ادامه مطلب
+انتونیو وِگا، ملقب به شوالیه سکوت!
-شوالیه...؟
+گوش کن!! اون پسر یه کارگاه پلیس بود . اِرنستو وِگا یه پلیس فوقالعاده که با وکیل درجه یک دادگستری ازدواج میکنه ، مگان کِلای همسر رسمی اون میشه و فرزند اولشون یه دختر میشه به اسم سارا. سارا هم وکالت میخوانه مثل مامان فوقالعا...
- برام مهم نیست!!! شوالیه چی شد؟
+صبر داشته باشه! همه چیز به همین برمیگرده... ارنستو و مگان باهم یه کله گنده ی خلافکار رو میندازن زندان . اون مرد واقعا یه هیولا بود پس طولی نکشید که چند نفر از پلیسارو کشید طرف خودش و به سگای دست اموزش توی زندان تبدیلشون کرد. بعد هم اونا رو فرستاد خونه ی ارنستو تا خانواده و خودشو بکشن . اگر این کاملا بر خلاف انتظار ارنستو بود، شاید هنوز زنده بود.
اونا کل خانواده رو سلاخی کردن اما نوبت تونی کوچولو که رسید ... بوم!!!
-بوم؟؟
+ یه چیزی درون اون منفجر شد، حس خشم و ناراحتی و قدرت در هم امیخته شد و در اخر یه طول موج پر قدرت به وجود اورد، اون شب همه کسایی که توی اون خونه بودن مردن! یه پسر ۹ ساله چنتا مرو بالغ و یه خونه رو در هم شکست!
- پس میخوای بگی ...
+میخوام بگم!! چیزی که از وجودش نشعت میگیره خیلی قدرتمنده ...و حالا میرسیم به قسمت مورد علاقت، لقب!!
-خوب؟؟
+اون یه متخصص کار با چاقوعه!
-کلاسیک!
+درسته! خودت میدونی فقط کسایی با چاقو کار میکنن که اینقدر حرفه ای باشند که بتونند کاملا به هدف نزدیک بشن، اون فقط با چاقو کار میکنه . یه چیز کلاسیک که باعث میشه بخش اول لقبش یعنی شوالیه به وجود بیاد و بخش دوم به شخصیت فردی اون برمیگرده. سکوت! اون خیلی کم حرفه، حتی حدس میزنم به خاطر اون انفجار صداشو از دست داده باشه! اینقدر ساکت و سبک پاست که وقتی اطرافته اصلا متوجهش نمیشی، پس مهارت و شخصیت اون شوالیه سکوت رو پدید اوردند...
-هم..
+به نظر میاد اینقدر خوشت امده که حرفی نداری!!
[ یکشنبه 10 تیر 1397 ] [ 12:22 ب.ظ ] [
Roxsana from darkvita ] [
نظرات () ]