گرفته بود...
هر کسی هم نمیدونست،می فهمید امروز تولد یکی از اعضای این خونه اس...
من...
تولد پایان 16 سالگیم و شروع 17 سالگی...
مادرم نتونسته بود کیک بخره،اما یه کیک خوشمزه درست کرد...
کیکی که خودش هدیه بزرگی بود واسه تولد...
و اینکه بهم بگه...
دختـــــرم تولــــدت مبـــــارک
طبقه بندی: حرفهای مدیر وبلاگ،
برچسب ها: تولد، پدر و مادر، والدین، دو فرشته از طرف خداوند،