حسودی از غزل
من عاشقانه دوست دارم نگات دنبال من باشه
وقتی که پیشمی چشمات تو حس و حال من باشه
من عاشقانه می میرم واسه وقتی که می خندی
می دونم که به غیر از من به کسی دل نمی بندی
حسودی می کنم وقتی کسی چشماتو می بینه
حسودیم میشه از بارون که رو دست تو می شینه
تو می خندی من آرومم تو دلگیری دل آشوبم
یه چشم اشک و یه دل شادی همین که دارمت خوبم
بذار سیراب بشم از تو از اون عطر نفس هاتو
هوا سرده دلم می خواد بازم گرمای دستاتو
آخه هیچکس مثل تو پر از احساس و رویا نیست
تو واسم معنی عشقی نگاه تو تماشاییست