Admin Logo
themebox Logo



تاریخ:پنجشنبه 4 تیر 1394-11:46 ق.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

نردبان عشق

یزد 
مارکار
خانه ام نزدیک است 
خانه ام خشت و گلی است 
در کنار یک باغ
باغچه اش پر از گل
و حصارش از خار
نتیجه تصویری برای نردبان

کودکی هایم خوش
بادگیر:
خنکایش 
آب بازی در حوض
داربند انگور:
عصر تابستان 
من چه چابک بودم
نردبان را 
بالا رفتم
پشت دیوار
دختر همسایه خاله بازی می کرد 
چشم' خود کردم(دزدیدم)ودیگر'
نرفتم بالا 
نردبان
 سالها ماند آنجا
حسرت کندن انگور 
ماند در دل من
ونفهمیدم 
که چرا  بازی عروسک ها 
داماد نداشت

نتیجه تصویری برای نردبان
کوچه ی ما
 نوروز
عطر داشت
بوی بهار نارنج
پدر پیر 
خزان
نردبانی که، بالایش بود
بیامد پایین
و به دستم داد 
نارنج
در دلم ماند 
به امانت 
مهر پدر
نتیجه تصویری برای نردبان ستاره
نیم شب 
آسمان، باغ خداست
دست بردم که بچینم 
میوه ی باغ بهشت 
یادم آمد'
نردبان می خواهد
پله ی مهر و عطوفت
برساند'
 دست من را به سماء
نردبان، عشق 
به ما داد 
میوه ی باغ بهشت  
پسرم امیر حسین 
دخترم هستی را 
نتیجه تصویری برای نردبان عشق
نردبان ها خوبند
گاه' کودکی فاطی است
گاه' ذکر زندگانی است، نقل اوج است و فرود
گاه' هم دست افشانی است، رقص وسماع 
نردبانی هست که نمیبینی!
روی آن ایستادی
آن ؛
لطف خداست!




نظرات() 
دنبالک ها: رادیولوژی قشنگ است 

تاریخ:جمعه 29 آذر 1398-01:07 ق.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

صحبت حکام ظلمت شب یلداست!


 صحبت حُکّام ظلمت شب یلداست!


به  نام حضرت دوست


تنهایی و تاریکی و شرایط زمانه، هیچگاه برایم تا یه این اندازه وهم انگیز نبوده است؛ برای من که هزار آرزو در دل دارد و روزگاری شوقی داشته است و هنوز هم آرمانی در سر دارد؛ این مقدار تناقض، سردرگمی می آورد!

زمان خوبی برای یه چالش کشیدن نقشه راه است، چه کرده ایم و چه باید کرد؟


خانه سرد است؛ فِسُرده ام، کاش آتشی مرا گرم می کرد؛ دلم برای کرسی میان اتاق و بکی که حرارتش به من امیدی ببخشد به تنگ آمده است؛ دریغ از صاحبدلی!

به فالی یا تغییر حالی امید دارم، اما چه سود؟

 کوچه ها خالی است؛ خاطرات رونق بازار، حسرت انگیز است؛ هوس لبوی داغ دارم، کجا رفتند مردمان؟


بیرون خانه را می نگرم، کسی نیست؛ چه وحشتناک است!

سیاهی، ارواح خبیث را حاکم می کند؛

کاش می توانستم حرکت و جنبشی داشته باشم، آنقدر تغییر هزینه داشته که دیگر مارگزیده شده ام.

هیولای درون و برون مرا به وادی شک می برد؛ نکند جهان خالی شده است؟!


چاره ای نیست؛ این قُرُق باید بشکند!

از بروز مطالباتم نمی ترسم، از مصادره حضورم، هراسانم.


خود را مدت هاست در خودم زندانی کرده ام، تارک دنیا نیستم اما از دیگران بریده ام؛ یه هر که دل می بندیم دل می شکند!


