حکایت جنگل ما
پنجشنبه 16 تیر 1390 11:32 ب.ظ
مورچه هر روز صبح زود سر کار می رفت و بلافاصله کارش را شروع می کرد با خوشحالی به میزان زیادی تولید می کرد. رئیسش که یک شیر بود، ازاینکه می دید مورچه می تواند بدون سرپرستی بدین گونه کار کند، بسیار متعجب بود.
بنابر این بدین منظور سوسکی را که تجربه بسیار بالایی در سرپرستی داشت و به نوشتن گزارشات عالی شهره بود، استخدام کرد.
اولین تصمیم سوسک راه اندازی دستگاه ثبت ساعت ورود و خروج بود. او همچنین برای نوشتن و تایپ گزارشهایش به کمک یک منشی نیاز داشت. عنکبوتی هم مدیریت بایگانی و تماسهای تلفنی را بر عهده گرفت.
شیر از گزارشهای سوسک لذت می برد و از او خواست که نمودارهایی که نرخ تولید را توصیف می کند تهیه نموده که با آن بشود روندها را تجزیه تحلیل کند. او می توانست از این نمودارها در گزارشهایی که به هیئت مدیره می داد استفاده کند. بنابراین سوسک مجبور شد که کامپیوتر جدیدی به همراه یک دستگاه پرینت لیزری بخرد. او از یک مگس برای مدیریت واحد تکنولوژی اطلاعات استفاده کرد.
مورچه که زمانی بسیار بهره ور و راحت بود، از این حد افراطی کاغذ بازی و جلساتی که بیشترین وقتش را هدر می داد متنفر بود. شیر به این نتیجه رسید که زمان آن فرا رسیده که شخصی را به عنوان مسئول واحدی که مورچه در آن کار می کرد، معرفی کند. این سمت به جیرجیرک داده شد.
اولین تصمیم او هم خرید یک فرش و نیز یک صندلی ارگونومیک برای دفترش بود. این مسئول جدید یعنی جیرجیرک هم به یک عدد کامپیوتر و یک دستیار شخصی که از واحد قبلی اش آورده بود، به منظور کمک به برنامه بهینه سازی استراتژیک کنترل کارها و بودجه نیاز پیدا کرد. اکنون واحدی که مورچه در آن کار می کرد به مکان غمگینی تبدیل شده بود که دیگر هیچ کسی در آن جا نمی خندید و همه ناراحت بودند.
در این زمان بود که جیرجیرک، رئیس یعنی شیر را متقاعد کرد که نیاز مبرم به شروع یک مطالعه سنجش شرایط محیطی وجود دارد. با مرور هزینه هایی که برای اداره واحد مورچه می شد، شیر فهمید که بهره وری بسیار کمتر از گذشته شده است. بنابر این او جغد که مشاوری شناخته شده و معتبر بود را برای ممیزی و پیشنهاد راه حل اصلاحی استخدام نمود.
جغد سه ماه را در آن واحد گذراند و با یک گزارش حجیم چند جلدی باز آمد، نتیجه نهایی این بود: تعداد کارکنان زیاد است.
حدس می زنید اولین کسی که شیر اخراج کرد چه کسی بود؟
مسلماً مورچه؛ چون او عدم انگیزه اش را نشان داده و نگرش منفی داشت!!!
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
بازی
سه شنبه 7 تیر 1390 10:05 ب.ظ
ما تماشاچیانی هستیم ٬
که پشت درهای بسته مانده ایم! دیر امدیم! خیلی دیر.... پس به ناچار حدس می زنیم٬ شرط می بندیم٬ شک می کنیم ... و آن سوتر در صحنه بازی به گونه یی دیگر در جریان است! (حسین پناهی)
دیدگاه ها :
نظرات
آخرین ویرایش:
- -
مااز درون زنگ زدیم
یکشنبه 5 تیر 1390 11:01 ب.ظ
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب ازآب تکان نمی خورد!
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!
رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب ،ته جوب به خود پیچید
گردآفرید،از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد
وای...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
روز بارانی را به خاطر داری؟
یکشنبه 5 تیر 1390 10:29 ب.ظ
روز بارانی را به خاطر داری؟
روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم وبه شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
و سومین روز چطور؟گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد.
وچند روز پیش را چطور؟به خاطر داری؟که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم...
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو..
دکتر علی شریعتی
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
لطفاً خودت رو به مردن نزن
یکشنبه 5 تیر 1390 10:28 ب.ظ
لطفاً خودت رو به مردن نزن!!
شب ها زود بخواب. صبح ها زودتر بیدار شو.
نرمش کن. بدو. کم غذا بخور.
زیر بارون راه برو. گلوله برفی درست کن.
هرچندوقت یک بار نقاشی بکش.
در حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن.
سفید بپوش. آب نبات چوبی لیس بزن.
بستنی قیفی بخور . به کوچکتر ها سلام کن.
شعر بخوان . نامه ی کوتاه بنویس.
زیر جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش.
به دوست های قدیمیت تلفن بزن.
شمال برو . شنا کن.
هفت تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن.
خواب ببین . شعر بخوان . بدو . چای بخور و برای دیگران چای دم کن.
جوراب های رنگی بپوش.
مادرت رو بغل کن . مادرت رو ببوس . مادرت رو بو کن.
به پدرت احترام بذار و حرفاش رو گوش کن.
دنبال بازی کن. اگرنشد وسطی بازی کن .
به برگ درخت ها دقت کن به بال پروانه ها دقت کن.
قاصدک ها رو بگیر و فوت کن. خواب ببین.
از خواب های بد بپر و آب بخور.
اسم خدارو بگو .
به باغ وحش برو . چرخ و فلک سوار شو . پشمک بخور.
کوه برو . هرجا خسته شدی یک کم دیگه هم ادامه بده.
خواب هات رو تعریف نکن . خواب هات رو بنویس.
یک تسبیح گلی سی و سه دانه ای داشته باش.
بخند. چشم هات رو روی هم بگذار . شعر بخون . سپید بپوش.
شیرینی بخر . با بچه ها توپ بازی کن . برای خودت برنامه بریز.
قبل از خواب موهات رو شانه کن. به سر خودت دستی بکش.
خودت رو دوست داشته باش برای خودت دعا کن!
برای خودت دعا کن که آرام باشی.
وقتی توفان می آید تو همچنان آرام باشی
تا توفان از آرامش تو آرام بگیرد.
برای خودت دعا کن تا صبور باشی؛
آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمون
کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.
برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی.
بتوانی هم صحبتش باشی و صبح ها برایش نان تازه بگیری.
برای خودت دعا کن که سر سفره ی خورشید بنشینی و چای آسمانی بنوشی.
برای خودت دعا کن تا همه ی شب هایت ماه داشته باشد؛
چون در تاریکی محض راه رفتن خیلی خطرناک است.
ماه چراغ کوچکی است که روشن شده تا جلوی پایت را ببینی.
برای خودت دعا کن تا همیشه جلوی پایت را ببینی؛ آخر راهی را که
باید بروی خیلی طولانی است. خیلی چاله چوله دارد؛ دام های زیادی
در آن پهن شده است و باریکه های خطرناکی دارد؛ پر از گردنه های حیران
و سنگلاخ های برف گیر است.
برای خودت دعا کن تا پاهایت خسته نشوند و بتوانی راه بیایی
چون هر جای راه بایستی مرده ای و مرگی که شکل نفس نکشیدن
به سراغ آدم بیاید، خیلی دردناک است.
هیچ وقت خودت را به مردن نزن.
برای خودت دعا کن که زنده بمانی . زنده ماندن چند راه حل ساده دارد!
برای اینکه زنده بمانی نباید بگذاری که هیچ وقت
بیشتر از چیزی که نیاز داری بخوابی.
