دلتنـــــــــگی تنها نصیب مـــــــــن بود از تمام زیبایـــــــــــی هایت . . . . خـــــــــــدایا
امروز روز دادگاه بود و منصور داشت از همسرش جدا می شد ...
منصور با خودش زمزمه کرد ... چه دنیای عجیبی است این دنیای ما !
یک روز بخاطر ازدواج با ژاله سر از پا نمی شناختم
و امروز به خاطر طلاقش خوشحالم.
ژاله و منصور 8 سال دوران کودکی رو با هم سپری کرده بودند.
آنها همسایه دیوار به دیوار یکدیگر بودند
ولی به خاطر ورشکسته شدن پدر ژاله، پدر ژاله خونشونو فروخت
سرد بودنم را
بگذار به حساب
گرم بودنت با دیگران . . .
به سلامتی کلاغ نه به خاطر سیاهیش، به خاطر یه رنگیش.
به سلامتی اشک که وقتی میاد طرف خالی میشه و بقیه پر.
به سلامتی رفیق که آخرش فقط رفاقتاست که میمونه.
به سلامتی گاو چون نه گفت من و گفت ما.
به سلامتی سیگار که رفیق نیمه راه نبود و تا آخرش با ما سوخت و ساخت.
به سلامتی عشق که تلخیش شیرین بود و شیرینیش تلخ.
به سلامتی خانواده که داشتنش یه بدبختیه و نداشتنش یکی دیگه.
به سلامتی پول که اگه نبود کارمون لنگ بود.
به سلامتی مرام که امروز تازه معنیش رو فهمیدم.
به سلامتی پوتین که عزت رو به کشورش برگردوند.
به سلامتی انقلاب که تهش به میدون آزادی میرسه.
به سلامتی دین که داشتنش از نداشتنش بهتره.
به سلامتی اخلاق که فکر کنم این ترمم حذفش کنم.
به سلامتی دوست که دوسش دارم.
به سلامتی راه که آخرش معلوم نیست به کجا میره.
به سلامتی ترسو که گند میزنه تو کار آدم.
به سلامتی بی شرف که حداقل ادعای شرف نداشت.
به سلامتی دیوار که هر مرد و نامردی بهش پشت کرد و به هیشکی پشت نکرد.
به سلامتی خدا که این همه آدم داد زدن و صداش در نیومد.
به سلامتی دختر کافه دار که دیدنش تفریح مردای تنهاست.
به سلامتی دلستر که اگه نبود به سلامتی هم نبود.
به سلامتی شما که داری این نوشته رو میخونی.
به سلامتی خودش، خودم و خودت.
حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات / باشد، قبول…لااقل این نکته را بدان:
آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم
در سینه می تپید،
دلم بود…نا مهربان...
.: تعداد کل صفحات 7 :. [ ... ] [ 2 ] [ 3 ] [ 4 ] [ 5 ] [ 6 ] [ 7 ]