وضعیت بارندگی كشور از اول مهر تا 25 اسفند سال آبی 99-98

تاریخ:یکشنبه 25 اسفند 1398-11:29 ب.ظ

بسم‌الله الرحمن الرحیم

وضعیت بارندگی كشور از اول مهر تا 25 اسفند سال آبی 99-98

ارتفاع كل ریزشهای جوی از اول مهر لغایت 25 اسفند سال آبی 99-98 بالغ بر 187 میلیمتر می‌باشد. این مقدار بارندگی نسبت به میانگین دوره‌های مشابه درازمدت( 162 میلیمتر) 15 درصد افزایش و نسبت به دوره مشابه سال آبی گذشته( 203 میلیمتر) 8 درصد كاهش نشان می‌دهد. ضمناً حجم بارش اول مهر تا پایان 25 اسفند معادل 308.181 میلیارد مترمكعب می‌باشد.

جدول شماره (1) و (2) میزان ریزشهای جوی مهر تا پایان 25 اسفند سال آبی 99-98 را در مقایسه با متوسط درازمدت و سال آبی گذشته همین دوره و درصد افزایش یا كاهش آن را در سطح كشور به تفكیك 6 حوضه آبریز اصلی و حوضه‌های آبریز درجه دو(سی‌گانه) نشان می‌دهد.

نقل از مطالعات منابع آب 




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

سفر نامه (سفر مشهد - سفرمشهد 1319. سفر 1326 به خوی . سفر 1328 تبریز و سفر آخر بدون تاریخ)

تاریخ:یکشنبه 25 اسفند 1398-11:17 ب.ظ

بنام خدا

سفر مشهد  - سفرمشهد 1319. سفر 1326 به خوی . سفر 1328 تبریز و سفر آخر ( بدون تاریخ)

این قصه از یادداشت های یک فرد است و دانستن شرایط زندگی آن زمان ما را با گذشته آشنا می کند .

نویسنده ، داستان خود را چنین شروع می کند:

در مورخه 15/12/1390ساعت 5/4 صبح  اخواب بیدار شدم . هر قدر این طرف آنطرف غلطیدم . دیگر خوابم نبرد و  این این پرش خواب از سر، ناخود آگاه مرا بر اسب خیال سوار کرده و به گذشته برد یعنی درست به سن 15 سالگی ام و بعبارتی شصت و چهار سال پیش. خلاصه بی اختیار به یاد  شعراستاد شهریار افتادم :


با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من

خاطرم با خاطرات خود تبانی میکند

حال چه شد ؟ که این پرنده خیال حقیرچرا مستقیما رفت یک  روز بهاری خرداد  سال 1326 را انتخاب کرد من هم نمی دانم . و حال اصل داستانها:

سفر اول (1319)

خدا برای شما هم  زیارت شاه خراسان را  قسمت کند  برادر بزرگ من حاج نوراله آقا که خدا رحمتش کند مرا به مشهد برد  در آذر ماه سال 1319 که بنده  هنوز سه ماه نبود که به  دبستان دولتی  تازه تاسیس مولوی قدم گذاشته بودم . ابتدا از چورس تا سه راهی کهریز -  (قنات میرزا جلیل ) را طبق معمول  با اسب و الاغ  رفتیم از خوی تا تبریز را روی یک م

کامیون باری سوار شدیم . همسفران ما از چورس افراد ذیل بودند : حاجی حسینقلی اسعدی – مشهدی جبار جلیل پور – حاج اسماعیل گلمجانی – مشهدی قلی هرزندی – آقا میر وهاب حسینی – عباس دهقانی  - حاج محمد علی فکری – حاج محمود موسی پور – حاجی حسن فکری -مشهدی محمود دوللی – حوا خانم زن کربلایی فتح اله ( پدر بزرگ آقای اسماعیل جلیلی)-   مشهدی فتح اله قره کندی – حاج علی آقا زاده – محمدعلی دایی حاج حسن قلی قانع – کربلا عباسعلی شکوری

حاج میر محمد حسینی دوست کربلایی عباسعلی شکوری از اهالی بسطام ( از اسامی که یاد بردم در حال حاضر من باقر و حسن فکری در حال حیات هستیم ). و به بقیه به رحمت ایزدی پیوسته اند که  یک  صلوات بروحشان بفرستیم .