باید همیشه با خدا در تماس باشی تا به تو بیداری بدهد.
بیداری هایی آمیخته با روشنایی ، صدا ، نور ، حرکت.
تو باید از خداوند شادمانی طلب کنی.همیشه سهمت را بخواه.
و بیشتر از آن چه که به تو شادمانی ارزانی می شود در دنیا شادمانی بیافرین تا دیگران هم سهمشان را بگیرند.
برای اینکه زنده بمانی باید درست نفس بکشی و
نگذاری هیچ چیز ی سینه ات را آلوده کند.
برای اینکه زنده بمانی باید حواست به قلبت باشد.
هرچند وقت یکبار قلبت را به فرشته ها نشان بده و از آنها
بخواه قلبت را معاینه کنند . دریچه هایش را، ورودی ها و خروجی هایش را
و ببینند به اندازه ی کافی ذخیره شادمانی در قلبت داری یا نه!!
اگر ذخیره ی شادمانی هایت دارد تمام می شود باید بروی پشت
پنجره وبه آسمان نگاه کنی . آنقدر منتظر بمان و به آسمان نگاه کن
تا بالاخره خداوند از آنجا رد بشود؛
آن وقت صدایش کن؛
به نام صدایش کن؛
او حتماً برمی گردد و به تو نگاه می کند و از تو میپرسد که چه می خواهی؟؟!
تو صریح و ساده و رک بگو.
هر چیزی که می خواهی از خدا بخواه.
خدا هیچ چیز خوبی را از تو دریغ نمی کند.
شادمان باش او به تو زندگی بخشیده است و کمکت می کند
که زنده بمانی . از او کمک بگیر. از او بخواه به تو نفس
پشمک ، چرخ و فلک ، قدم زدن ، کوه ، سنگ ،
دریا ، شعر ، درخت ، تاب ، بستنی ، بوس ،
اشک، حوض، شنا ،راه ، توپ ، دوچرخه ،
دست ، آلبالو ، لبخند ، دویدن
و عشق
بدهد.
آن وقت قدر همه ی اینها را بدان و آن قدر زندگیت را ادامه بده
که زندگی از این که
تو زنده هستی به خودش ببالد!!
دیگران را فراموش نکن
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
آدمهای ساده را دوست دارم
یکشنبه 5 تیر 1390 10:18 ب.ظ
آدم های ساده را دوست دارم !
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند!
همان ها که برای همه لبخند دارند !
همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند!
آدم های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعت ها تماشا کرد؛
عمرشان کوتاه است!!
بس که هر کسی از راه می رسد
یا ازشان سوء استفاده می کند!
یا زمینشان می زند!
یا درس ساده نبودن بهشان می دهد !
آدم های ساده را دوست دارم !
بوی ناب “ آدم ” می دهند
با این همه :
اگر آدم ساده دیدی سلام مرا بهش برسان
.و به او بگو اینقدر ساده مباش
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
آیا یوفوها در بندر شگ فرود آمدند؟
شنبه 21 خرداد 1390 01:44 ب.ظ
یکی از عجیب ترین مواردی که در مورد ماجرای اشیای ناشناخته فرازمینی یا یوفوها نقل میشود ماجرای بندر شگ در کاناداست.این بندرکوچک ماهیگیری آنقدر کوچک بود که تا قبل از ماجرای سال ۱۹۶۷ در نقشه ها وجود نداشت.در این جزیره پیش از این حادثه محلی ها داستان های زیادی در مورد کشتی ارواح یا موجودات و هیولاهای دریایی میگفتند اما حادثه دیدن یوفو اکنون نام این بندر کوچک را بر سر زبان ها انداخته است.در شب ۴ اکتبر ۱۹۶۷ شاهدان ۴ شی نورانی را در فضا دیدند این اشیا به سمت آب رفتند و برخلاف تصور روی آب شناور شدند شاهدان به تصور اینکه هواپیما سقوط کرده است با پلیس تماس گرفتند اما هیچ حادثه ای گزارش نشد.غواصان تا روزها زیر آب جست و جو کردند اما باز هم چیزی یافت نشد.ولی دستگاه صوتی کاشف زیر دریایی امواجی را ثبت کرد نیروی دریایی عملیات جست و جو برای پیدا کردن منشا این امواج را آغاز کزد.اما با ورود یک زیر دریایی روس و همزمان با تلاش برای شناسایی آنها این امواج قطع شدند و دیگر هیچ اثری از آنها پیدا نشدهیچ کس میداند که واقعیت اشیای نورانی در این بندر کوچک در نوا اسکوتیا چه بود جالب آنکه این مورد از معدود مواردی بود که دولت آن را یک شی ناشناخته خواند.وزارت دفاع کانادا پس از انجام تحقیقات و بررسی های متعدد این واقعه را به عنوان پدیده ای مرموز و حل نشده دسته بندی کرد.کمیته کانادایی که مسوولین تحقیق درباره یوفوها را به عهده داشت نیز موفق به کشف واقعیت این حادثه نشد.
