ღ♥ღاندوه تنهاییღ♥ღ

دلتنـــــــــگی تنها نصیب مـــــــــن بود از تمام زیبایـــــــــــی هایت . . . . خـــــــــــدایا

تنهــــــــــایی

تنهــایــی یعنـــی :

امشبــم مثــل شبــای دیگـه

رو تختــت دراز بکشـــی

اهنگـــ بـــزاری و بـــازم فکــر کنــی

بـــه نبــودنش

بـه حرفایـــی کــه باهــم میزدیــد

بــه اینکـه بــا غریبــه ای رفتـــه

و مثـــل همیشــه چشمــات تقاصـــ پس بـــدن... !!!

هـــای زندگــی لعنتــی زیبایـــی هـــایـــت کــــــــوووو؟؟




[ دوشنبه 25 آذر 1392 ] [ 10:44 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ ღ♥ღ حرف دل ღ♥ღ() ]



دلتنگی

سلام به همه دوستای گلم

امروز خیلی دلم شکسته انقد که صداش خودم شنیدم اطرافیانم شنیدن 

نتونستم طاقت بیارم اومدم حداقل تو تنهاییم بنویسمش

خدایــــــــــــــــــــا چـــــــــــــــــــــــــــرا ؟؟؟؟

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

دلم ز دست زمانه بسی تنگ است / چه کنم که کار دنیا فقط نیرنگ است

نیرنگهای دنیا هزار و یک رنگ است / خدا کند شود پیدا دلی که با دل من یک رنگ است

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ

خدایا دلم گرفته ، میان این همه آرزوها ، دلتنگ ترین بنده ات را دریاب . . .

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

از تو برای تو و برای دلتنگی های همیشگیم می نویسم.
می گویم که من تو را بهترین میدانم تو را…میخواهم

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

کاش تو ی فصلای زشت سرنوشت یکی این دلتنگیامو می نوشت
یکی از دستای سرد ارزو گرمی دستای عشق و می گرفت
یکی که سکوت تنهاییم رو با صدای ساز شکستش بشکنه
 یکی که تو قاب خالی دلم نقش زیبای  بکشه





[ دوشنبه 28 اسفند 1391 ] [ 04:02 ب.ظ ] [ بهار تنها ] [ ღ♥ღحرف دلღ♥ღ() ]



گپ خودمونی

خداوندا دوستانی دارم که روزگار ، فرصت دیدارشان را کمتر نصیبم میگرداند ، اما تو خود میدانی که یادشان در دلم جاوید است ، دوستانی که رسمشان معرفت ، کردارشان جلای روی و یادشان صفای دل است ، پس آنگاه که دست نیاز سوی تو بر می آورند ، پر کن دستشان را از آنچه که در مرام خدایی توست
 
یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال

در این نوروز باستانی خیال آمدنت را به آغوش خسته می کشم . . .

 

نوروز یعنی هیچ زمستانی ماندنی نیست اگر چه بلندترین شبش یلدا باشد . . .

 

نوروز پیام آور مهر است که مرا وامی دارد تنها به خاطر تو دوست داشتن را یاد بگیرم . . .


نوروز شعر بی غلطی است که پایان رویاهای ناتمام را تفسیر می کند . . .


سلام و دروووووووود به شما دوستای گلم امیدوارم هرجا هستین خوب و

خوش باشین و روزگار بروفق مرادتون انشاالله هربدی و سختی هایی که تو

سال91داشتین تو سبزه عیدتون خشک و خراب شن جاش خوبیها و خوشی

 بیان....

امروز اخرین پست من تو سال 91 که گذاشتم اگه بدن ببخشید اگه خوبن که

 از خوبی های خودتونه تو سال92هم با خداست کی بیام پشت نت و مطلب

های جدید بذارم برای منم دعا کنین شدیدا محتاج دعام مرسی از همتون

دوستون دارم تا دروووووووووودی دیگر بدروووووووووووووود



[ شنبه 19 اسفند 1391 ] [ 12:08 ب.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



شرم

 آنقدر پیش این و آن از خوبی های نداشته اش گفتم که...

وقتی سراغش را میگیرند،شرم دارم بگویم تنهایم گذاشت...