شب یلداست، باز خواهم نوشت؛ از حرکت، از حضور، از باهم بودن؛ شاید این واژگان، کلماتی شود و کسانی که احساس بی نیازی کاذب دارند را به خود آورد، باید با وجود همه دلخوری ها، دوستانم را بیابم تا یاد آورم تافته ای جدا از آن ها نیستم؛ باید ازهمه حکامی که خود را برتری داده اند تَبَرّی بجویم که تَفَرعُن و اِسِتِعلا؛ ظلمت است، چه تفاوت میان محمود و شاه شجاع در این حکایت؟


شبی دراز را گذرانده ام، صبح نزدیک است، وحدت، نور را می آورد و دور می کند ظلمتِ خودکامی و استبداد را؛ باید تلاش کنم برای زمینه سازی ظهور منجی، برای پاکی خود و یافتن خوبان؛ فرشته خواهد آمد وقتی دیوان فروهشته شوند و پاک شود دفتر ایام!

 در میان مردم دعا می کنم برای گشایش، برای فرج؛

 می خوانم:

نور ز خورشید جوی بو که بر آید!


#سیدصدرا

نقل نوشته با ذکر نام نویسنده و طلب آمرزش برای پدر و مادر مزید امتنان است.



نظرات() 

تاریخ:شنبه 20 مهر 1398-09:43 ب.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

بلوط دل آرای سروآباد

به نام حضرت دوست

تو بلوط دل آرای سروآبادی،
اما سرو را سر بریدند که چرا مُثمِر نبوده است،
آه!
چرا یکی نمی گوید:
والاترین ثمره زندگی، آزادگی است!

دَدان، شیردِلان را به دام می کَشَند و 
این گونه صلابت را می کُشَند،
زینهار!
غُرش غیرت، خموش گردد!

اصیل آریایی،
سپاس!
زبانت را به جوانمردی می فهمم و 
ریشه پهلوانی را در نژادم می جویم! 
حدود سرحدات را کوچ کُرد نگهبانی کَرد،
ستیغ کوهستان را به تیغِ رشادت کُردان پاسداشت باید و گُردان بلندبالا را غیر از این نشاید!
با تو و این همه،
مرز و فرامرز دیگر چه معنا دارد؟!

#سیدصدرا 



ادامه مطلب

نظرات() 

تاریخ:شنبه 16 شهریور 1398-02:39 ب.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

شاهد عظمای روز محشرم این است!


به نام حضرت دوست
گاهی آن قدر در بن بست قرار می گیری که نتوانی تصمیم بگیری، حال اگر آن تصمیم به سعادت و شقاوت ربط داشته باشد هراس انگیز تر است!
ایمان داریم که خداوند هدایت می کند و البته انسان باید پذیرای هدایت باشد، اما چگونه با پیرایه ها کنار بیاییم و از پس مغزشویی برآییم؟!
باورم است که راهی برای تبیین حق و باطل پیش می آید، اگر جو حاکم القاء کند که مگر علی نماز می خواند، شهادت او در شب قدر این راه پیش روی آدم می گذارد که به فرض آنکه نتوانستی ارزش مولود کعبه را دریابی، بطلان تفکر خوارج با تصمیم گیری اشقی الاشقیا برای ترور او در محراب مسجد کوفه راه را برای جدا کردن مسیر باز می کند!
بارها از آنکه اگر عاشورا در معرکه کربلا بودم چه برسرم می آمد از خود سوال کرده ام، نکند راه را چون یاران امام حسین نمی یافتم، یا آنکه آیا چون حرّ به سوی او بازمی گشتم؟! 
اما امیدوارم زمانی که علی اصغر به نشانه، عرضه شد، راه خود را می یافتم، اما خدا کند دل آنقدر سخت نشده باشد که این آیت هم اثر نکند!
اکنون که حالم خوب است، طلب می کنم خدا کند در صف یاوران حقیقت باشم و خداوند ظهور حجتش را برما عرضه کند تا در دولت کریمه اش باشیم!
"یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً"
"
"اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ، تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ، وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ، وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ، وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ"