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
آیا ارواح واقعی اند؟
شنبه 21 خرداد 1390 01:43 ب.ظ
ارواح مردگان
جوامع مسیحی بر این باورند که روح از بهشت یا جهنم به سوی دنیا زندگان عزیمت میکند به سبب همین باور مسیحیان ارواح را موجوداتی غیرطبیعی و ترسناک میپندارند اما چنین برداشتی در دیگر جوامع یا فرهنگها به چشم نمخورد برای مثال چینی ها معتقدند که روح دارای حداقل دو وجه متفاوت است .از نظر چینی ها مردگان از طریق آشکار ساختن روح خود میتوانند حضور خویش را برای زندگان ملموس تر و قابل درک تر سازند.
ارواح گمشده
در آسیریا ارواح شرور و شیطانی را اتوکو مینامند.بسیاری از این ارواح فاقد دست پا و دیگر اعضای بدن هستند و با ایجاد سر و صدا و کشیدن جیغ ها و شیون های ترسناک باعث ترس و آشفتگی میشوند گفته میشود دلیل وجود این ارواح نحوه مراسم خاکسپاری آنها بوده که بصورتی ناقص و نادرست انجام شده است
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
چه کسانی ارواح را میبینند
شنبه 21 خرداد 1390 01:43 ب.ظ
بچه هایی که ارواح را میبینند
بچه ها در قیاس با بزرگسالان به مراتب حساس تر به ارواح هستند صدها مورد از بچه هایی وجود دارند که مدعی شده اند ارواح قوم و خویش های مرده ی خود را دیده اند.برخی از کارشناسان معتقدند که انرزی حرکتی بچه ها تر و تازه تر و نافذتر از انرزی حرکتی طبیعی بزرگسالان است.این ویزگی سبب شده تا بچه ها نسبت به تغییرات انجام شده در حوزه های انرزی اطراف خود حساس تر باشند دیگر کارشناسان بر ان باورند که بچه ها دارای یک حس تله پاتی غریزی هستند که به آنها اجازه میدهد به شیوه ای ناآشنا برای بزرگسالان شرایط خارق العاده و ماورا الطبیعه ای اطراف خویش را تشخیص دهندبه هنگام وقوع یک ترازدی تغییرات عمده ای در حوزه های انرزی روی میدهد که منجر به وقوع پدیده های ماورا الطبیعه ای میشود.این شرایط تاثیرات ویزه ای روی بچه ها میگذارد بچه ها و دیگر افراد حساس از توانایی لازم برای شناسایی و خوانش این انرزی که در قالب ارواح نیز خود را نشان میدهد برخوردارند.
