اذان صبح را گفتند؛
من در اتاقم روی تختم؛
و مادرم را از گوشه کناره های اتاق می بینم؛
نماز میخواند؛
می بینم؛
قیامش را؛
رکوعش را؛
سجودش را؛
قنوتش را؛
دوست دارم نمازش را...!!
طبقه بندی: جملات و اشعار،
برچسب ها: مادر، پدر و مادر، جمله درباره مادر، نماز و دعای مادر، والدین، راز و نیاز،
من در اتاقم روی تختم؛
و مادرم را از گوشه کناره های اتاق می بینم؛
نماز میخواند؛
می بینم؛
قیامش را؛
رکوعش را؛
سجودش را؛
قنوتش را؛
دوست دارم نمازش را...!!
طبقه بندی: جملات و اشعار،
برچسب ها: مادر، پدر و مادر، جمله درباره مادر، نماز و دعای مادر، والدین، راز و نیاز،
دیشب کابوس دیدم؛
طبقه بندی: جملات و اشعار، حرفهای مدیر وبلاگ،
برچسب ها: مادر، کابوس شبانه، پیامک روز مادر، جمله روز مادر،
یک کابوس پوچ ولی ترسناک؛
فریاد زدم،از جا پریدم.
ناگهان زبانم چرخید بگویم:مامان!!!
مادرم را دیدم که درحال نماز خواندن است.
با فریاد من،نمازش را قطع کرد و با سرعت به طرف من دوید.
نوازشم داد،اشک هایم را پاک کرد و گفت:عزیزم،چیزی نشده ...
برایم آب آورد و گفت:آیت الکرسی بخون...صلوات بفرست...دیگه خواب نمیبینی.
تمام این لحظات فقط در چند ثانیه بود...با مادرم...عزیزتر از جانم...
طبقه بندی: جملات و اشعار، حرفهای مدیر وبلاگ،
برچسب ها: مادر، کابوس شبانه، پیامک روز مادر، جمله روز مادر،