رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان با دگران وای به حال دگران
برچسب ها: عشق، عاشقانه، جمله عاشقانه، جمله،
♥بــه وبلاگـــ خـــودتـــونــ خــــوشــ اومـــدیــنــ♥
___████__████_███
__███____████__███
__███_███___██__██
__███__███████___███
___███_████████_████
███_██_███████__████
_███_____████__████
__██████_____█████
___███████__█████
______████ _██
______________██
_______________█
_████_________█
__█████_______█
___████________█
____█████______█
_________█______█
_____███_█_█__█
____█████__█_█
___██████___█_____█████
____████____█___███_█████
_____██____█__██____██████
______█___█_██_______████
_________███__________██
_________██____________█
_________█
________█
________█
_______█
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان با دگران وای به حال دگران برچسب ها: عشق، عاشقانه، جمله عاشقانه، جمله، اگـر تمــام ستـــاره های آسمــان را به شب مــن بیاوری این تـاریکـــی، روشـن نخواهد شد!! بـرای مــن تنـــها چشـــم تــــو کافـی ست!! دریغــش نکن .. طبقه بندی: عاشقانه، برچسب ها: عشق، عاشق، جمله عاشقانه، میبخشم كسانی را كه هرچه خواستند با من , با دلم , با احساسم كردند و مرا در دور دست خودم تنها گذاردند و من امروز به پایان خودم نزدیكم پروردگارا , به من بیاموز در این فرصت حیاتم اهی نكشم برای كسانی كه دلم را شكستند طبقه بندی: عارفانه، عاشقانه، برچسب ها: عاشقانه، جمله عاشقانه، عشق، به زخمهایم می نگری ؟!
مرگ تمام درد هایم را با خودش بـــــــــــــــرد !
طبقه بندی: عاشقانه، برچسب ها: شعر عاشقانه، عاشقانه، شعر، خدا را شکرکه هر روز صبح با زنگ ساعت بیدار میشوم.این یعنی من هنوززنده ام خدا را شکر که در پایان روزاز خستگی از پا می افتم.این یعنی توان سخت کار کردن را دارم خدا را شکرکه گاهی اوقات مریض می شوم.این یعنی به یاد می اورم که اغلب اوقات سالم هستم خدا را شکر که در جایی دور جای پارک پیدا کردم این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هماتومبیل برای سوار شدن خدا را شکرکه خرید هدایای سال نو جیبم را خالی می کند این یعنی عزیزانی دارم که می توانم برایشان هدیه بخرم طبقه بندی: عارفانه، برچسب ها: خدا، شكر كردن،
برچسب ها: تحریم گوگل، خبر تحریم گوگل، سالها رفت و هنوز یک نفر نیست بپرسد از من که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟ صبح تا نیمه ی شب منتظری همه جا می نگری گاه با ماه سخن می گویی گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی راستی گمشده ات کیست؟ کجاست؟ صدفی در دریا است؟ نوری از روزنه فرداهاست یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟ طبقه بندی: عاشقانه، برچسب ها: شعر عاشقانه، شعر، روزی شخصی كه شاهد خروج پروانه ای از پیله اش بود منفذ كوچكی رادر پیله دید كه پروانه تلاش می كند از آن خارج شود وعلیرغم سعی وكوشش فراوان نمی تواند از پیله خارج شود . شخص كه جدال پروانه را برای خروج میدید تصمیم گرفت برای كمك به پروانه با قیچی منفذ پیله راباز كند تا شاپرك راحت وآسان از آن خارج شود. پروانه خارج شد اما با كمال تعجب به جای آنكه بالهایش را باز كند واماده پرواز شود شروع به خزیدن كرد ونتوانست پرواز كند . محدودیت پیله وتلاش لازم برای خروج از سوراخ آن ، راهی است كه خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه بر روی بالهایش قرار داده بود تا پروانه بعد از خروج از پیله بتواند پرواز كند . گاهی تلاش همان چیزی است كه در زمین نیاز داریم .اگر خــــــدا اجازه میداد بدون هیچ مشكلی زندگی كنیم ،فلج می شدیم ،به اندازه كافی قوی نبودیم وهرگز نمی توانستیم پرواز كنیم . طبقه بندی: داستان، حكمت، برچسب ها: حكمت خدا، خدا، داستان، دل اگر بستی محکم نبند مراقب باش گره کور نزنی او میرود تو می مانی و یک گره کور ادامه مطلب طبقه بندی: عاشقانه، برچسب ها: اس ام اس، عاشقانه، اس ام اس عاشقانه، اما تو بگو «دوستی» ما به چه قیمت؟ امروز به این قیمت، فردا به چه قیمت؟ ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ این حسرت دریاست تماشا به چه قیمت یك عمر جدایی به هوای نفسی وصل گیرم كه جوان گشت زلیخا به چه قیمت از مضحكه دشمن تا سرزنش دوست تاوان تو را میدهم اما به چه قیمت مقصود اگر از دیدن دنیا فقط این بود دیدیم، ولی دیدن دنیا به چه قیمت برچسب ها: شعر، شعر عاشقانه، شعر دوستی،
شب و روزم گذشت به هزار آرزو نه رسیدم به خویش، نه رسیدم به او نه سلامم سلام، نه قیامم قیام دل اگر نشکند به چه ارزد نماز نه به جانم شرر، نه به حالم نظر نه به خود آمدم، نه ز خود میروم همه جا زمزمه است، همه جا همهمه است نبرد غیر اشک، دل ما را به راه نشوی تا حزین هله با مِی نشین به سر آمد اجل، نسرودم غزل هله امشب ببر به حبیبم خبر هله از جانِ جان، چه نوشتی؟ بخوان ! بِبَریدم به دوش، به کوی میفروش ع.قزوه طبقه بندی: شعر، برچسب ها: شعر، دویست و پنجاه سال پیش از میلاد؛ در چین باستان؛ شاهزاده ای تصمیم به
ازدواجگرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه
را دعوت کند، تا دختری سزاوار را انتخاب کند. ادامه مطلب برچسب ها: داستان اموزنده، داستان كوتاه، داستان كوتاه و اموزنده، داستان عاشقانه، |