[ شنبه 19 اسفند 1391 ] [ 11:56 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



صبروفراموشی

باید صبـــــــر کنی یا فرامــــــــــوش

صبـــــــــــر کردن دردنــــــــــــاک است

وفرامــــــــــــــوش کردن دردنـــــــــــاک تر

ولـــــــی از این دردنــــــــاک تراین است کــــــه

نـــــــــــدانی باید صبـــــــــرکنی یا فرامــــــــوش


[ شنبه 19 اسفند 1391 ] [ 10:46 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



مرگ

علت مرگم را

در جعبۀ سیاهِ دلِ او

جستجو کنید!



[ شنبه 19 اسفند 1391 ] [ 10:34 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



بی کسی...

برهوتِ بی کسی

یعنی همین جا

جایی که من ایستاده ام

جایی که شما ایستاده اید

یعنی کشمکش بین مرزِ نبودن و خواهشِ بودن

تنهایی؛

یعنی تخت خواب های خسته

یعنی خودت در آغوش خودت

با یک بال شکسته

باید دست برداریم از انتظار

از حسرتِ جاده ها

از چشم های همیشه به راه

از فکر رفته هایی که باز نمی گردند

در سرزمینی که هر طرفش خورشیدی غروب می کند

هیچ فردایی

تکرار می کنم

هیچ فردایی

روزِ موعود نیست.



[ شنبه 19 اسفند 1391 ] [ 10:25 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



تشویش

بعد یک روز پر از تشویش و غم

حاصل این دل شده خورشید در مجمر خون

گذر ثانیه ها را میشنوی؟

ساعت عمر منم ازغم سوی دارد به جنون



[ شنبه 19 اسفند 1391 ] [ 10:00 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



دوست داشتن

تو را به اندازه زیبایی خاطره ات دوست می دارم

 تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام دوست می دارم

اندازه قطرات باران ، اندازه ی ستاره های آسمان دوست می دارم
تو را به اندازه خودت ، اندازه آن قلب پاکت دوست می دارم

تو را به اندازه هر ثانیه دوریت دوست می دارم   


برو ادامشم بخون

[ پنجشنبه 17 اسفند 1391 ] [ 11:59 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



مطلب رمز دار : داستان

این مطلب رمزدار است، جهت مشاهده باید کلمه رمز این مطلب را وارد کنید.


[ پنجشنبه 17 اسفند 1391 ] [ 09:53 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



رفتن

گام بر می دارم و می روم

به هر کجا شود جز اینجا

اینجا که همه لحظه هایش بوی غربت,غم,اندوه می هد.

می روم شاید پایان اینگونه نباشد

اما این بار می خواهم پایانش را خودم بنویسم.

در همه زندگی ام به این باور رسیده ام

که زندگی یک بازی بیش نیست

پس حال نوبت من است تا بازی را به سود خود به پایان برسانم.

چه خوش باشد و چه بد باشد.

به هر حال نامش را قسمت خواهند خواند؟؟؟؟؟

[ چهارشنبه 16 اسفند 1391 ] [ 11:53 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



بن بست رفیق

زانوهامو بغل كرده بودمو نشته بودم كنار دیوار

دیدم یه سایه افتاد روم

سرم رو آوردم بالا

نگاه كرد تو چشمام، از خجالت آب شدم

تمام صورتم عرق شرمندگی پر كرد

گفت:


رفیق ، حوصله کن ادامشم بخون، حرف دلتم بزن

[ چهارشنبه 16 اسفند 1391 ] [ 11:44 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



کودکی

 میخواهم برگردم به دوران کودکی :
 ان زمان ها که عشق ، تنها در اغوش مادر خلاصه میشد،
 بالاترین نقطه ی زمین ، شانه های پدر بود،
 بدترین دشمنانم ، خواهر وبرادر بودند
 تنها چیزی كه میشكست ، اسباب بازی هایم بود
 ومعنای خداحافظ تا فردا بود


کاش کودک بودیم و
            بزرگترین شیطنت زندگیمان
                   نقاشی روی دیوار بود نه روی دل


کاش توی زندگی هم عین فوتبال

وقتی زمین میخوری و ازدرد به خودت میپیچی

یکی مثل داور میومد و ازت میپرسید : میتونی ادامه بدی؟؟؟؟


[ چهارشنبه 16 اسفند 1391 ] [ 11:40 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



اشک

امروز تنهاتر از همیشه ام
ای خاطرهء بی قرار
دنبال کسی ام از حوالی بهار
بوی پاییز می آید
تا عطر شکوفه چند عمر فاصله است؟

بعضی چیزا رو نمی شه نوشت

بعضی چیزا رو نمی شه گفت

بعضی چیزا رو فقط می شه احساس کرد

بعضی بغضا رو نمی شه شکست

بعضی بغضا رو فقط باید قورت بدی

بعضی دردا رو نمی شه فریاد زد

بعضی دردا رو فقط می شه اشک ریخت......




