شنبه 17 مهر 1395
دو بیتی.....
سه تار از هر چه بهتر می نوازد
چقدر خوب ومعطر می نوازد
دل من ساز خود را کوک کرده
که چشمان مرا تر می نوازد
شنبه 17 مهر 1395
دو بیتی.....
ترا بر بوم دل تصویر می کرد
همیشه خواب من تعبیر می کرد
دلم ایکاش درد عاشقی را
میان دفترم تکثیر می کرد
شنبه 17 مهر 1395
غزل...
دلتنگ دو چشمانت در پنجره ها بودم
عین دل تنهایم در خاطره ها بودم
تصویر تو در آنجا در گوشه ی ایوانم
انگار غریبانه با عکس شما بودم
یک قصه ی تکراری عاشق شدن شاعر
آشفته ودیوانه با حس خدا بودم
........
جمعه 16 مهر 1395
جیران....
بر گرد از صحرا دلم تنگ است جیران
اینجا بدون تو غم وجنگ است جیران
بر گرد تا یک بار دیگر در کنارت
وقتیکه بی پروا دلم تنگ است جیران
بگذار تا بویت کنم گل های صحرا
تاول زده پای دلم لنگ است جیران
گل های چین دامنت مانند صحرا
در لابلای گل چرا سنگ است جیران
هی کن تمام آهوان چشم مستت
بر گرد از صحرا دلم تنگ است جیران
جمعه 16 مهر 1395
فنجان لبت....
باید که شب شعر مهیا شده باشد
تا حلقه ی گیسوی تو یلدا شده باشد
ایکاش که قبل از شب بارانی پاییز
یک ابر پر از حادثه پیدا شده باشد
آنگاه من از قهوه ی چشمان تو نوشم
فنجان لبت محو تماشا شده باشد
می ترسم از این شعر که رسوا کند آخر
فردا که دو چشمان تو دریا شده باشد
....
پنجشنبه 15 مهر 1395
گیسوی شرابی....
روی شانه جاری کن گیسوی شرابی را
لحظه ای نگاهم کن تا دوچشم آبی را..
........
من شبیه خواجه ی راز تو شبیه شاخه نبات
قسمت میدهم عزیز دلم تو بزن فال انتخابی را
.....ادامه