سفر دوم (1326)

خرداد1326 بود و برای امتحان دادن به شهر خوی رفته بودم .معلم کلاس ششم نهایی ما استاد بزرگوار آقای رشید اصلان آبادی بود که واقعا از شخصیت والایی بر خورداربوده هم اکنون در حال حیات هستند از خداوند عمر پر برکت ایشان را خواستارم . آن زمان از ماشین سواری خبری نبود و اگر هم بود دست ما کوتاه بود .

تاکسی و وسیله نقلیه عوجود نداشت و فقط تعدادی درشکه (فایتون) و گاری دیده می شد و درشکه ها اعیان و اشراف را به سر کارشان  و شهر های دور و نزدیک می برد . از جلسه امتحان که بیرون آمدم هنوز چند قدمی نرفته بودم که دو تا برادر از هم محلی ها  را دیدم  برادر بزرگ مریض  بود . نام این عارضه  را یامان می گفتند که شبیه زخم های دمل بود. محمد  تا مرا دید بطرفم دوید با هم هم سن و سال بودیم و بدون اینکه من بپرسم ماجرا را گفت .   این دو برادر چون خوی را - نمی شناختند دیگر وظیفه من مشخص گردید.

هر چند در آن دور و بر درشکه های شیکی و راحتی هم بود اما وسع ما به آن نمی رسید لذا یک گاری را که هم بار و هم مسافرها را  از این طرف شهر به جاهای دیگر می برد  صدا کردم . کمک کردیم مریض را روی درگاری ( همان داشکا) گذاشتیم و بطرف شیر خورشید راه افتادیم .

همانطور که تعریف کردم وسیله نقلیه نبود حتی وقتی می خواستیم برای همین امتحان  از چورس  تا خوی که فاصله این دو  60 کیلومتر است  بیاییم  باید سوار یک اتوبوس می شدیم. در این مسافرت، ابتدا از چورس تا سه راهی قنات میزا جلیل با پای پیاده  یا اسب می آمدیم در سه راهی قنات میزا جلیل  ساعتی منتظر اتوبوس قراضه ای می شدیم که از طریق جاده شوسه ماکو به خوی می رفت . نام راننده این اتوبوس کربلایی اکبر بود.

داستان سفرسوم (1328)

دو سه سال از امتحانات نهایی گذشته بود و من و حسن آقا اسعدی تصدیق کلاس ششم را قاب کرده و دردیوار مغازه زده بودیم که متاسفانه  درس را ادامه ندادیم هر چند رفتیم در خوی کلاس هفتم هم اسم نوشتیم و حدود سه ماه  هم سر کلاس رفتیم . حتی یک تاسف دیگر اینکه نرفتیم در ادارات استخدام شویم که با توجه به حقوق و مزایای آن زمان زندگی راحتی را حتما داشتیم . داشتم می گفتم که با حسن آقا تصدیق را گرفته و به فکر افتادیم  که بعد از این تحصیل نصف و نیمه به یک مسافرت تبریز برویم که شنیده بودیم میدان ساعت و گلستان باغی دارد. شنیده بودیم یک ساعتی را در روی عمارتی قرار داده بودند که در سر ساعت با صدای بلندی زنگ می زد که صدایش تا دور ترها می رفت . در خیابان فردوسی در مسافر خانه خورشید اتاق اجاره کردیم جلو مسافرخانه  ولخرجی کرده 5 ریال دادم یک فایتون کرایه کردیم که ما را به میدان ساعت برده تا آن زیبایی ها را دیده و به مسافرخانه برگرداند .

آن زمان اسفالت نبود و خیابان پهلوی ( که اسم قبلی اش خیاوان بود ) ولی سنگفرش بود حال کی سنگ فرش شده بود تاریخ ش یادم نیست  این سنگ فرش نمی گذاشت که خیابان گل ناک شود .

