شاید "باهم بودن" را بر صفحههای فطرتمان نوشتهاند که "بی هم بودن" تلخ است و تحملناپذیر،
از من تا تو فاصلهای نیست، جز برداشتن یکقدم به عشق...
گلریزان
خدایا
چه میشد
اگر نبود دلبستگی ما آدمها به هم؟
شاید "باهم
بودن" را بر صفحههای فطرتمان نوشتهاند که "بی هم بودن" تلخ است و
تحملناپذیر،
از من
تا تو فاصلهای نیست، جز برداشتن یکقدم به عشق،
زمستان
سرد و سوزان تنهایی را فقط به هم پیوستن دستهای من و توست که گرم خواهد کرد
زمین
سرد است، اما آتش مهر قلبهای مؤمن در سراسر گیتی نهتنها کلبههای خویش، که کلبه
همسایگان را نیز برقرار و برافروخته نگاه خواهند داشت.
آری، سیاره
خاکی ما بر مدار وحدت دلهای عاشق میگردد؛
دلهای
زنده به عشق انسانیت،
زمین،
ملک همه فرزندان آدم است و این ملک مشاع، تنها با نوعدوستی خواهد پایید و باگذشت آنچه
بهتر زیستن را در این سرزمین دور برایمان فراهم میآورد،
این
است که همگیمان زیر یک سایبان بنشینیم و به ساختن خود وزندگیمان مشغول شویم؛ یاد
روزهایی باشیم که در پی نابود کردن خود وزندگیمان هرجورکه میتوانستیم هزینه میکردیم
و به چیز دیگری جز سرخوش بودن خود فکر نمیکردیم.
چه راز
و نیازهایی که با خداوند نکردیم که از این بلای خانمانسوز نجات پیدا کنیم، چه هزینههایی
که بخاطرخوب شدن حالمان نکردیم، کجا رفت آن نذرونیازها! همه رابه فراموشی سپردیم، بندهی
نفس اماره شدیم، نفس اماره میگوید فعلاً خانواده برایمان باید مهمتر از کمک به
کنگره باشد. و من دو دل میشوم، که آیا کمک
کردن من در این وضعیت درست است یا نه؟ کمی فکر میکنم میبینم تا قبل از ورود به
کنگره خانوادهای وجود نداشت، عشق و محبتی در خانه نبود، این خانواده و عشق و محبت
را کنگره برای من زنده کرد، پس حسابگرانه نباید به این موضوع نگاه کنم.
به این
ایمان و باور رسیدهام که راه درستی را درمکان مقدسی با دوستان خوبی شروع کردهام
و برکت وارد زندگی من شده است، کسی به کمک من نیازی ندارد و این من هستم که به کمک
محتاجم، این مکان باید همیشه دایر باشد، چراکه من از بعدم خبر ندارم که نسل من درگیر
این بلای خانمانسوز و ویرانگر میشود یا نه، و اگر شد باید جایی برای رهایی او باشد
یا نه؟ و اگر فقط به خودم فکر کنم زندگی را از همین لحظه باختهام.
آفرین بر
دلهای بزرگی که میتوانند درحالیکه خودشان هزار جور گرفتاری و مشکلدارند ببخشند
و بخشنده باشند.
با تشکر
از دوستانی که وقت گذاشتند و این مطلب را خواندند.
نویسنده:
مسافر ابوطالب لژیون یازدهم سلمان فارسی
ویرایش:
مسافر سعید