قلب مرده

مردن در تنهایی

شام مهتاب از داریوش اقبالی

به نام خداوند مهربان

تو اون شام مهتاب کنارم نشستی
عجب شاخه گل وار به پایم شکستی

قلم زد نگاهت به نقش آفرینی
که صورتگری را نبود این چنینی

پریزاد عشق و مه آسا کشیدی
خدا را به شور تماشا کشیدی

تو دونسته بودی ، چه خوش باورم من
شکفتی و گفتی ، از عشق پرپرم من

تا گفتم کی هستی ، تو گفتی یه بی تاب
تا گفتم دلت کو ، تو گفتی که دریاب

قسم خوردی بر ماه ، که عاشق ترینی
تو یک جمع عاشق ، تو صادق ترینی

همون لحظه ابری رخ ماه و آشفت
به خود گفتم ای وای ، مبادا دروغ گفت

گذشت روزگاری از اون لحظه ناب
که معراج دل بود به درگاه مهتاب

در اون درگه عشق چه محتاج نشستم
تو هر شام مهتاب به یادت شکستم

تو از این شکستن خبرداری یا نه
هنوز شور عشق و به سر داری یا نه

تو دونسته بودی ، چه خوش باورم من
شکفتی و گفتی ، از عشق پر پرم من

تا گفتم کی هستی ، تو گفتی یه بی تاب
تا گفتم دلت کو ، تو گفتی که دریاب

قسم خوردی بر ماه ، که عاشق ترینی
تو یک جمع عاشق ، تو صادق ترینی

همون لحظه ابری رخ ماهو آشفت
به خود گفتم ای وای مبادا دروغ گفت

هنوزم تو شبهات اگه ماه و داری
من اون ماه و دادم به تو یادگاری



[ جمعه 12 آبان 1391 ] [ 10:13 بعد از ظهر ] [ علی023 ] [ یه قطره اشک() ]

سرگردون از داریوش اقبالی

به نام تنهایی

 

یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد

 

طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم

 

* * *

از عذاب جاده خسته ، نرسیده و رسیده
آهی از سر رسیدن ، نکشیده و کشیده
غم سرگردونی‌هام رو با تو صادقانه گفتم
اسمی که اسم شبم بود ، با تو عاشقانه گفتم

من سرگردون ساده ، تو رو صادق می‌دونستم
این برام شکسته اما ، تو رو عاشق می‌دونستم
تو تموم طول جاده ، که افق برابرم بود
شوق تو راه توشه من ، اسم تو همسفرم بود

من دل شیشه‌ای هرجا ، هر شکستن که شکستم
زیر کوهبار غصه ، هر نشستن که نشستم
عشق تو از خاطرم برد ، که نهیفم و پیاده
تو رو فریاد زدم و باز ، خون شدم تو رگ جاده

من سرگردون ساده ، تو رو صادق می‌دونستم
این برام شکسته اما ، تو رو عاشق می‌دونستم


نیزه نمباد شرجی ، وسط دشت تابستون
تازیانه‌های رگبار ، توی چله زمستون
نتونستن نتونستن ، کینه من رو بگیرن
از من خسته ی خسته ، شوق رفتن رو بگیرن

حالا که رسیدم اینجا ، پر قصه برا گفتن
پر نیاز تو برای ، آه کشیدن و شنفتن
تو رو با خودم غریبه ، از غمم جدا می‌بینم
خودم رو پر از ترانه ، تو رو بی‌صدا می‌بینم

اون همیشه با محبت ، برای من دیگه نیستی
نگو صادقی به عشقت ، آخه چشم‌هات میگه نیستی

من سرگردون ساده ، تو رو صادق می‌دونستم
این برام شکسته اما ، تو رو عاشق می‌دونستم



[ پنجشنبه 4 آبان 1391 ] [ 06:11 بعد از ظهر ] [ علی023 ] [ یه قطره اشک() ]

شعله از سعید پور سعید

به نام خدایی که عشق را در نگاه و اشک را در جدایی آفرید

یه شعله شکسته
یه شمع رو به بادم
خسته از این زمونه
فریاد گریه دارم

شده فضای سینه
سیه چو روزگارم
از همه دل بریدم
دل به کسی ندادم


عاشق شدم به چشمات
دادم دل و به رویات
رفتی و پا گذاشتی
به سادگی رو حرفات

با یاد تو همیشه
عمرم تموم نمیشه
با یاد تو همیشه
عمرم تموم نمیشه

تموم زندگیمو
به چشمای تو دادم
عمری به پات نشستم
دل به کسی ندادم
منتظرم که روزی
تو باشی در کنارم

با یاد تو همیشه
عمرم تموم نمیشه



[ سه شنبه 2 آبان 1391 ] [ 01:46 بعد از ظهر ] [ علی023 ] [ یه قطره اشک() ]

بیداری از هلن

به نام خدایی که تو رو آفرید

تو رو تو گریه می بوسم ، تو رو که غرق لبخندی
رو این حالی که من دارم ، چرا چشماتو می بندی

بذار این آخرین روز رو تمام باورت باشم
بذار فردا تو این خونه ، تو آغوش تو پیدا شم

نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری
نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری

نمی دونی چه آشوبم از این آرامش خونه
از این رویای شیرینی که می دونم نمی مونه
چه قدر این حس من خوبه ، همین که از تو می میرم
همین که هر نفس امشب ، هوامو از تو می گیریم

نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری
نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری

نمی دونی چه آشوبم از این آرامش خونه
از این رویای شیرینی که می دونم نمی مونه
چه قدر این حس من خوبه ، همین که از تو می میرم
همین که هر نفس امشب ، هوامو از تو می گیریم

نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری
نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری



[ سه شنبه 2 آبان 1391 ] [ 01:17 بعد از ظهر ] [ علی023 ] [ یه قطره اشک() ]

دوباره تو کنارمی از هلن

دوباره تو کنارمی ، هوای بوسه با منه
تمام آرزوی ما ، همین به هم رسیدنه
دوباره تو سکوت من ، صدای خنده ساز شد
شنیدن صدای تو ، برای من نیاز شد

دوباره با نگاه من ، نگاه تو یکی شده
دوباره از تو مردنم ، شبیه زندگی شده
به هر دری که می زنی ، دوباره مقصدت منم
دوباره می رسم به تو ، به هر دری که می زنم

دنیامی ، می دونی ، تو قلبم می مونی
دریای آتیشی ، رویای بارونی
دستامو می گیری ، دنیامو می بازم
دست هاتو می گیرم ، رویامو می سازم

منو به عطر یک نفس ، تو اوج بوسه خاک کن
برای این یکی شدن ، رو قلب من حساب کن
به اوج قصه می رسم ، اگه تو باورم کنی
کنار من نفس بکش ، که مبتلاترم کنی

دنیامی ، می دونی ، تو قلبم می مونی
دریای آتیشی ، رویای بارونی
دستامو می گیری ، دنیامو می بازم
دست هاتو می گیرم ، رویامو می سازم



[ سه شنبه 2 آبان 1391 ] [ 12:45 بعد از ظهر ] [ علی023 ] [ یه قطره اشک() ]