وخدا عمر شما را زیاد کند  ولی یک سفرم را تعریف نکردم که نه اینکه یادم رفته است، نه به این خاطر که تاریخ آن را نمی دانم . و آن سفر به دیار دیگر است. ( نویسنده مطلب باقر سلطان بیگی تولد1311 وفات 1395)   

 

  

  پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند
سالها شد رفته دم سازم ز دست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی میکند
با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی میکند
بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران میرسد با من خزانی میکند
شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید
ورنه قاضی در قضا نامهربانی میکند

شهریار


داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

دو پادشاه در اقلیمی نگنجند و اندر احوالات ما و مردم منطقه خاورمیانه و دیگر جاهایی که مشابه این وضعیت را دارند

تاریخ:دوشنبه 19 اسفند 1398-08:17 ب.ظ

دو پادشاه در اقلیمی نگنجند .... و اندر احوالات ما، مردم منطقه خاورمیانه و دیگر جاهایی  که  وضعیتمشابه دارند. 

مثالها : 
دمو کراسی از نوع افغانی. همین امروز 19 اسفند خبر آمد که افغانستان از امروز 2 تا رییس جمهور خواهد داشت. اشرف غنی و عبداله عبداله. تازه از فردا هم  طالبان رسما وارد گود خواهد شد. و  این جمهوری چند رئیسی مثلی  یادمان آورد که اگر  آشپز  دو تا شد آش شور می شود یا بی نمک یا اگر ماما دو تا باشد اوشاق ترسینه گئلر. تازه در این ضرب المثل نگفته که اگر آشپز 
 
  سه تا باشد  تکلیف چه خواهد بود ؟
افغانستانی که روزگاری مهد علم و دین و خاستگاه  پیر هرات ها و دیگر پیرها و اهالی آن علیم و  عالم  بودند. مردانی نیک نفس و سخنور و ادیب. اما در همین کشور دو روز قبل باز 27 نفر را با خمپاره  راهی  دیار باقی کردند و همه اینها یعنی جنایتها و یا بخشی از آنها  بنام اسلام اجرا می شود. 
آیا این ها  فاجعه نیست؟

هند دارد آرام آرام ولی با نهایت خشونت مسلمانها را می کشد . کشوری که ناجی آن ( گاندی) علیرغم رنجهایی که از کفتار پیر خون آشام بریتانیای کبیر دید همه اش بر بال پرنده صلح نشست و بر آن کفتار پیروز شد . 
آیا این ها  فاجعه نیست؟


کمی آنطرفتر در سوریه هم بنام دفاع از مرز و سرحدات و تمامیت کشور و کمک به اسلامیات ، چندین کشور دست و پنجه نرم می کنند غافل از آنکه خونهایی که در آنجا با بمب های  یهودیت روسی و گه گاهی هم توسط صهیونیزم  به مواضع سوریها  و با مساعدت پوتین ریخته می شود خون بچه های مسلمانها  اعم از کرد و افغانی و لبنانی و ایرانی بوده که جان می بازند .
آیا این ها  فاجعه نیست؟

پولهای از جنس دلار و ریال  عربستان و دیگر امیر نشین های منطقه را که سرمایه ملی آنهاست امریکا به لحاظ ترسی که از ایران بدل عربها گذاشته شده  است به کشور خود می برد که البته  هر چند ما هم با نوشتن کلمه مرگ بر اسرائیل (که البته مرگ حق آتش افروزان  اسرائیل هست) ،در ایران
 هراسی عربها جزیی نقش داشته ایم و سگی هار مانند اسرائیل را هارتر  و تحریک پذیر تر می کنیم.
آیا این ها  فاجعه نیست؟
با این وضعیت موجود در منطقه و جهان نه
دکترین، اندیشه ها و نه داروی تجویزی  ما در سامان یافتن منطقه و جهان موثر واقع می شود و نه مریض و مرض موجود علاج می شود که  بشود  گفت با فلان حرکت  منطقه را اصلاح کردیم و نه که این مرگ و میرهای جنگی حاصل از بمب گذاری های طالبان و القاعده و عملیات کودک کشی و مسلمان کشی پایان گیرد .

