باران عشق برای اینکه بزرگ باشی،نخست کوچک بودن راتجربه کن... درباره وبلاگ مطالب اخیر آرشیو وبلاگ نویسندگان برای دلم، گاهی مادری مهربان میشوم «غصه نخور، میگذرد …» خشمگین میگویم: «بس کن دیگر بزرگ شدی ….»
نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : سلام داداش امید خوشحالم میبینم اومدی نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 2 تیر 1392 :: نویسنده : امید
زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه
داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم
مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام سادهای مانند صبحانه
تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و
بیسکویتهای بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت........ ادامه مطلب نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : پیوندهای روزانه
پیوندها صفحات جانبی آمار وبلاگ
|
||