[ چهارشنبه 16 اسفند 1391 ] [ 11:29 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



بریدن

  خیلی بخشیدم خیلی گذشتم.... خیلی فراموش کردم

  خیلی بهت فرصت دادم واسه خراب نشدن زندگیم اما بسه دیگه..... دیگه بریدم

خدا ازت نگذره  .......... فقط همین

آدم هــا بـرای هــم سنگ تمــام مـی گذارنــد،

امــا نـه وقتــی کــه در میانشــان هســتی،

نــــــــه..،
...
آنجــا کــه در میــان خـاک خوابیــدی،

"سنـــگِ تمــام" را میگذارنـد و مــی رونــد...


[ چهارشنبه 16 اسفند 1391 ] [ 11:13 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



تنهایی

سایه ام امشب ز تنهایی مرا همراه نیست
گر در این خلوت بمیرم ، هیچ کس آگاه نیست
من در این دنیا به جز سایه ندارم همدمی
این رفیق نیمه راهم گاه هست گاه نیست

همه یهویی ها خوبن :
یهویی بغل کردن
یهویی بوسیدن
یهویی دیدن
یهویی سورپرایز کردن
یهویی بیرون رفتن
یهویی دوست داشتن
یهویی عاشق شدن
اما امان از یهویی رفتن !!!



[ چهارشنبه 16 اسفند 1391 ] [ 10:39 ق.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



غمگین دیدارم ...

ببین غمگین، ببین دلتنگ دیدارم...

ببین خوابم نمی آید، بیدارم...

نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو:

 تورا بیش از همه کس دوست میدارم


[ سه شنبه 15 اسفند 1391 ] [ 03:35 ب.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



گور

الا ، ای رهگذر ! منگر ! چنین بیگانه بر گورم
 
چه می خواهی ؟ چه می جویی ، در این کاشانه ی

 عورم ؟

چه سان گویم ؟ چه سان گریم؟ حدیث قلب رنجورم...


[ سه شنبه 8 اسفند 1391 ] [ 06:21 ب.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



دوزخ

آن دم که مــــرا مــــی زده بـر خـــاک سپــارید

 

         زیـــــر کفنــــــم خمــــــره ای از بـــــاده گذاریـد


تــــا در سفـــــر دوزخ از ایــن بــــــاده بنوشـــم


        بـــــر خــاک مـن از ساقــــه انگـــــور بکــاریــــد...




[ سه شنبه 8 اسفند 1391 ] [ 06:08 ب.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



مینویسم

می نویسم از نگاه غمگین و خسته

می نویسم از دلی سردوشکسته

می نویسم همدم خلوت دردم

می نویسم قصه هارا کهنه کردم

قصه از تموم هستی

 از تو که دلو شکستی

قصه از دیدن چشمات

قصه حسرت دستهام

قصه رفتنت از دست

قصه غصه شبهام...



[ سه شنبه 8 اسفند 1391 ] [ 04:54 ب.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



مردن

لحظه مردن دستهام 

لحظه تاری چشمهام

وقتی حس می كردم كه دیگه آخر دنیام

مثل یك فرشته بودی 

تو با لبخند های زیبا ، تو شدی گرمی دستهام

تو شدی تموم دنیام

تو كه مهربون دستهات

بوی یاس میده نفسهات

شبمو به صبح رسوندی

لبخند امیدو رو لب خشكیده نشوندی

هر جا باشی یكی اینجاست 

كه بدون تو یه  تنهاست....



[ سه شنبه 8 اسفند 1391 ] [ 04:50 ب.ظ ] [ بهار تنها ] [ حرف دل() ]



.: تعداد کل صفحات 7 :. [ 1 ] [ 2 ] [ 3 ] [ 4 ] [ 5 ] [ 6 ] [ 7 ]