عرض تسلیت به مناسبت شهادت قرمانده دلیر و فداکار فخری زاده و اعلام انزجار از عمل وحشیانه دشمنان کشور و تسلیت
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، الهام علیاف رئیس جمهور آذربایجان در سخنانی با اشاره به موضع کشورهای منطقه در خصوص جنگ اخیر قرهباغ گفت: روسیه از وضع موجود ناراضی بود و من این را میدانم، زیرا ایران اجازه نداد از مرزهایش به ارمنستان سلاح ارسال شود.
جدیدترین خبرها و تحلیلهای ایران و جهان را در کانال تلگرامی تسنیم بخوانید. (کلیک کنید)
وی افزود: ایران کشور دوست و برادر ماست و بهدرخواست ما مرز زمینی و آسمانش را برای ارسال سلاح به ارمنستان بست، زیرا ایران نمیخواست مردم بیشتری از آذربایجان کشته شوند.
این اظهارات علیاف در حالی مطرح میشود که پیش از این بارها نسبت به موضع ایران در قبال جنگ قرهباغ قدردانی کرده است و علیرغم شیطنت رسانهای برخی جریانات در جمهوری آذربایجان و ترکیه، مقامات ارشد باکو بر حمایت ایران از این کشور صحه گذاشتهاند.
همچنین رئیس جمهور آذربایجان در بازدید اخیری که از مناطق تازهآزادشده جمهوری آذربایجان داشت، مرز بین ایران و آذربایجان را مرز دوستی نامید.
مقام معظم رهبری چندی پیش درباره جنگ قرهباغ اظهار داشتند که میبایست تمامی اراضی اشغالی تخلیه و تحویل جمهوری آذربایجان شود.
انتهای پیام/+
هرات پیش از کشف مسیر دریائی اقیانوس هند در گذرگاه جاده ابریشم قرار داشت.[۱۳] و نقش بزرگ را در بازرگانی میان شبه قاره هند، شرق میانه، آسیای مرکزی و اروپا بازی میکرد. هرات از لحاظ موقعیت جغرافیایی در طول تاریخ بستر مناسب تلاقی تمدنهای شرق و غرب نیز بهشمار میرفت. از اینرو هرات یکی از گهوارههای تمدنی تاریخ پربار خراسان شناخته میشود.
در گذشتههای دور گفته میشد که «جهان اقیانوسی است و در این اقیانوس مرواریدی هست و آن مروارید هرات است.»[۱۴]
به این تشبیه توجه فرمایید : جهان اقیانوس و هرات مروارید
تا بعد که خدمت برسیم
مختصات: ۳۴°۲۰′۳۱″ شمالی ۶۲°۱۲′۱۱″ شرقیمختصات: ۳۴°۲۰′۳۱″ شمالی ۶۲°۱۲′۱۱″ شرقی | |
کشور | افغانستان |
---|---|
استان | ولایت هرات |
مساحت | |
• کل | ۱۸۲ کیلومتر مربع (۷۰ مایل مربع) |
جمعیت (۲۰۱۳)[۲] | |
• جمعیت | ۶۳۲٬۲۰۶ |
• تراکم | ۳٬۴۷۳/کیلومتر مربع (۹٬۰۰۰/مایل مربع) |
منطقهٔ زمانی | منطقهٔ زمانی افغانستان (یوتیسی +۴٫۳۰) |
هرات (به فارسی باستان: هَرَیْوهHaraiva
صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین
یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری
سعدی
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
حافظ
تخت و ز تاج و ز تیغ و نگین
ز اسپان چینی و دیبای چین
(فردوسی، )
و آن عارض چون حریر چینی
گشته است به فام زرد و پر چین
(ناصر خسرو، )
وی بسا کس رفته ترکستان و چین
او ندیده هیچ جز مکر و کمین
(مولوی،)
لعبت چین، صنم چین، بت چین، خوبان چین
نویسندگان
1 استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی
2 استادیار دانشگاه پژوهشی پکن
3 دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران
چکیده
بسمالله الرحمن الرحیم | |||||