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
ساختمان های در تسخیر ارواح
شنبه 21 خرداد 1390 01:42 ب.ظ
ساختمان های در تسخیر ارواح
ساختمان ها چگونه به تسخیر ارواح در می آیند؟
ساختمانی را تسخیر شده می پندارند که در یک سیکل(چرخه)مداوم و تکراری ،صداهای عجیب و قطع نشدنی، انواع بوها و رایحه ها،حس ها و تصاویر توسط یک روح با هماهنگی و همراهی ساختمان بوجود بیاید.تسخیر یک ساختمان توسط یک روح گاه میتواند برای قرن ها یا روزها و یا شاید بصورت دوره ای در یک زمان خاص در طول روز ماه یا سال یا تعدادی از سالها به وقوع بپیوندد.تسخیر شدگی ها ضرورتا حضور و ظاهر شدن اشباح را در بر ندارند در برخی موارد نیز نشانه هایی از حضور و مداخله ی یک روح شرور و ناارام دیده شده است.از جمله موارد معمول در تسخیر شدن ساختمانها توسط ارواح می توان به این نشانه ها اشاره کرد:ضربه زدن های متمادی بر در و دیوار،صدای گریه و ناله،بوهای گوناگون ،نسیم مداوم،جریان های هوای سرد،احساس لمس شدگی آدم های داخل خانه توسط چیزی نامرئی و حرکت و ضربه های خشن بر روی بدن ساکنان خانه.
چه عواملی باعث تسخیر خانه ها میشود
اغلب موارد مظنون به تسخیر شدگی منشا و توجیه طبیعی ارند اما برخی از آنها غیرقابل توجیه اند.به اعتقاد فردریک میرز از SPR در اغلب تسخیر شدگی های واقعی مقدار زیادی از انرژی از آدم های در پی مرگشان در خانه باقی میماند و بر حسب حساسیت افراد نسبت به پدیده های ماورا الطبیعه ای این انرژی میتواند به شیوه های گوناگون آشکار شود.الئنور سیلویک دیگر محققSPR معتقد بود که خانه ها و اشیا امواج انرژی ساطع شده از مالکان خویش را در خود جذب و مستحیل میکنند و سپس این تاثیرات فرا طبیعی میتواند اعمال احساسات و اندیشه های ساکن و مالک قبلی خانه را در بر داشته باشد.یکس از این روش ها جن گیری است.روش دیگر دفن دوباره جنازه متعلق به روح به شکلی درست و مناسب است تا روح وی آرام بگیرد.اما در برخی موارد غیرقابل توقف اند.
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
ناپدید شدگان
شنبه 21 خرداد 1390 01:42 ب.ظ
دریاچه ای که در شیلی ناپدید شد
جنگلبانان در پارک ملی اوهیگنز روز ۲۸ ماه مه متوجه شدند دریاچه ای که تا حدود دو ماه پیش در این پارک وجود داشت ناپدید شده است و اتری از آن نیست!خوان خوزه رومرو مسئول سازمان ملی جنگلهای شیلی میگوید:به نوشته سایت خبری رو۸۹ عکس هایی از این دریاچه وجود دارد به روشنی دریاچه ای پرآبی را نشان میدهد.آقای رومرو میگوید دریاچه در منطقه ای دور افتاده قرار داشت که راهیابی به آن بسیار دشوار بود.به گفته ی وی هیچ پاسخ علمی وجود ندارد براساس یکی از تئوری های ارائه شده ناپدیدشدگان این دریاچه را در رابطه با زمین لرزه هایی میدانند که ماه آریل گذشته در جنوب شیلی اتفاق افتاد طبق این تئوری این زمین لرزه احتمالا شکاف هایی در کف دریاچه بوجود آورده و آب دریاچه را به داخل زمین کشانده است تئوری دیگری نیز وجود دارد که گرمایش زمین را موجب محو شدن این دریاچه میداند طبق این نظریه آب شدن یخ های دریاچه موجب بالا رفتن سطح آب و فشار آمدن به کف دریاچه شده و در آن شکاف ایجاد کرده است.