و در این جنگ و گریز ها و فعل و انفعالات داخلی و خارجی که سالهاست درگیر آن هستیم   شخصی از  میان ما ( اگر خب
ر دروغ باشد از دزد احتمالی خیلی خیلی عذر می خواهم و حاضرم جرم اتهام را قبول کنم)، البته اگر در مورد ایشان هم راست نباشد در مورد خاوری و غیره که درست هست یعنی در اسم ممکنه که او نباشد ولی اسامی دیگری هستند که اختلاس را انجام داده اند. 
  بلی شخصی از میان  ما ایرانیها  که سالها در مسند یکی از  دانشگاههای سراسری  نشسته و رتق و فتق امور علمی  دانشجویان تلاش می کرد در پایان کار و شاید هم به عنوان پاداش خدماتش 125 هزار میلیارد تومان را هاپولی کرده و یا سوء استفاده هایی از قدرت و امکاناتش کرده است . دوستان - عزیزان- بزرگواران ادیب و تربیت گر، این چه نوع تربیتی است که حداقل برای  خود تربیت دهنده ( آقای؟) ساری و جاری باشد  ؟ یعنی حداقل تعلیم دهنده بد نکند و به گفتار خود واثق بماند و امین و درست کار با شد  .
 چرا این اساتید  از خود نمی پرسند که چرا  گفته ها و تیر های تربیتی  ما به هدف نمی خورد؟. حال دانشجویان را درست و حسابی اگر تعلیم و تربیت هم ندادیم حداقل خودمان عمل گرا باشیم و بعد هم جهت بهانه و اغوا بگوییم که 
 دانشجوهای ما  استعداد لازم را نداشتند .
 سعدی در باب هشتم در آداب صحبت در مورد این چنین اساتید دانشگاه ها چنین گفته بود: 

 

معصیت از هر که صادر شود ناپسندیده است و از علماء ناخوبتر که علم سلاح جنگ شیطانست و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد.

عام نادان پریشان روزگار

به ز دانشمند ناپرهیزگار

کان به نابینایی از راه اوفتاد

وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد

آیا این ها  فاجعه نیست؟

بگذریم که امروز بدلیل هجوم کرونا  مجال این حرفها نیست مردم به جان خود  و پیدا کردن دو شیشه ضد عفونی فکر می کنند . فقط نوشتم که آیندگان نگویند گذشتگان نمی دانستند . رسیدیم به کرونا که ناگفته هایش را بگوییم. 
---------------------------------
کرونا تا حال جان خیلی ها را بیجان کرده و  خدا که حافظ همه شما عزیزان باشد و من که الان می نویسم فردا معلوم نیست که به همراه کرونا بروم و دفتر زندگی نصف و نیمه خود  را تعطیل کنم  . 
نمی گویم که جامعه حتما و حنما  پاک پاک باشد اما در مقابل جامعه ناپاک و آدم های کثیف هم قابل قبول نیست چطور شده که  این جامعه فرهنگی با 8 هزار سال تمدن، چنین وضعیتی را پیدا کرده است .
مثلا : در جامعه ای که بهترین پزشکانش تسلیم کرونای لعنتی شده اند  اعمال زیر دیده می شود
- در مرغداری اش ضد عفونی کننده پیدا می شود.
- داروخانه ها (نه همه شان ) الکل و دستکش طبی  نمی دهند.
- احتکار اجناس و سوداگری بیشتر شده است.
- قیمت بعضی کالاها چندین برابر فروخته می شود .
- عوامیت و یا ناچاری عده ای اگر چه در شمار و وزن کم اند، باعث می شود قدرت واقعی و اعجاز گونه  امامان معصوم این آفتاب های درخشان علم لدنی  و دیگر شخصیت های صاحب نفس  به و  علم و درایت و خدابینی و اهداف والای  آنها در سایه قرار گرفته  و از طرف عده ای هر چند کم در شمار،  بد فهمی پیش اید.
- کسی سوال بکند که ای برادرانی که به مسکرات روی آوردید آخر این مسکرات در زمان خودش و اوقات عادی چه دسته گلی بر فرق جماعت استفاده کننده از آن زد که الان در این وانفسا رفته اید الکل صنعتی را تنها علاج از کرونا اختیار نمودید و جان خود را از دست دادید؟

