تنهــــــــــایی
تنهــایــی یعنـــی :
امشبــم مثــل شبــای دیگـه
رو تختــت دراز بکشـــی
اهنگـــ بـــزاری و بـــازم فکــر کنــی
بـــه نبــودنش
بـه حرفایـــی کــه باهــم میزدیــد
بــه اینکـه بــا غریبــه ای رفتـــه
و مثـــل همیشــه چشمــات تقاصـــ پس بـــدن... !!!
هـــای زندگــی لعنتــی زیبایـــی هـــایـــت کــــــــوووو؟؟
بی کسی...
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است.
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است
[ شنبه 29 مهر 1391 ] [ 12:05 ب.ظ ] [ بهار تنها ]
[ حرف دل() ]
تنهایی
هیچ کس ویرانیم را حس نکرد
وسعت تنهاییم را حس نکرد
در میان خنده های تلخ من
گریه ی پنهانیم را حس نکرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بی کس ماندنم را حس نکرد
[ شنبه 29 مهر 1391 ] [ 11:56 ق.ظ ] [ بهار تنها ]
[ حرف دل() ]
پدر...
دختر کوچولو و پدرش از پلی
می گذشتن.
پدر یه جورایی میترسید، واسه
همین به دخترش گفت: عزیزم، لطفا دست منو
بگیر تا نیفتی تو رودخونه.
دختر کوچیک گفت: نه بابا، تو دستِ
منو بگیر.
پدر که گیج شده بود با تعجب پرسید:
چه فرقی میکنه؟
دخترک جواب داد: اگه من دستتو بگیرم
و اتفاقی برام بیوفته، امکانش هست
که من دستت را ول کنم. اما اگه تو
دست منو بگیری، من با اطمینان
میدونم هر اتفاقی هم که بیفته، هیچ
وقت دستم رو ول نمیکنی.
[ شنبه 29 مهر 1391 ] [ 11:48 ق.ظ ] [ بهار تنها ]
[ حرف دل() ]
مادر.......
[ شنبه 29 مهر 1391 ] [ 11:37 ق.ظ ] [ بهار تنها ]
[ حرف دل() ]