وضعیت بارندگی كشور از اول مهر تا 25 اسفند سال آبی 99-98 | |||||
ارتفاع كل ریزشهای جوی از اول مهر لغایت 25 اسفند سال آبی 99-98 بالغ بر 187 میلیمتر میباشد. این مقدار بارندگی نسبت به میانگین دورههای مشابه درازمدت( 162 میلیمتر) 15 درصد افزایش و نسبت به دوره مشابه سال آبی گذشته( 203 میلیمتر) 8 درصد كاهش نشان میدهد. ضمناً حجم بارش اول مهر تا پایان 25 اسفند معادل 308.181 میلیارد مترمكعب میباشد. | |||||
جدول شماره (1) و (2) میزان ریزشهای جوی مهر تا پایان 25 اسفند سال آبی 99-98 را در مقایسه با متوسط درازمدت و سال آبی گذشته همین دوره و درصد افزایش یا كاهش آن را در سطح كشور به تفكیك 6 حوضه آبریز اصلی و حوضههای آبریز درجه دو(سیگانه) نشان میدهد. نقل از مطالعات منابع آب |
بنام خدا
سفر مشهد - سفرمشهد 1319. سفر 1326 به خوی . سفر 1328
تبریز و سفر آخر ( بدون تاریخ)
این قصه از یادداشت های یک فرد
است و دانستن شرایط زندگی آن زمان ما را با گذشته آشنا می کند .
نویسنده ، داستان خود را چنین
شروع می کند:
در مورخه 15/12/1390ساعت 5/4
صبح اخواب بیدار شدم . هر قدر این طرف
آنطرف غلطیدم . دیگر خوابم نبرد و این این
پرش خواب از سر، ناخود آگاه مرا بر اسب خیال سوار کرده و به گذشته برد یعنی درست
به سن 15 سالگی ام و بعبارتی شصت و چهار سال پیش. خلاصه بی اختیار به یاد شعراستاد شهریار افتادم :
با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی میکند
حال چه شد ؟ که این پرنده خیال
حقیرچرا مستقیما رفت یک روز بهاری
خرداد سال 1326 را انتخاب کرد من هم نمی
دانم . و حال اصل داستانها:
سفر اول (1319)
خدا برای شما هم زیارت شاه خراسان را قسمت کند برادر بزرگ من حاج نوراله آقا که خدا رحمتش کند مرا
به مشهد برد در آذر ماه سال 1319 که بنده هنوز سه ماه نبود که به دبستان دولتی
تازه تاسیس مولوی قدم گذاشته بودم . ابتدا از چورس تا سه راهی کهریز - (قنات میرزا جلیل ) را طبق معمول با اسب و الاغ
رفتیم از خوی تا تبریز را روی یک م
کامیون باری سوار شدیم .
همسفران ما از چورس افراد ذیل بودند : حاجی حسینقلی اسعدی – مشهدی جبار جلیل پور –
حاج اسماعیل گلمجانی – مشهدی قلی هرزندی – آقا میر وهاب حسینی – عباس دهقانی - حاج محمد علی فکری – حاج محمود موسی پور –
حاجی حسن فکری -مشهدی محمود دوللی – حوا خانم زن کربلایی فتح اله ( پدر بزرگ آقای
اسماعیل جلیلی)- مشهدی فتح اله قره کندی – حاج علی آقا زاده –
محمدعلی دایی حاج حسن قلی قانع – کربلا عباسعلی شکوری
حاج میر محمد حسینی دوست
کربلایی عباسعلی شکوری از اهالی بسطام ( از اسامی که یاد بردم در حال حاضر من باقر
و حسن فکری در حال حیات هستیم ). و به بقیه به رحمت ایزدی پیوسته اند که یک
صلوات بروحشان بفرستیم .
خرداد1326 بود و برای امتحان
دادن به شهر خوی رفته بودم .معلم کلاس ششم نهایی ما استاد بزرگوار آقای رشید اصلان
آبادی بود که واقعا از شخصیت والایی بر خورداربوده هم اکنون در حال حیات هستند از
خداوند عمر پر برکت ایشان را خواستارم . آن زمان از ماشین سواری خبری نبود و اگر
هم بود دست ما کوتاه بود .