عزیزان ، بزرگواران این حرفها برای از میدان بدر کردن و توهین به کسی نوشته نشده است می خواهم مانند کوهنوردها که به کوه صعود می کنند گهگاهی به ورا هم نگاه کنیم و مسیر را بسنجیم. همه ایراد داریم همه خطا داریم . اما دارد وقت از دست می رود .
 دکتر های  بیمارستان که سرباز مسلح ما در بیمارستان ها هستند از نداشتن ماسک می نالند آنطرفتر  بیشرفها الکل و دستکش را قایم می کنند.
این طرف پرستار جوان،  دختری زیبا و مادری در فردا های ایران از کرونا جان می بازد و آن طرف  بی غیرتهای پول دوست و سوداگر با تفهیم اینکه الکل تنها راه علاج کر
وناست. الکل صنعتی را به خورد مردم می دهند تا 20 نفر از مردم جان ببازند.
آیا زیبنده هست  در سرزمینی که شهید قاسم قدم بر می داشت و پایان کارش البته به ظاهر( در راه و عقیده خودش جان داد)  غم انگیز نمود . در چنین سرزمینی  الکل  دزدی کنیم؟. 
چرا چنین  شدیم؟
 چه در میان کاسبکاران و تولید کنندگان و چه در لباس و  منصب دولتی وجدان چه شد ؟ چرا برای کرونا زودتر  قدم بر نداشتیم و چرا قرنطینه را بعنوان یک راه اصلی انتخاب نکردیم ؟ و الان چرا نمی کنیم   و در عوض با یک گام پسگردانه و عوامانه  قرنطینه را یک روش عهد بوق حساب کردیم ؟
و چرا چنین می شویم ؟ و پایان کارمان چیست ؟ 
دوستان به خود بیاییم و کسی هم بدش نیاید از این حرفها . بیدار شویم و در راه مصلحت مجاهدت کنیم . اجازه بدهید از خودمان انتقاد کنیم چون  برای اصلاح و پیشرفت خودمان باید به دمل چرکین خودمان  خود خواهی ها منفعت طلبی ها نیشتر بزنیم. 

خدای بزرگ چنان کن که سر انجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
و امید است همه  ملت با رعایت قواعد بهداشتی و تلاش دلسوزان جامعه پزشکی از این مرحله رد شویم .



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

خطا های نویسندگی زمانی اصلاح می شوند که خوانندگان محترم نظر بدهند

تاریخ:شنبه 17 اسفند 1398-12:53 ق.ظ

خطا های نویسندگی زمانی اصلاح می شوند که خوانندگان محترم نظر بدهند. 

خیلی خلاصه عرض کنم تا خوانندگان محترم را خسته  نکنم . 
ضمن آرزوی سلامتی  و موفقیت برای فرزندان وطن اعم از پزشکان ، پرستاران و  کلیه کادر پزشکی  و نگهبانان امنیت و زحمتکش  کشور از نیروی انتظامی ، زمینی ، هوایی ، سپاه ، ارتش و راهداران کشور و کلیه کسانیکه در خدمت خلق الله هستند و ننگ بر کسانیکه در این اوضاع حساس اب را بجای الکل   و اجناس بهداشتی و ضد عفونی را با قیمت گران و خارج ار عرف سود  عرضه می کنند.
 
دوستان اغلب نوشته های اینجانب فی البداهه هستند یعنی نوشته ای آماده را انتشار نمی دهم و ان هم در زمانی نوشته می شوند که اغلب مردم در حال استراحت و خواب هستند  و بخاطر همین دیر وقت بودن و خستگی گاهی می شود خطاهایی در نگارش و  حتی در مطالب پیش می آید . 

اما روز یا روزهای بعد مطلب را باز بینی می کنم و مواقعی پیش می آید که خودم هم به نوشته خود اعتراض می کنم و  می بینم که اصلا مطلبی را که نوشته ام منظور  آن نبوده و گاها نوشته  بیراهه می رود  و این است که باید دوستان خواننده هم کمکی بکنند تا بقول فارسی گاف ندهم و بقول زبان خودمان بارا قوی مییام  . 



داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

سابقه جنگ و نا امنی در ایران در تاریخ صد سال گذشته و ویروس کرنا و حفظ روحیه و تسلیم نشدن در مقابل آن

تاریخ:سه شنبه 13 اسفند 1398-12:14 ق.ظ

روزگاری حافظ چنین گفت :


نخست موعظه پیر صحبت این حرف است

که از مصاحب ناجنس احتراز کنید

هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق

بر او نمرده به فتوای من نماز کنید

دوستان همانطور که خودتان بهتر می دانید  این روزها صحبت از یک ویروس خطرناکی  هست که به شدت مسری و مخل زندگی مردم  هست و تا کنون جان عزیزانی را هم گرفته است. بر اساس اسناد تاریخی انسانها از قدیم هم گرفتار بیماری هایی مانند وبا ، جذام ،حصبه - طاعون - مخملک و سرخک  می شدند و یا کمبود ارزاق و در واقع نه کمبود، بلکه نبود ارزاق و قحطی هم آدمها را گرفتار می کرد.  برای مثل در شرایط انقلاب مشروطه در صد سال قبل هم از این گرفتاری ها بود و خدا  این بلا ها را از سر ایران دور کند.