#سیدصدرا 
@smjsadr
زندگی زیباست:
آقا محمد یزدی مشهور به تاج الشعرا متخلص به جیحون، از شاعران اوایل قرن سیزدهم هجری است. وی دارای دیوان شعری است که یک بار در 1316 ه. ق در بمبئی و دوبار به سالهای 1336 ه. ش و 1363 ه. ش در تهران به چاپ رسیده است. او به سال 1301 یا 1302 ه. ق در کرمان وفات یافت. مجموعه‏ای به نام نمکدان نیز از وی باقی است که در سال 1316 ه. ق در بمبئی چاپ شده است.
انتخاب از مخمس مرثیه:

ای حرم کعبه‏ات ز حلقه به گوشان 
وی دل دانای تو زبان خموشان

با تو که گفت از حسین چشم بپوشان؟ 
خاصه در آن دم که اهل بیت خروشان

نزدش با اصغر آمدند معجل 
گفتند کاین طفل، کو چو بحر بجوشد 

نیست چو ما کز عطش به صبر بکوشد

اشک بپاشد چنانکه خاک بپوشد 
رخ بخراشد چنان که جان بخروشد

جز به کفی آب، عقده‏اش نشود حل 
هی به فغان خود ز گاهواره پراند 

مادر او هم زبان طفل نداند

نه بودش شیر تا به لب برساند 
نه بودش آب تا به رخ بفشاند

مانده به تسکین قلب اوست معطل 
گاهی ناخن زند به سینه‏ی مادر 

گاهی بیجان شود به دامن خواهر

باری از ما گذشته چاره‏ی اصغر 
یا بنشانش شرار آه چو آذر

یا ببرش همرهت به جانب مقتل 
شه ز حرمخانه‏اش ربود و روان شد 

پیر خرد همعنان بخت جوان شد

زان پدر و زان پسر به لرزه جهان شد 
آمد و آورد، هر طرف نگران شد

تا به که سازد حقوق خویش مدلل 
گفت که ای قوم، روح پیکرم است این 

ثانی حیدر، علی اصغرم است این

آن همه اصغر بدند، اکبرم است این 
حجت کبرای روز محشرم است این

رحمی، کش حال بر فناست محول 
او که بدین کودکی گناه ندارد 

یا که سر رزم این سپاه ندارد

بلکه بس افسرده است و آه ندارد 
جای دهید آن که را پناه ندارد

پیش کز ایزد برید کیفر اکمل 
ناگه از آن قوم از سعادت محروم 

حرمله‏اش راند تیر کینه به حلقوم

حلق ورا خست و جست بر شه مظلوم 
وز شه مظلوم آن سه شعبه‏ی مسموم

رد شد و سر زد ز قلب احمد مرسل 
طفلی کز تشنگی به غم شده مدغم 

جست و برآورد دست و خست رخ از غم

گردن و سر، گاه راست کرد و گهی خم 
شه ز گلویش کشید تیر و همان دم

ملک جهان بر جنان نمود مبدل 
باز ای مه محرم پرشور، سر زدی 

واندر دلم شراره‏ی عاشور بر زدی

آن سر که چرخ روی به پایش همی‏نهاد 
بر نوک نی نموده به هر رهگذر زدی

دستی که آستین ورا بوسه داد چرخ 
در قطع آن تو دامن کین بر کمر زدی

تو خود همان مهی که به پیشانی حسین 
با سنگ جور، نقشه‏ی شق القمر زدی

بر پیکر امام امم با زبان تیغ 
زخمی دهان نبسته که زخمی دگر زدی

شاهی که خاک مقدم او روح کیمیاست 
بر نیزه‏ی سنان، سرش از بهر زر زدی

از کام خشک و چشم تر عترت رسول 
تا حشر شعله در دل هر خشک و تر زدی

از روبهان چند، برانگیختی سپه 
وانگه به حیله پنجه، با شیر نر زدی

زینب که در سیر ز علی بود یادگار 
او را به تازیانه‏ی هر بد سیر زدی

#جیحون_ یزدی



نظرات() 

تاریخ:جمعه 15 شهریور 1398-09:53 ق.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

بی خبری، خوش خبری نیست!


هواللطیف
روایتگر انتظار شده ام:
برای کسی که شاهزاده ای را به انتظار است، دیر شدن هر لحظه از موعد قرار، خوشمزگیِ آب شدنِ قند در دل را به دلشوره مبدل می کند،
برای مادر که به بودن و نبودن شرطی شده است، چشم به در داشتن دلمشغولی نیست، پرپر شدن زندگی است،
برای کودکی که آغوش باز کرده است، بی خبری حرارت را از سینه اش می رباید و قلب ها را می سوزاند!
چه کسی گفته: که بی خبری خوش خبری است؟
به فرض که  بتوان چشم و گوش را بست، دل را چه می کنی؟!
 آه! کاش خبری خوش برسد از مسافری که صد قافله دل همره اوست، نشاید صبرِوالا به زخمی جانکاه مبدل شود.
#عشقانه
#برادران_صدرالساداتی
#سیدصدرا

@smjsadr


نظرات() 

تاریخ:دوشنبه 11 شهریور 1398-04:51 ب.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

یوسف(امام موسی صدر)


یوسف

به نام حضرت دوست
نام امام موسی صدر، از بچگی عظمت خاصی برایم داشته است، اصولا کسی را که داری اما نمی یابیش، دوست داشتنی تر می شود، زیبای دوست داشتنی که اصالتش تو را مسحور می کند و تصور کن هر روز برایت از مقام علمی و معنوی اش بگویند و جامعیت او بگونه ای باشد که بتواند همه طبقات حقیقت جو را در برگیرد!
این روزها دلم بیشتر برایش تنگ شده است، دلم کسی را می خواهد که معرفت دینی اش با هوش و ذکاوت و عقل و علم همراه باشد!
کاش خبری از ایشان برسد، امام چه جوان و چه پیر دوست داشتنی است، خواب های آشفته را مُعَبّری چون او نیاز است، آنگاه به یاد خواهد آمد اسیری وجود دارد که علم تعبیر می داند، خدا بخواهد نجات می دهد یوسف را از قعر چاه همچنان که توطئه بازی برادرانش را نقش بر آب کرد!
دلم گواهی می دهد یکی در حصر است، خدا کند بیاید چنان که بسیار گمشده که باز گشته اند، این بار چشم فرزندان روشن خواهد شد چنان که یعقوب بینا گشت!
کنعان دلم را فاصله از دیار یوسف بسیار است، یوسف هر کجا باشد عزیز است، سوره یوسف می خوانم برای همه عزیزان دربند!
خداوند همه گمشدگانمان را در پناه امام زمان نگه دارد، شاید آموزش صبر و تعالی است حصر و ما همه متوسلان هستیم تا امیدمان ربوده نشود، هنوز هم  به ظهور منجی ایمان دارم و غیبت را آخرین پرده تکامل جامعه می دانم.

#سیدصدرا 
@smjsadr


نظرات() 

تاریخ:سه شنبه 5 شهریور 1398-04:31 ب.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

بوی باران همان عروس تاریکی است، تاریکِ تاریک...