تاکسی و وسیله نقلیه عوجود
نداشت و فقط تعدادی درشکه (فایتون) و گاری دیده می شد و درشکه ها اعیان و اشراف را
به سر کارشان و شهر های دور و نزدیک می
برد . از جلسه امتحان که بیرون آمدم هنوز چند قدمی نرفته بودم که دو تا برادر از
هم محلی ها را دیدم برادر بزرگ مریض بود . نام این عارضه را یامان می گفتند که شبیه زخم های دمل بود. محمد تا مرا دید بطرفم دوید با هم هم سن و سال بودیم
و بدون اینکه من بپرسم ماجرا را گفت . این
دو برادر چون خوی را - نمی شناختند دیگر وظیفه من مشخص گردید.
هر چند در آن دور و بر درشکه
های شیکی و راحتی هم بود اما وسع ما به آن نمی رسید لذا یک گاری را که هم بار و هم
مسافرها را از این طرف شهر به جاهای دیگر
می برد صدا کردم . کمک کردیم مریض را روی
درگاری ( همان داشکا) گذاشتیم و بطرف شیر خورشید راه افتادیم .
همانطور که تعریف کردم وسیله
نقلیه نبود حتی وقتی می خواستیم برای همین امتحان
از چورس تا خوی که فاصله این
دو 60 کیلومتر است بیاییم باید سوار یک اتوبوس می شدیم. در این مسافرت، ابتدا
از چورس تا سه راهی قنات میزا جلیل با پای پیاده
یا اسب می آمدیم در سه راهی قنات میزا جلیل ساعتی منتظر اتوبوس قراضه ای می شدیم که از طریق
جاده شوسه ماکو به خوی می رفت . نام راننده این اتوبوس کربلایی اکبر بود.
داستان سفرسوم (1328)
دو سه سال از امتحانات نهایی
گذشته بود و من و حسن آقا اسعدی تصدیق کلاس ششم را قاب کرده و دردیوار مغازه زده
بودیم که متاسفانه درس را ادامه ندادیم هر
چند رفتیم در خوی کلاس هفتم هم اسم نوشتیم و حدود سه ماه هم سر کلاس رفتیم . حتی یک تاسف دیگر اینکه
نرفتیم در ادارات استخدام شویم که با توجه به حقوق و مزایای آن زمان زندگی راحتی
را حتما داشتیم . داشتم می گفتم که با حسن آقا تصدیق را گرفته و به فکر افتادیم که بعد از این تحصیل نصف و نیمه به یک مسافرت
تبریز برویم که شنیده بودیم میدان ساعت و گلستان باغی دارد. شنیده بودیم یک ساعتی
را در روی عمارتی قرار داده بودند که در سر ساعت با صدای بلندی زنگ می زد که صدایش
تا دور ترها می رفت . در خیابان فردوسی در مسافر خانه خورشید اتاق اجاره کردیم جلو
مسافرخانه ولخرجی کرده 5 ریال دادم یک
فایتون کرایه کردیم که ما را به میدان ساعت برده تا آن زیبایی ها را دیده و به
مسافرخانه برگرداند .
آن زمان اسفالت نبود و خیابان
پهلوی ( که اسم قبلی اش خیاوان بود ) ولی سنگفرش بود حال کی سنگ فرش شده بود تاریخ
ش یادم نیست این سنگ فرش نمی گذاشت که
خیابان گل ناک شود .
وخدا عمر شما را زیاد کند ولی یک سفرم را تعریف نکردم که نه اینکه یادم
رفته است، نه به این خاطر که تاریخ آن را نمی دانم . و آن سفر به دیار دیگر است. (
نویسنده مطلب باقر سلطان بیگی تولد1311 وفات 1395)
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند
سالها شد رفته دم سازم ز دست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی میکند
با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی میکند
بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران میرسد با من خزانی میکند
شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید
ورنه قاضی در قضا نامهربانی میکند
دو پادشاه در اقلیمی نگنجند .... و اندر احوالات ما، مردم منطقه خاورمیانه و دیگر جاهایی که وضعیتمشابه دارند.