این چند سطر از متون مربوط به  ادوار گذشته و جنگ جهانی اول و اثرات آن در ایران است :

جنگ جهانی در سال 1914 میلادی (1293خورشیدی ) شروع  و در 1918 میلادی (1293 خورشیدی ) پایان یافته است. و ده میلیون کشته داشت البته ایران در این جنگ نقشی نداشته است . ولی این گفته  به این معنی نیست که ایران از این جنگ آسیب ندید طبق گفته محققین،  ایرانیان در این جنگ با اسلحه کشته نشدند بلکه با سلاح گرسنگی تلف شدند. اگر خوشبینانه نگاه کنیم ایران یک سوم جمعیت خود را در گرسنگی از دست داده است . و البته این جنگ مولود یاغی گری های اسماعیل سمیتقو و جنگهای جیلولیق و کشتار و غارت و اشغال  آذربایجان و بعضی دیگر نقاط کشور  توسط ترکیه عثمانی و روس ددمنش و ارامنه و انگلیس تواما بود . 


آن سال‌ها در ایران خشکسالی داریم، نابسامانی‌های دیوان سالاری داخلی داریم. قیام‌های متعدد، شورش‌های متعدد و راهزنی‌های متعدد در اقصی نقاط کشور وجود دارد. وضعیت اقتصادی مردم به شدت خراب است. در کنار همه این موارد بیافزایید حضور بیگانگان را در ایران که به دنبال منافع خودشان هستند.


یکی از افسران دانستر فورس گزارشی نوشته است که در کتاب قحطی بزرگ از آن استفاده شده است. این افسر خاطراتش را در سال 1919 منتشر کرده است. این نیروها از راه عراق امروز وارد کرمانشاه و ایران شده بودند. عنوانی که او در خاطراتش برای فصل ورود به ایران انتخاب کرده «سرزمین مرگ و فلاکت» است. یعنی اولین چیزی که او زمان ورود به ایران می‌بیند مرگ است. چون در کنار جاده جنازه مردم را می‌بیند که به خاطر گرسنگی روی زمین افتاده‌اند. یعنی بدبختی از سر و روی ایران می‌بارد. حتی گزارشاتی از آدم خواری در ایران وجود دارد که در کتاب‌های خاطرات، چه ایرانی‌ها و چه مسیونرهای خارجی به آن اشاره شده است. در آن زمان تعدادی از مسیونرهای آمریکایی برای تبلیغ مسیحیت آمریکایی و امور خیریه وارد ایران شده‌ بودند. گویا از جمعیت 20 میلیونی ان زمان حدود 8  میلیون نفر تلف شده اند . 


و این چند سطر از اوضاع مشروطه  هست :


محاصره تبریز، به اتفاقاتی گفته می‌شود که در دوران استبداد صغیر در تبریز رخ داد که در طی آن، نیروهای وابسته به محمدعلی‌شاه، شهر تبریز را با هدف سرکوب مشروطه‌خواهان این شهر به مدت ۱۱ ماه از ۳۰ خرداد ۱۲۸۷ (۲۰ جمادی‌الاول ۱۳۲۶) تا ۹ اردیبهشت ۱۲۸۸ (۸ ربیع‌الثانی ۱۳۲۷) محاصره کرده و مانع از رسیدن غذا و دارو به شهر شدند؛ تا این که عده‌ای از نیروهای روسیه به بهانه حفظ جان اتباع خود در تبریز، در ۹ اردیبهشت ۱۲۸۸ وارد شهر شده و در نتیجهٔ آن محاصره تبریز به پایان رسیده و نیروهای وابسته به شاه از اطراف شهر متفرق شدند.[۱]

گرسنگی ها در تبریز بیداد می کرد و از آن بدتر سلامتی انسانها به خطر افتاده بود و تحت گرسنگی و کمبود مواد غذایی عقل انسانها ذایل می شد گفته می شد تعدادی شکم خود را پاره کرده و روده های خود را به دندان می کشیدند .   و اتفاقا باید بگوییم جنگ جهانی اول هم دوره با مشروطه بود و تاثیر گرسنگی و سو تغذیه را می توانیم در یابیم . و همان جمله معروف آن دست فروش تبریزی در درگیری با یک پاسبان در میان مردم طنین انداز هست : یونجا یئیب مشروطه آلمیشیق 

حال برگردیم به موضوع خودمان


می شود گفت با چنین بازی های مرگی که در کره خاکی می بینیم  حتی ممکن است که چند سال بعد امریکا یا روسیه و چینی که خود الان گرفتار ویروس هست، میکروبی  مشابه و حتی بدتراز کرونا ر ا ساخته و به  جوامع ول سرایت دهند البته این پیش بینی از توهم توطئه و شدت بد بینی نیست بلکه هر روز که می گذرد انسان به چنین نتیجه گیری هایی می رسد .

 

اما چکار کنیم که کمتر آسیب ببینیم ؟

دوستان داشتن روحیه قوی و اعتماد به نفس بالا در مقابل کرونا  و در    در هر امری که به انسانها زیان می رساند ضروری هست برای مثال اگر در یک صعود به کوه پایمان صدمه ببیند باید دوستان همراه  ما یک روحیه ای داشته باشند که از خون و زخم نترسیده و مداوای اولیه  پای ما  با استفاده از مواد ضد عفونی کننده و کمکهای ابتدایی تا رسیدن به بیمارستان را انجام بدهند

  خیلی ها در  گذشته  و الان هم همینطوری هست و  والده ما اسم یک نوع  بیماری سخت را که متاسفانه بدنام و خطرناک هست  هیچگاه تکرار نمی کند چون اولا نمی خواهدکه از این بیماری اسمی برده شود تا اطرافیان ناراحت نشوند  ثانیا معتقد هست که تکرار خاطرات بد و بیماریها و بکلی نا امید شدن خود  یک نوع مرگ قبل از موعد هست .

اینگونه مصایب ناگوار به مردم اثبات می کند که یک نامرد هایی در جامعه وجود دارند که موقع ناراحتی ، غم و حتی مرگ از این وضعیت سو استفاده می کنند و با مرگ سوداگری می کنند.

اما از این دو بیت حافظ بیت اول را برای مناسبت دیگری می گذاریم اما بیت دوم می گوید سر زنده باشیم . به اعصاب خود مسلط باشیم. یکی از راههای غلبه به دشمن یا بیماری، مسلح شدن علیه آن از طریق  شناسایی نقاط قوی  ویروس هست


هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق

بر او نمرده به فتوای من نماز کنید

  به قول معروف حس مرگ قبل از زمانی که خودش را نشان بدهد آزار دهنده و مایوس کننده هست و انسان را می کشد. پس با روحیه باشیم و لج کردن از روی جوانی و بوسه زدن ( کاری که شخصی در فضای مجازی دیدیم )آن هم  در شرایطی که امکان آلودگی فراهم است حتی از روی اخلاص  ،  خشک و متعصب بودن علامت خوبی در قلب انسان نیست هر چند نشان اخلاص آن جوان عزیز باشد.

حرمت مکانرار نیست های مقدس به ذات، عزت و بزرگواری خود آن اولیا و امامان (ع) هست نه به در ، پنجره ، نقش و نگار، آهن و طبقات ساختمان آنهاست . این آجرها و نرده ها و ساختمانها را دست انسان ساخته است و هر چند که  اشیای و لوازم منسوب به این اولیا (متاثر از ارزشمند بودن خود اولیاست) هم بدیده  احترام نگاه می شوند  و اینکه گرد و خاک و  ذرات زیان بار سطح یک درب و مکان موجود را انکار کردن کاری عقلایی نیست و اصلا طرح وجود یک میکروب و روبرو قرار دادن یک مکان مقدس را با یک ویروس و میکروب که می تواند همه جا وجود داشته باشد دور از شان اسلام و  شان ایرانیها می باشد.      


در هر حال حقیر می توانم این را عرض کنم که  از هر راهی عقلانی باید با این ویروس مبارزه کرد و قرار نیست که با انتخاب زمانی اشتباه برای یک زیارت که به قول معروف بعد ها "  آقا خودش طلب می کند تا همه به زیارت برویم"، موقعیت کشورمان را که روزهای سختی را می گذراند  به سختی بیندازیم . 




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

چکار کنیم ؟ چکار نکنیم؟

تاریخ:چهارشنبه 7 اسفند 1398-11:39 ب.ظ

چکار کنیم ؟ چکار نکنیم؟
دیشب اواخر وقت بود و  موقعیت نوشتن نبود و یعنی وقت خواب بود اما باز غیرت نشان داده گفتم این اسامی و عنوان  چند مطلب را نوشته تا فرصتی پیدا کنم و ان مطالب را بپرورانم . مثلا ببینیم ریشه کلمه اوننوک چیست ؟ انونده یعنی چه ؟اونی الماک : یعنی پیشگیری . و   /......

اما صبح امروز انبوهی از ناملایمات را می شنوم از قبیل کرونا هر چند تا به امروز فاجعه اش را نشان نداده است .
از قایم کردن مواد ضد عفونی و ماسک در داروخانه ها که بدون تعارف هر کس این کار را بکند واقعا جانی هست . جانی و  آدم کش این نیست که قمه و قداره و ششلول بسته و آدم بکشد چون کسی که دارو و امکانات را از مردم دریغ می دارد  هم آگاهانه و با تفکر و پیش زمینه ذهنی این کار را می کند در صورتیکه احتمال دارد یک کس که با هفت تیر آدم می کشد شاید لحظه ای و از روی  واداری و ناچاری دست به آدمکشی بزند .

دوستان بنده با کسی کار ندارم که دانسته و عمدی و یا معیارهای نه چندان مناسب و سطحی نگری،  گناه خیلی ها را نادیده می گیرد مثلا گوسفند دزد دستش بریده می شود و قاتل چند ین و بیشتر آدم بنام دکتر دارو ساز با افتخار از ش به عنوان دکتر یاد می شود .من علاقه دارم که گناه و خطای خودمان را هم داد بزنیم یعنی اگر خودمان خطا می کنیم  خودمان را اصلاح کنیم اصلا با بیرحمی  خودمان را افشا کنیم که شاید بعد ها  روش خوبی را پیش بگیریم. اگر گفته ها درست باشد چه کسی ما را اجازه داد و بر کدام مصالح و مصلحت دانشجوهای  چینی را در شهر های ایران بپروریم که این کرونا را به ما به ارمغان بیاورند و در این شرایط که حتی اوردن دارو به کشور سخته .  مهندسین و دانشجویان ما در خارج باشند ؟
لذا نوشتن را به کنار بگذاریم  یا همچنان به نوشتن مشغول باشیم ؟.

دوستان نوشتن و کارهای علمی پزشکی یا فن آوری در زمینه صنعت و کشاورزی راهسازی . ساختمان سازی . ساختن سد  به نظرم در شرایط ایده آل بهتر پیش می رود . مثلا در زیر بمباران دشمن و بیماری و فقر  نمی شود  صنایع را گسترش داد و  یا در زمینه تولیدات و مایحتاج مردم ،  دامپروری و گاوداری را مدیریت نمود یا کارخانه تولید خود رو زیر بمباران  هیچ پیشرفتی نمی کند و حتی بهترین رمانها و داستانها بعد از اتمام جنگها خلق می شوند . زمان جنگ که فقط فرصت برای جنگ و گریز  و دفاع  است . تفکر و اندیشه در شرایط آرامش هست که بیشتر به پرواز در می آید .
زمانی که ما در دانشگاه تبریز درس می خواندیم  روزگاری داشتیم دانشجو یان همکلاسی یا همشهری چند نفر چند نفر  بعد از کلاس  عده ای روی چمن دراز می کشیدند عده ای به سالن ورزش می رفتند  چند نفر روی سکوها می نشستند و اصلا غم کرونا و شهریه نبود هر چند ما هم غذای مختصر دانشگاه را می خوردیم و هر چند خیلی ها پول تو جیبی هم نداشتند ولی مثل امروز نبود که دانشجو از کرونا بترسد .
به امید روزی که زمینه  کار مناسب و پیشرفت برای مملکتمان و ملت های محروم فراهم  باشد. در پناه حق باشید .






داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 

چند اصطلاح . اونوک

تاریخ:سه شنبه 6 اسفند 1398-01:50 ق.ظ

چند اصطلاح
او ننوک
اونونده




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 




Admin Logo
themebox Logo



شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات