درباره وبلاگ

چون گوش شنوایی نیافتم حرفایم رو مینویسم
مدیر وبلاگ : محمد نوریزاده
نظرسنجی
ایا تا به حال عاشق شدید








جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

محمد نوریزاده

محمد رسول الله


کد اهنگ جدید برای وبلاگ
عشق
زندگی بدون عشق هیچ معنایی ندارد
چهارشنبه 9 اسفند 1391 :: نویسنده : محمد نوریزاده       

لحظه ای به من بنگر ، رحمی کن .

اگر تو بخواهی ، تا صب

ای خدا میدانم ، هرگاه که کار بدی انجام دهم ، توفیق همنشینی و هم کلامی با تو از من گرفته میشود .یا اگرهم با تو حرف بزنم ،قلبم آنگونه که باید ،سخن نمیگوید .

چه باید کرد ؟

آیا مرا رها میکنی ؟آیا مرا،با سیاهی قلبم تنها میگذاری؟

نه نه،من تمام امیدم به سوی توست و آنچه از تو سراغ دارم غیر از این .

ببین رو سیاه شدم

ببین غرق گناه شدم ح صدایت میزنم : ای خدا  ای خدا  ای خدا  ای خدا  ای . . .





نوع مطلب : عشق، 
برچسب ها : ای خدا....، خدایا کمکم کن، عشق، دل شکسته، شعر عاشقانه، زندگی بدون درد، دختر،
لینک های مرتبط :
سه شنبه 8 اسفند 1391 :: نویسنده : محمد نوریزاده       
دوشنبه 7 اسفند 1391 :: نویسنده : محمد نوریزاده       

   انقدر از زندگانی دلگیر

 و دلسردم که روزی  اگر بمیرم

 مر گ خود را جشن می گیرم 

  زندگی شهد گلی است 

 که زنبور زمانه می مکدش 

 انچه می ماند عسل خاطره ها ست





نوع مطلب :
برچسب ها : شعر عاشقانه، زندگی عاشقانه، حرف های عاشقنه، سیهتیر، خرابم کمک کن، عشق، زندگی بد،
لینک های مرتبط :
دوشنبه 7 اسفند 1391 :: نویسنده : محمد نوریزاده       

  همیشه کسی رو انتخاب کن

 که اونقدر قلبش بزرگ باشه

 که نخواهی برای اینکه  تو قلبش جا بگیری

 خودت رو کوچک نکنی

   به چشمانت بیاموز ؛

 که هرکس ارزش دیدن نداردبه دستانت بیاموز ،

 که هرگل ارزش چیدن ندارد

به قلبت بیاموز  که هر کس

 کنج آن جایی ندارد!!!

 اره دادا اینه !!!





نوع مطلب :
برچسب ها : شعر عاشقانه، شعر، عاشقانه، عشقی، معشوق، دوستت دارم، عشق،
لینک های مرتبط :
جمعه 4 اسفند 1391 :: نویسنده : محمد نوریزاده       
وقتی شمـا رو وسـط آرایش کردن می بوسه ...
وقتی باهاتـون کشتی می گیـره و
مثل ِ پـَر از رو زمین بلندتون می کنه !
وقتی تو دلتنگی هاتون داوطلبانه می بردتون بیـرون و
شما رو تو شهـر می گردونه!
عاشـــــقتونه مفت از دستش ندید...!!

نگاره: ‏وقتی شمـا رو وسـط آرایش کردن می بوسه ...
وقتی باهاتـون کشتی می گیـره و
مثل ِ پـَر از رو زمین بلندتون می کنه !
وقتی تو دلتنگی هاتون داوطلبانه می بردتون بیـرون و
شما رو تو شهـر می گردونه!
عاشـــــقتونه مفت از دستش ندید...!!

Dream‏




نوع مطلب :
برچسب ها : داستان عاشقانه، اس ام اس عاشقانه، شعر عاشقانه، جوک عاشقانه، لطیفه عاشقانه، دوستت دارم،
لینک های مرتبط :
جمعه 4 اسفند 1391 :: نویسنده : محمد نوریزاده       

یک شب دلش می گیــرد و کافی ست کمی هوا خوب باشــد !

آن وقت ... راه می افتـــد ...

در آغوش جــاده ها ... از مــرز ها می گــذرد

از سیم های خــار دار ... میدان های میــن 

از غربت پاره پاره ی زمیــن ...

و دیگـر هیــچ وقت بــاز نمی گــردد !

آدم است دیگـــر ...

همیشــه دلش می گیــرد

فقط کافیست یک شـب هـــوا خــوب باشــد !




نوع مطلب :
برچسب ها : آدم است دیگـــر ...، ادم هستی؟، خیلی بدی، دلم شکستی، شعر عاشقانه، شعر، عاشقانه،
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 3 اسفند 1391 :: نویسنده : محمد نوریزاده       
دیدمت وای چه دیداری، وای این چه دیدار دل آزاری بود

بی گمان برده ای از یاد آن عهد

كه مرا با تو سرو كاری بود

دیدمت وای چه دیداری، وای

نه نگاهی، نه لب پرنوشی

نه شرار نفس پرهوسی

نه فشار بدن و آغوشی

این چه عشق است كه در دل دارم

من از این عشق چه حاصل دارم

می گریزی زمن و در طلبت

باز هم كوشش باطل دارم

باز لبهای عطش كرده من

عشق سوزان تو را می جوید

می تپد قلبم و با هر تپشی

قصه عشق تو را می گوید

بخت اگر از تو جدایم كرده

می گشایم گره از بخت، چه باك

ترسم این عشق سرانجام مرا

بكشد به سراپرده خاك

خلوت خالی و خاموش مرا

تو پر از خاطره كردی، ای مرد

شعر من شعله احساس من است

تو مرا شاعره كردی، ای مرد

آتش عشقت به چشمت یكدم

جلوه ای كرد و سرابی گردید

تا مرا واله و بی سامان دید

نقش افتاده بر آبی گردی





نوع مطلب : عشق و تنهایی....!، 
برچسب ها : عشق، دیدار تلخ، دیدار، تلخ، شعر عاشقانه، شعر، عاشقانه،
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 21 دی 1391 :: نویسنده : محمد نوریزاده       
اینروزا دلتنگه منی

تعجبی نداره كه همش دلت منو بخواد

چقدر دلم میخواست كه این حس به سراغ تو بیاد

پشیمون اومدی پیشم چقدر خوب

بهم میگی عوض میشم چقدر خوب

چقدر بی ربطه این حرفای خوبت

عوض شد جای ما باهم چقدر خوب

این روزا بر عكس تو خوب خوب حال من

حر فات نمیتونه منو تكون بده

كلید خوشبختی تو دستای منه

كسی نمیتونه جاشو نشون بده

تو بایدم منو بخوای

بایدم از خدات باشه

كی بهتر از من میتونه خالق قصه هات باشه .....................





نوع مطلب : عشق، 
برچسب ها : تعجبی نداره، عشق، شعر عاشقانه، جملات عاشقانه، حرف های عاشقانه، عاشق یک طرفه، دنیا عشق،
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 21 دی 1391 :: نویسنده : محمد نوریزاده       
ای کاش هیچ گاه نگاهمان با هم آشنا نشده بود...
ای کاش هرگز ندیده بودمت و دل به تو دل شکن نمی بستم.
ای کاش از همان ابتدا، بی وفایی و ریا کاری تو را باور داشتم انتظار باز آمدنت،
بهانه ای برای های های گریه های شبانه ام شد و علتی برای چشم به راه دوختن
و از آتش غم سوختن و دیده به درد دوختم...
 
امّا امشب می نویسم تا تو بدانی که دیگر با یادآوری اولین دیدارمان چشمانم پر از اشک نمی شود.
چون بی رحمی آن قلب سنگین را باور دارم.
 
امشب دیگر اجازه نخواهم داد که قدم به حریم خواب ها و رویاهایم بگذاری...
چون این بار، ((من)) اینطور خواسته ام، هر چند که علت رفتن تو را نمی دانم
و علت پا گذاشتن روی تمام حرفهایت را...
 
باور کن...
 
که دیگر باور نخواهم کرد عشق را... دیگر باور نمی کنم محبت را...
و اگر باز گردی به تو نیز ثابت خواهم کرد...




نوع مطلب : عشق و تنهایی....!، 
برچسب ها : داستان عشق، عکس عاشقانه، شعر عاشقانه، متن عاشقانه، داستان عاشقانه، متن عاشقانه غمگین، متن کوتاه عاشقانه، شع، شعر غمگین،
لینک های مرتبط :
پنجشنبه 21 دی 1391 :: نویسنده : محمد نوریزاده       
تاحالاشده به آخر خط برسی ؟! ...آخر خط که نه ...آخر خط تو ...چون این جاده حالا ...حالا ها ادامه داره ، جاده عشق رو میگم ...ولی تو دیگه نمی تونی جلو بری ...آخه این راه رو نمیشه یکنفری رفت ... تو مدتهاست که میدونی تنهایی ولی از راه رفتن نایستادی ... مدتهاست داری فریاد میزنی :"دوستت دارم "...به امید اینکه همسفرت رو برگردونی ...ولی یه وقتی به یه جایی میرسی که می بینی دیگه فرقی نمیکنه تو چقدر عاشق باشی ، یا تو چقدر دوست داشته باشی... اون دیگه نیست ... یه وقت هست که می بینی رفتن دیگه فایده نداره ، فریاد عشقت به جایی نمیرسه ...عشقت برای اون دیگه معنایی نداره ...می بینی دیگه وقت اون رسیده که یه گوشه روی یکی از نیمکتهای کنار جاده بشینی ومهر خاموشی روی لبات بذاری ... یه دنیا عشقت رو با همه دوست داشتن هات بریزی توی خودت و دیگه صدات در نیاد ... بشینی یه گوشه و هیاهوی رفت و آمد بقیه رو تماشا کنی ...اونایی که دو تا دو تا ، دست در دست هم میرن و تو عالم خودشونن ... تو میدونی اونا چه عالمی دارن ... یا اونایی که ته امیدی دارن ... یا اونایی که نا امید ، نا امیدن ... اونایی که رسیدن به جایی که دیگه حاضر نیستن تنهایی شون رو با هیچی عوض کنن ... اونایی که دیگه برای عشق هیچ تعریفی ندارن ... در این مدت ، توی این مسیر خیلی از این آدما دیده بودی، خیلی ها رو دلداری داده بودی ... ولی حالا دنیا رو از دید اونا میبینی ... همون دنیای زیبای همیشگی ... همون دنیای قشنگی که با همه زیبایی هاش حالا داره بهت دهن کجی میکنه ... شاید هم این تویی که با این همه ادعات برای عاشقی ، معنی عشق رو نمیفهمی ... ولی دیگه چه فرقی میکنه عشق چه معنی میده ... تو دیگه رمقی برای رفتن و از عشق گفتن نداری ...
عشق برای تو مفهومی نداره....





نوع مطلب : جملات عاشقانه، 
برچسب ها : عشق، داستان عاشقنه، شعر عاشقانه، زندگی پاک، راز دل من، حرف های عاشقانه، معشوقه،
لینک های مرتبط :


   
 
   
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات