یزد
فصل ها عوض می شود!
اما تو بهتر نشدی
قرار بود فصل که عوض می شود
حالت خوش باشد
اما قالب عوض شد
محتوا عوض نشد
تا دلت خوش نباشد
قالب بهانه است
فکر نکن
مسافرت تورا عوض می کند
حتی رسیدن به محبوب
هواپیما،قطار،
اتوبوس و تاکسی،
هر کدام انسان را تا مسیری همراهی می کند
تو می خواهی با هواپیما تا سر کوچه بروی!
تا سر کوچه نیاز به ماشین نیست
دل خوش می خواهد
حداکثر یکی که دستش را در دستت بگذارد
یا مادر که ار در خانه تو را بپاید تا لات کوچه تورا نقاپد
تا سر حوض رفتن و وضو ساختن نیاز به مادر هم ندارد
دلت که خوش باشد
نیمشب به آب نگاه میکنی
و ماهی ها را که زیر نور ماه خوابیده اند را می نگری!
دلت که خوش باشد
با یک بسم الله، شیاطین را از خود می رهانی!
اما وای بر روزی که در دلت تنها نباشی
تو باشی و غم
تو و...
با خدا بودن دل تنها می خواهد
دل خالی!
آن چراغی که باید روشن نگه داری
نیاز به حباب دارد که خاموش نشود
کبریت برای روشن کردن اتاق نیست
تنها جرقه ای است که آتش به اجاق برساند
نمی توانی با کبریت گرم شوی
دختر کبریت فروش را یادت هست
امیدوارم
چراغ دلت خاموش نشود
گاهی دلت لحظه ای روشن میشود
آن برای این است که کلید لامپ اتاق را بیابی
اگر لحظه ای درنگ کنی فروغ نور تمام می شود
هر گاه دلت نشاطی یافت
آن موقع است که خدا جرقه هدایت را فراهم کرده
ایمان و هدایت و یقین
تلاش تو را می خواهد
به این نعمت ها پشت نکن
بی توجهی نکن
اگر بی تفاوت بودی امید این نداشته باش
که چقماق همیشه برایت آتش گیره باشد!
آتشکده یزدان همیشه روشن است
به دنبال مصباح هدایت باش!
شعر از سیاوش کسرایی و با خوانندگی فرهاد مهراد
«الملك یبقی مع الكفر
ولا یبقی مع الظلم»
والا پیام دار محمد
گفتی كه یك دیار هرگز به ظلم و جور نمی ماند
بر پا و استوار هرگز! هرگز!
والا پیام دار محمد
آنگاه تمثیل وار كشیدی عبای وحدت بر سر پاكان روزگار
والا پیام دار محمد
آآآ در تنگ پر تبرك آن نازنین عبا دیرینه ای محمد جا هست
بیش و كم آزاده را كه تیغ كشیده است بر ستم
والا پیام دار محمد
گفتی كه یك دیار هرگز به ظلم و جور نمی ماند
بر پا و استوار هرگز! هرگز!
والا پیام دار محمد
والا پیام دار محمد
آنگاه تمثیل وار كشیدی عبای وحدت بر سر پاكان روزگار
در تنگ پر تبرك آن نازنین عبا دیرینه ای محمد جا هست
بیش و كم آزاده را كه تیغ كشیده است بر ستم
والا پیام دار محمد
ادامه مطلب
همه شعر می خوانیم
فال می گیریم و تعبیر می کنیم
حافظ، دل است
و دل حافظ، لسان الغیب است؛
که حافظ، حافظ قرآن است
ودل، سزاوار نامحرم نیست!
اما سهراب ترجمان نو
و نوار پیاده شده از یک رویای سبز است
که نسل قرن چهارده دیده است!
حافظ و سهراب روایتی است از اتفاقاتی که در کنارمان پیش می آید و
خوشبختی هایی که در کنارمان بال و پر می زند
والبته کسی نمی بیندشان!
امشب یارانه می دهند
و از ساعت 24 قابل برداشت است
قبض ها را پرداخت خواهم کرد
آه باز مهرانه تو ماند
چارده شاخه گل مریم
لاف نزدم
124000تا
دروغ نگفتم
آخر از مزارم
شاخه گلی خواهد رویید
تا نشانه صداق من باشد!
سید صدرا
آذر 1394
صدای همهمه می آید
هیاهوست
های و هویی است
بر طبل می کوبند
سنج می زنند
وبر شیپور می دمند
صدای شیهه به گوش می رسد
تعزیه خوانان وشبیه گردان ها نزدیک می شوند