به نام حضرت دوست
✅هنگامی که داستان "شرلوک هلمز" نوشته پزشک و نویسنده سرشناس اسکاتلندی "سر آرتور کانن دویل" در آغاز سده بیستم به پایان رسید، اصرار خوانندگان باعث ادامه این مجموعه داستان جنایی گردید، گویا علاقمندان با بودن این کارگاه خصوصی خیالی در وجود خود به حس امنیت دست می یافتند.
 ✅داستان های پلیسی تلویزیون ایران در حال ارتکاب خیانت بزرگی هستند و آن ربودن احساس امنیت از بیننده است، البته این تنها مربوط به سریال های تلویزیونی نیست و آیینه ای از فضای کشور است، نشان دادن فضای یاس آلود و رها کردن جامعه و نداشتن برنامه از سوی گروه های مرجع، هنر بی هنری است!
✅داشتن ابر قهرمان نیاز هر جامعه است، اگر از هر نوجوان بخواهم نام چند تائی از آن ها را بگوید، لیست بلند بالایی را بازخوانی خواهد کرد و متاسفانه نه فقط از سرداران کشورم نامی را نمی شنوم که حتی در فیلمهایشان اسطوره هایم به تقابل کشیده شده اند.
✅گاهی حسرت جوامعی را می خورم که محافظینی زمینی از مخاطرات ارضی و سماوی را برای خویش ساخته اند و افسوس، کشوری که مهد ابرقهرمان های حقیقی است، اسطوره هایش افسانه گشته اند و زمینه برای ضد قهرمان ها آماده شده است.
کاش گروه های مرجع فکری به حال قهرمان های خویش کنند تا بیشتر از این جامعه دچار بی اعتباری و بی پناهی و فقدان حیثیت نشود!

#سیدصدرا 
@smjsadr


نظرات() 

تاریخ:جمعه 1 شهریور 1398-01:13 ق.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

فاطمه عبادی در عصر جدید

فاطمه عبادی در عصر جدید
هواللطیف 
نتیجه مسابقه عصر جدید و برنده شدن خانم فاطمه عبادی و طراحی با شن او که نقاشی هایش حس حرکت هم داشت و علاوه بر آن مادرانگی و هنر را در صدر نشاند، یک معرفت ودریافت جدید را هم به من هدیه کرد و خلق را به عینیت نشاند که چگونه به خاک روح دمیده می شود، به خود افتخار می کنم که رشحه ای از هنر دارم که می توانم بی واسطه نوشته ای را خلق کنم اما همچنان به هنرهای تجسمی غبطه می خورم.
باز هم  می خوانم:
فتبارک الله احسن الخالقین، 
که انسان را آفرید!

#سیدصدرا 
@smjsadr


نظرات() 

تاریخ:جمعه 1 شهریور 1398-12:06 ق.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

والایش


والایش
به نام حضرت دوست

✅در صنعت و اصولا در ماشین آلات، کلیدی قرمز رنگ وجود دارد با نام کلید قطع اضطراری که به صورت اورژانس در هنگامی که احساس خطر شود باعث توقف سیستم می شود، این کلید در پس زمینه ای زرد رنگ است که ریسک را قابل قبول می کند، شاید این تصویر مادی بتواند تصوّر معنوی زهد را جلوه گر سازد.  
✅مسابقات عصر جدید ،بستری را برای بروز استعداد و مهارت در سطح ملی فراهم کرده و نوعی عدالت اجتماعی را برای دیده شدن آماده کرده است!
شاید در رکود احساسات اجتماعی این برنامه پویایی عمیقی ایجاد کرده باشد و چقدر در فضای یاس آلود جامعه به این پویش نیازمندیم. 
روش اخذ امتیاز در این مسابقه در سه مرحله است در مرحله اول داوران با دیدن خطا و ضربدر قرمز، حذف شرکت کننده را رقم می زدند و در مرحله دوم صعود کنندگان در صورت تامین خاطر داوران، چراغ سفید را اخذ می کنند و چه زیبا دید تماشاگران هم به سوی دیدن خوبی ها سوق پیدا می کند، در فینال، داوران تنها شاهدی بر رفراندوم و انتخاب مردمی هستند، گویا صحنه اجرا جلوه گاه هنر و خلاقیت است.
✅بارها از خود می پرسم که چگونه انسان خود را از خواسته ها و بهانه های هوس آلود، عبور می دهد و به سوی خوبی ها رهنمون می شود؟!
فطرت و اصالت ابزار رشد است،
گوهر وجود هر کس، آن قدر عالی نگر و بزرگ منش و عُلوی است که خود را از آلایش می رهاند و والایش را می پوید و آلاء را از آلای پالایش می دهد.
این همان رَستن از مردودی و رُستن به سوی رویش و قبولی و پیروزی است.
والا مقام اگر غیظ کند، کاظم است او بر مردمان عفو دارد و نیکوئی پیشه می کند
و می داند، خدواند محسنین را دوست می دارد.

#سیدصدرا
#کاظم
#عصرجدید

@smjsadr


نظرات() 

تاریخ:پنجشنبه 8 فروردین 1398-06:15 ب.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

باران ببارد یا نبارد؟!

باران ببارد یا نبارد؟!

نظرات() 

تاریخ:چهارشنبه 29 اسفند 1397-06:09 ب.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

نوروز اول

بهار آمده لست اما خانه خالی است؛

شکوفه ها به درختان نشسته اند؛ بوی بهار نارنج می آید؛
پرندگان مهاجر بازگشته اند اما خانه از صاحبخانه خالی است؛
آن میزبان بهار رفته است؛ روزگاری خانه رونقی داشت؛ حال همه هستند و او نیست!
اما یاد او هست؛ خاطرات او که هست!
خانه پر می شود؛ فرزندان می آیند؛ دختران و پسران؛ عجب شور و حالی دارد خانه؛
آب و آیینه، یکی قرآن تلاوت می کند و دیگر حرف نغز می زند؛ نوادگان و نسل ها می آیند عجب تداومی دارد ذکر خوبی ها!
بچه ها بازی می کنند؛ هنگامه ای است؛
عجب پس چه کسی بود گفت: خانه خالی است؛ خانه پر از یاد است؛
گویی آخرین ترفند صاحبخانه همه را گرد هم آورده است!
نوروز است؛ فرصتی برای با هم بودن؛ بهانه ها به کنار اکنون وقت سفت کردن پیوندها است؛
بچه ها خواهند دانست که عمه و عمو؛ خاله و دایی دارند و همسران دیگر عذری برای با دور بودن از دورهم بودن ندارند؛
این وصیت صاحبخانه است که همه کنار هم باشند خواه با او خواه با یاد او!
چه میراث بزرگی است: "نوروز اول"
#سیدصدرا


نظرات() 

تاریخ:سه شنبه 28 اسفند 1397-08:55 ق.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

نوروز

چند روز تا بهار باقی است می خواه پیشاپیش تبریک بگویم
ودر تبریکم آن قدر محبت باشد که نه تا لحظه سال تحویل
که برای همیشه
مهربانی جاری باشد!
سال های گذشته و روزگار قبل که به تاریخ پیوسته است
غم دیروز غم دیروز است
و آینده هم که نیامده
من اکنون با گرمای لطف
با فروغ رحمت
در اوج هستم!
و امیدوارم
این شادابی در من ماندگار بماند
حال تا نوروز امسال یا تا هر روز نوی دیگر!

نتیجه تصویری برای یامقلب


نظرات() 

تاریخ:یکشنبه 12 اسفند 1397-01:56 ب.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

استاد علیرضا آیت اللهی عروج کرد!

درگذشت استاد دکتر علیرض آیت اللهی را به خاندان بزرگوار، علاقه مندان و فرهیختگان تسلیت می گویم!
ایشان خود را چنین معرفی کرده اند:علی رضا آیت اللهی alireza ayatollahi
متولد 1324 . دارای تحصیلات ادبیات در ایران ، زبان و ادبیات و فرهنگ و تمدن در اکس آن پرووانس فرانسه ، علوم اجتماعی در ایران ، معماری در ایتالیا ، شهرسازی در اسپانیا ، و مدیریت دولتی ، و دوره های دکتری آمایش سرزمین ، مردم شناسی - جامعه شناسی و اقتصاد در دانشگاه اکس - مارسی . فعالیت سردبیری ماهنامه علمی - هنری ، سرویراستاری ادبی ، فنی و علمی در متون اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی . سردبیری ماهنامه مجلس . آموزش آئین نگارش به مدیران کشور ، آموزش ادبیات فارسی در دانشگاه ( عضو هیئت علمی سابق دانشگاهها ) . دارای بیش از دویست تالیف و تصنیف ( استاد سابق پژوهش ) . هم اکنون : پژوهشگر آزاد . شعردوست ، شعرشناس و کمی هم شاعر و منتقد ! .


نظرات() 

تاریخ:چهارشنبه 8 اسفند 1397-11:46 ب.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

حال ما با محمد جواد ظریف خوب است؛ آقای ترامپ حال شما چطور است


به نام حضرت دوست
مدتی زیادی از استعفای خانم نیکی هیلی نماینده ایالات متحده آمریکا در سازمان ملل نمی گذرد؛ طرح ایشان برای تصویب قطعنامه علیه ایران با موفقیت همراه نبود؛ ضایع شد، استعفا کرد!
شاید برکناری آقای ترامپ بعلت مسایل حقوقی بعید به نظر برسد اما قطعا برنامه هایش برای انزوای ایران هم به خوبی پیش نمی رود؛ لاهه، ورشو، مونیخ نمونه عدم موفقیت جبهه ضد ایرانی است!
آقای رییس جمهور روحانی شرایط سختی را می گذراند اما با آنکه کابینه اش را ترمیم می کند ولی نباید از وزیر امور خارجه اش دست بکشد؛ آقای روحانی ممنون که استعفای جناب آقای دکتر محمد جواد ظریف را نپذیرفتید؛ دیپلماسی ایرانی در نهایت پیروز خواهد!
بودن محمد جواد ظریف در کابینه؛ 
کمی سیاست را دوست داشتنی می کرد؛
در قحطی محبوبیت، جایش خالی خواهد بود!
 هر چند یک دیپلمات بی محابا کاری نمی کند اما این هم از ظرافت اوست.
#سیدصدرا 



نظرات() 

تاریخ:دوشنبه 29 بهمن 1397-10:03 ب.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

بهترین زن بابا

سلام بربهترین زن بابای دنیا، فاطمه بنت حزام؛
ام البنین، مادر حضرت عباس، عبدالله، جعفر و عثمان؛
درود براو که دوبار تغییرنام داد؛ بعد مادری یتیمان فاطمه ی علی و پس از شهادت فرزندانش به کربلا

نظرات() 

تاریخ:یکشنبه 28 بهمن 1397-07:34 ب.ظ

نویسنده :سید محمدجواد صدرالساداتی

دوست داشتن از عشق برتر استLike is better than love

Like is better than love 
به نام حضرت دوست 
هنوز شعر فارسی نگفته؛ دلم هوس گفتن جمله انگلیسی، آن هم ادبی داشت؛ نوجوانی، قریحه انسان را خوش می نماید و زبان ابزار است؛ اما هنوز لذت زبان باز کردن را نچشیده بودم که فهمیدم این جمله زیبا را مرحوم دکتر شریعتی به زیبایی قبل از من گفته است: دوست داشتن از عشق برتر است!
حس متناقضی پیدا می کنی وقتی می دانی توانسته ای حرفهای قشنگ بزنی؛ آیا این جمله ای بوده است که ناخودآگاه در دلم نشسته است یا آموخته بودم و یادم نبود؛ آخر کتاب های او زینت بخش کتابخانه خواهرم بود!
اما بهترین جواب را کتاب کویر به من داد؛ دکتر در آن سفر زمینی در کویر، هبوط را به عروج نقب زده بود و به من یاد داد خودم را در او ببینم و او را میراث دار اندیشه و عرفان!

#سیدصدرا 


نظرات() 



  • تعداد صفحات :9
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  
  • 5  
  • 6  
  • 7  
  • ...  
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات