با عشق تو ....
با عشق تو شعله ای پــراز دود شدم
معشوقه تویی من از تو خشنود شدم
من مثل کویــــر خشک بی پــایـــــانم
امـــــروز ولی بــــــا نفست رود شدم
سوگند به جان تو ولی ...
از دست کسی غریب وتنهــــا ماندن
این گــــونه در انتظار فـــــــردا ماندن
سوگنـــــد به جان تو ولی بـــاور کن
سخت است بدون تو در اینجا ماندن
برای مولایم ..علی (ع)
ایکاش از این سینه صدا بر خیزد
دستی به دعا برای مــا بر خیزد
ایکاس دلم بیاد تــو مـولا جـــان
با گفتن یا علی زجـــا بـــر خیزد
چشمان شما ....
چشمان شما فقط مـرا می خواهـــد
دریــــای دلم فقط تـرا می خــواهـــد
حسرت به دلم مانده و امروز گذشت
ماند م که دلم ترا ..چرا می خواهــد ؟
دنبال دل میگردم و....
دنبــــال دل میگردم وحــــاصل ندارد
دریا که عاشق میشود ساحل ندارد
بـــایـــد ببندی کولــــــه باررفتنت را
مجنـون عاشق هیچ جا منزل ندارد
فرقی ندارد هــر کجا باشی عزیزم
آدم که تنهـــا میشود همدل نـدارد
ادامه ....
ترا هرگز نمی بخشم....
چـــرا رفتی و با مـن قـهر کــــردی
بـــه کامم زنـدگی را زهــــر کردی
بـــرو هـــر گز نمی بخشم گناهت
عجب زهــری بکـــام دهـــر کردی
بال و پرم...
نگهدارت ..... الهام جانم
تویـــــی کـه در نگــــاهت عشق داری
نگهــــــــدارت علی موسی الرضا بــــاد
تقدیم بتو که دوستت دارم (س)
یار جانی ....الهام عزیزم
تو که بــــردی همه صبر وقـــرارم
دوچشمونت پراز عشقه نــــگارم
اگرچـــه از تـــــو دورم یـار جــانی
شب وروز لحظه ها را میشمارم
کوچـــه ...
از کوچــــه مرا دیــد نــگاهش کردم
با اشک دو دیده صد دعـایش کردم
وقتیکه تمــــام آرزو رفت بــه بـــــاد
در دست خدا شبی رهایش کـردم
بسکه دلم ...
بسکه دلم عـاشق دلــــدار شد
زود شکست عاشق وبیمار شد
حال من امشب چقدر بـــدشده
زود بیـــــا روز وشبــــــم زار شد
پابوس....
به پابوس تو می آیم ولی دریاست چشمانم
پناهم میدهی امشب اگر چـه خوب میدانـم
تمام باور م آقـــــــا بـــه چشمان تـو میبندم
به امیدی که میدانم به قــرآنی که میخوانم
همینم ....
نــمیدانم چــــــرا امشب غمینم
نــمیدانــم چــرا مـــــن اینچنینم
ز بس گفتم چرا این شد چـرا آن ..
بخواهی یا نخواهی مــن همینم
پروانه ..
لبخند زدی وآسمان زیبـــا شد
یکباره میان کهکشان بلوا شد
پـــروانه پس از تــــولد زیبایت
تا آخـر عمر غرق این رویا شد
نمی خواهم دگر حتی نگاهت..
تو ماندی با تمـــــام اشتباهت
نمی خواهم دگر حتی نگاهت
تو که امروز بی مهر ووفــــایی
مرا تنهـــا رهــــا کن با خیالت