معصیت از هر که صادر شود ناپسندیده است و از علماء ناخوبتر که علم سلاح جنگ شیطانست و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد.
عام نادان پریشان روزگار
به ز دانشمند ناپرهیزگار
کان به نابینایی از راه اوفتاد
وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد
خطا های نویسندگی زمانی اصلاح می شوند که خوانندگان محترم نظر بدهند.
روزگاری حافظ چنین گفت :
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
دوستان همانطور که خودتان بهتر می دانید این روزها صحبت از یک ویروس خطرناکی هست که به شدت مسری و مخل زندگی مردم هست و تا کنون جان عزیزانی را هم گرفته است. بر اساس اسناد تاریخی انسانها از قدیم هم گرفتار بیماری هایی مانند وبا ، جذام ،حصبه - طاعون - مخملک و سرخک می شدند و یا کمبود ارزاق و در واقع نه کمبود، بلکه نبود ارزاق و قحطی هم آدمها را گرفتار می کرد. برای مثل در شرایط انقلاب مشروطه در صد سال قبل هم از این گرفتاری ها بود و خدا این بلا ها را از سر ایران دور کند.
این چند سطر از متون مربوط به ادوار گذشته و جنگ جهانی اول و اثرات آن در ایران است :
جنگ جهانی در سال 1914 میلادی (1293خورشیدی ) شروع و در 1918 میلادی (1293 خورشیدی ) پایان یافته است. و ده میلیون کشته داشت البته ایران در این جنگ نقشی نداشته است . ولی این گفته به این معنی نیست که ایران از این جنگ آسیب ندید طبق گفته محققین، ایرانیان در این جنگ با اسلحه کشته نشدند بلکه با سلاح گرسنگی تلف شدند. اگر خوشبینانه نگاه کنیم ایران یک سوم جمعیت خود را در گرسنگی از دست داده است . و البته این جنگ مولود یاغی گری های اسماعیل سمیتقو و جنگهای جیلولیق و کشتار و غارت و اشغال آذربایجان و بعضی دیگر نقاط کشور توسط ترکیه عثمانی و روس ددمنش و ارامنه و انگلیس تواما بود .
آن سالها در ایران خشکسالی داریم، نابسامانیهای
دیوان سالاری داخلی داریم. قیامهای متعدد، شورشهای متعدد و راهزنیهای
متعدد در اقصی نقاط کشور وجود دارد. وضعیت اقتصادی مردم به شدت خراب است.
در کنار همه این موارد بیافزایید حضور بیگانگان را در ایران که به دنبال
منافع خودشان هستند.
و این چند سطر از اوضاع مشروطه هست :
محاصره تبریز، به اتفاقاتی گفته میشود که در دوران استبداد صغیر در تبریز رخ داد که در طی آن، نیروهای وابسته به محمدعلیشاه، شهر تبریز را با هدف سرکوب مشروطهخواهان این شهر به مدت ۱۱ ماه از ۳۰ خرداد ۱۲۸۷ (۲۰ جمادیالاول ۱۳۲۶) تا ۹ اردیبهشت ۱۲۸۸ (۸ ربیعالثانی ۱۳۲۷) محاصره کرده و مانع از رسیدن غذا و دارو به شهر شدند؛ تا این که عدهای از نیروهای روسیه به بهانه حفظ جان اتباع خود در تبریز، در ۹ اردیبهشت ۱۲۸۸ وارد شهر شده و در نتیجهٔ آن محاصره تبریز به پایان رسیده و نیروهای وابسته به شاه از اطراف شهر متفرق شدند.[۱]
گرسنگی ها در تبریز بیداد می کرد و از آن بدتر سلامتی انسانها به خطر افتاده بود و تحت گرسنگی و کمبود مواد غذایی عقل انسانها ذایل می شد گفته می شد تعدادی شکم خود را پاره کرده و روده های خود را به دندان می کشیدند . و اتفاقا باید بگوییم جنگ جهانی اول هم دوره با مشروطه بود و تاثیر گرسنگی و سو تغذیه را می توانیم در یابیم . و همان جمله معروف آن دست فروش تبریزی در درگیری با یک پاسبان در میان مردم طنین انداز هست : یونجا یئیب مشروطه آلمیشیق
می شود گفت با چنین بازی های مرگی که در کره خاکی می بینیم حتی ممکن است که چند سال بعد امریکا یا روسیه و چینی که خود الان گرفتار ویروس هست، میکروبی مشابه و حتی بدتراز کرونا ر ا ساخته و به جوامع ول سرایت دهند البته این پیش بینی از توهم توطئه و شدت بد بینی نیست بلکه هر روز که می گذرد انسان به چنین نتیجه گیری هایی می رسد .
اما چکار کنیم که کمتر آسیب ببینیم ؟
دوستان داشتن روحیه قوی و اعتماد به نفس بالا در مقابل کرونا و در در هر امری که به انسانها زیان می رساند ضروری هست برای مثال اگر در یک صعود به کوه پایمان صدمه ببیند باید دوستان همراه ما یک روحیه ای داشته باشند که از خون و زخم نترسیده و مداوای اولیه پای ما با استفاده از مواد ضد عفونی کننده و کمکهای ابتدایی تا رسیدن به بیمارستان را انجام بدهند.
خیلی ها در گذشته و الان هم همینطوری هست و والده ما اسم یک نوع بیماری سخت را که متاسفانه بدنام و خطرناک هست هیچگاه تکرار نمی کند چون اولا نمی خواهدکه از این بیماری اسمی برده شود تا اطرافیان ناراحت نشوند ثانیا معتقد هست که تکرار خاطرات بد و بیماریها و بکلی نا امید شدن خود یک نوع مرگ قبل از موعد هست .
اینگونه مصایب ناگوار به مردم اثبات می کند که یک نامرد هایی در جامعه وجود دارند که موقع ناراحتی ، غم و حتی مرگ از این وضعیت سو استفاده می کنند و با مرگ سوداگری می کنند.
اما از این دو بیت حافظ بیت اول را برای مناسبت دیگری می گذاریم اما بیت دوم می گوید سر زنده باشیم . به اعصاب خود مسلط باشیم. یکی از راههای غلبه به دشمن یا بیماری، مسلح شدن علیه آن از طریق شناسایی نقاط قوی ویروس هست
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
به قول معروف حس مرگ قبل از زمانی که خودش را نشان بدهد آزار دهنده و مایوس کننده هست و انسان را می کشد. پس با روحیه باشیم و لج کردن از روی جوانی و بوسه زدن ( کاری که شخصی در فضای مجازی دیدیم )آن هم در شرایطی که امکان آلودگی فراهم است حتی از روی اخلاص ، خشک و متعصب بودن علامت خوبی در قلب انسان نیست هر چند نشان اخلاص آن جوان عزیز باشد.
حرمت مکانرار نیست های مقدس به ذات، عزت و بزرگواری خود آن اولیا و امامان (ع) هست نه به در ، پنجره ، نقش و نگار، آهن و طبقات ساختمان آنهاست . این آجرها و نرده ها و ساختمانها را دست انسان ساخته است و هر چند که اشیای و لوازم منسوب به این اولیا (متاثر از ارزشمند بودن خود اولیاست) هم بدیده احترام نگاه می شوند و اینکه گرد و خاک و ذرات زیان بار سطح یک درب و مکان موجود را انکار کردن کاری عقلایی نیست و اصلا طرح وجود یک میکروب و روبرو قرار دادن یک مکان مقدس را با یک ویروس و میکروب که می تواند همه جا وجود داشته باشد دور از شان اسلام و شان ایرانیها می باشد.
در هر حال حقیر می توانم این را عرض کنم که از هر راهی عقلانی باید با این ویروس مبارزه کرد و قرار نیست که با انتخاب زمانی اشتباه برای یک زیارت که به قول معروف بعد ها " آقا خودش طلب می کند تا همه به زیارت برویم"، موقعیت کشورمان را که روزهای سختی را می گذراند به سختی بیندازیم .