ناپدید شدگان
در حدفاصل سال های میان ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰ بنینگتون واقع در ورمونت آمریکا محل محو کامل چند نفر بود و چندین مورد ناپدید شدن در آن به وقوع پیوست روز اول دسامبر ۱۹۴۹ آقای تنفورد در یک اتوبوس پر از مسافر ناگهان ناپدید شد!آن روز تنفورد داشت از مسافرت خود به سنت آلباز در ورمونت به خانه اش در بنینگتون باز میگشت.تنفورد سربازی بود که در خوابگاه سربازان در بنینگتون زندگی میکرد او آن روز به همراه ۱۴ مسافر دیگر سوار اتوبوس شد همه این مسافران شهادت دادند که او را در اتوبوس دیده اندکه تمام مدت روی صندلی اش خوابیده بود اما در کمال تعجب وقتی اتوبوس به مقصد خود رسید تنفورد ناپدید شده بود ولی وسایلش همگی سرجای خود در باربند اتوبوس بود دو دفترچه زمانبندی حرکت اتوبوس ها همانطور گشوده روی صندلی خالی او افتاده بود.تنفورد هرگز به خانه بازنگشت و اثری نیز از او پیدا نشد.روز اول دسامبر ۱۹۴۶ دانش آموز ۱۸ ساله ای بنام پائولا وارن به هنگام پیاده روی ناپدید شد !در آن روز وارن داشت مسیر لانگ تریل را بسوی کوهستان تحلاسش بری پیاده میرفت.یک زن و شوهر میانسال که در فاصله چند یاری او پشت سرش همین مسیر را میپیمودند او را میدیدند که خیلی عادی به جلو میرود وقتی وارن از یک پیچ صخره گذشت دیگر او راندیدند ولی زمانی که خودشان از آن پیچ گذشتند متوجه شدند که او ناپدید شده است از آن زمان تاکنون هیچ کس خبری از پائولا وارن ندارد.اواسط اکتبر ۱۹۵۰ پل چپسون ۸ ساله در داخل یک مزرعه ناپدید شد.مادر پل که از راه نگهداری حیوانا و دامداری خرج زندگی خود و پسرش را در می آوردآخرین بار زمانی او را دید که با خیال راحت و شاد و سرحال در طویله خوک ها بازی میکرد او برای سرکشی به حیوانات دیگر از آن طویله بیرون رفت و کمی بعد وقتی دوباره به آنجا بازگشت پسرش نبود.به همین سادگی او سراسیمه همه جا را به دنبال پل گشت ولی اثری از او پیدا نکرد و نیروهای پلیس وارد محل شدند و جستجوی وسیعی را آغاز کزدند و تلاشش بی نتیجه ماند.
ناپدید شدن یک دیپلمات
در سال ۱۸۰۹ بنجامین بت هرست دیپلمات جلوی چشم همراهانش ناپدید شد در آن روز بت هرست پس از انجام یک ماموریت کاری در یک دادگاه اتریش در کنار همراهانش بسوی هامبورگ بر گشت. در میانه راه در مهمان خانه ای در شهر پرل برگ توقف کردند تا شام بخورند. پس از اتمام غذا آنها به اتفاق یکدیگر به سوی کالسکه خود که بیرون از مهمان خانه انتظارشان را میکشید به راه افتادند.بت هرست چند قدم جلوتر بود آنها بت هرست را میدیدند که جلویشان به سمت کالسکه قدم بر میداشت بعد به قسمت جلوی کالسکه رفت تا اسب ها را آزمایش کند و سپس خیلی راحت درست جلوی چشمان آنها ناپدید شد و دیگر هیچ اثری از او بدست نیامد.
به نظر شما دلیل این افاقات چیست؟آیا موجودات فرازمینی در انجام این اتفاقات دست دارند؟
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
ناپدید شده گان2
شنبه 21 خرداد 1390 01:41 ب.ظ
ناپدید شده گان
تونل زمان
در سال ۱۹۷۵ مردی بنام جکسون رایت به همراه همسرش و با اتومبیل شخصی خود از نیوجرسی بسوی نیوسیتی در حرکت بود در این مسیر انها مجبور بودند از تونل لینکن عبور نمایند رایت میگوید اتومبیل را به کنار جاده هدایت کرد تا قبل از ورود به تونل شیشه ها را تمیز کند تا دید بهتری داشته باشد همسرش مارتا یشنهاد کرد او همه شیشه هایعقب را تمیز کند تا زودتر راه بیفتند و سفرشان سریع تر تمام شود وقتی رایت به عقب برگشت همسرش رفته بود.او نه صدای غیر عادی شنیده بود و نه اتفاق عجیب و غیر عادی رخ داده بود.تحقیقات وسیع پلیس نیز ثابت کرد هیچ مدرکی دال بر جنایت با نقشه های قبلی در کار نبورده مارتا وایت هنوز هم پیدا نشده است.
ابر اسرار آمیز
در سال ۱۹۱۵ سه سرباز ادعا کردند که شاهد ناپدید شدن باور نکردنی یک گردان کامل ارتش بودند .۵۰ سال پس از جنگ کالیپوتی ترکیه در زمان جنگ جهانی اول سرانجام این سه سرباز با داستانی عجیب قدم به جلو گذاشتند.این سربازها که اعضای کمپانی نیوزیلند بودند اظهار داشتند آن روز در منطقه سولوایی ترکیه در حلیکه کاملا بر گردان انگلیسی تسلط داشته اند و میتوانستند براحتی سربازان را ببینند ایستاده بودند مه ابر مانند غلیظی تا سطح تپه پایین آمده بود ولی سریازان انگلیسی بدون ترس و تردید حالت رژه به درون مه قدم گذاشتند ولی دیگر از آن سوی ابر خارج نشدند بعد از اینه آخرین سرباز وارد ابر مه غلیظ شد آن ابر آهسته آهسته بالا رفت و از تپه فاصله گرفت و به بقیه ابرهای آسمان پیوست.
استون هنج
سنگ های ایستاده و اسرار آمیز استون هنج در انگلیس هم در ماه اگوست سال ۱۹۷۱ شاهد ناپدید شدن حیرت انگیزی بودند . در آن زمان استون هنج هنوز چندان مورد توجه و علاقه مردم نبود و در آن شب خاص یک گروه از آوازه خوان های دوره گرد تصمیم گرفتند برای شب یک چادر درست وسط این سنگ های ایستاده بزنند و در آن بخوابند.آنها چادر زدند و آتش بزرگی روشن کردند و دور هم نشیتند و شروع به سیگار کشیدن و آواز خواندن نمودند.شب نشینی آنها تا دو نیمه شب به ناگهان قطع شد زیرا طوفان شدیدی کاملا ناگهانی دشت را فرا گرفت رعد و برق میزد و صاعقه به درختان منطقه و حتی سنگ های استون هنج میخورد دو شاهد که یکی کشاورز و دیگری پلیس بودند گفتند که گویی سنگ های قدیم استون هنج روشن شدد و نوری آبی رنگ به شدت به اطراف پاشیده شد این نور آنقدر شدید بود که ما مجبور شدیم چشم هایمان را ببندیم صدای جیغ آن چادر نشینان را میشنیدیم به همین خاطر به سرعت به آن طرف رفتیم زیرا فکر میکردیم بطور حتم زخمی شده اند یا حتی مرده اند ولی در کمال تعجب هیچ کس را در آنجا ندیدیم تنها چیزی که در میانه آن سنگ های اسرار آمیز به چشم میخورد تکه پاره های چادر آوازه خوانها و خاکستر آتش آنها بود و از خودشان هیچ اثری دیده نمیشد.
دهکده ای که ناپدید شد!!!
وقتی کسی نپدید میشود فقط یکنفر است ولی وقتی صحبت از یک دهکده باشد چطور؟دهکده ای شامل دوهزار زن و کودک؟در ۳۰نوامبر ۱۹۳۰جولابل که برای جمع آوری پوست حیوانات در جنگل تله میگذاشت با کفش های برفی خود بسوی یک دهکده اسکیمویی در سواحل دریاچه آنجیکونی واقع در شمال کانادا رفت.لابل با آن دهکده کاملا آشنا بود و میدانست آنجا محل زندگی بیش از دوهزار نفر بود که از راه ماهیگیری زندگی خود را میگذرانند ولی وقتی به آنجا رسید دهکده کاملا متروکه بود تمام کلبه ها و فروشگاه های آن خالی بود.بر روی یک آتش خاموش شده قابلمه ای تاس کباب کاملا سوخته ای دیده میشد لابل به مسئولان خبر داد جستجو آغاز شد جستجویی که به کشفیات عجیب و غریبی منتهی میشد. هیچ رد پایی از هیچ یک از سکنه آن دهکده به چشم نمیخورد که نشان دهد آنها خود با پای خود دهکده را ترک کرده اند و تمام سگ های سورتمه اسکیموها زیر توده ای از برف دفن شده بودند و همگی از گرسنگی مرده بودند.تمام غذاها و آذوقه اسکیموها دست نخورده در کلبه هایشان باقی مانده بود آخرین کشف موضوعی تکان دهنده و مرعوب کننده بنظر میرسید تمام قبرهای مردگان اسکیموها خالی شده بودند.!!!!!!!!!!!
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
خون آشام واقعی!!!!!!!!!
شنبه 21 خرداد 1390 01:40 ب.ظ
سلام به همگی
اینم عکس یه خون آشام واقعی !
تا چند سال پیش که زنده بوده ولی فکر کنم الان دیگه مرده
این آقا علاقه ی زیادی به خون داشتند یه دوست داشته که بهشون خون خودشون را میدادند اما اکثر مواقع خون خودش یا گنجشک ها را میخورده میگه که پلیس خیلی بهش مشکوک شده بود و تحت نظرش گرفته ولی چیزی دستگیرشون نشده تا حالا هم به کسی حمله نکرده
البته ایشون ازدواج کردن و نوه دارن
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
درجستجوی کشتی نوح
شنبه 21 خرداد 1390 01:39 ب.ظ
تمام ما داستان حضرت نوح را میدانیم پیامبری که به قوم خود گفت: به خدای بزرگ که جهان را آفرید ایمان بیاورید وگرنه گرفتار عذاب الهی خواهید شد.انسانهایی هستند که این حوادث را یک داستان اخلاقی میدانند اما امروز مدارکی در دست است که اثبات میکند این کتاب های آسمانی یک تاریخ ناب و دست نخورده را تا امروز در دل خود نگه داشته اند تا نسل امروز باور کند حوادثی را که این کتابها از آن یاد میکنند یک حقیقت الهی است همانطور که گفتم مدارکی در دست است که اثبات میکند کشتی نوح هنوز بایستی در همان جایی باشد که طوفان نوح آنرا در آن قرار داد ..بعد از مجادلات بسیار دانشمندان بر این عقیده هستند که تنها جایی که میتوانسته آن کشتی را نجات دهد کوه آرارات میباشد .جان شیل در گزارشات خود مینویسد:وقتی که بچه بودم به ما میگفتند که این داستانهای کتاب های آسمانی است تنها یک افسانه میباشند و در آنموقع ما این نظریه را باور میکردیم چون بالاخره حکایت یک سیل عظیم که همه چیز بجز یکدسته افراد خاص را نابود کرد افسانه جهانی بود که از مکزیک تا آمریکای جنوبی تا خاور میانه گسترش داشت آرارات تنها کوهی است که به اخرین لنگرگاه کستی نوح شهرت یافته است در گزارش های اولیه بابلی ها به کوهی تحت عنوان نصیر واقع در بین النهرین نیز اشاره شده است که مکان فرود کشتی نوح شناخته شده و مورد علاقه مردمان آن منطقه میباشد.آیا با این اوصاف و اعتقادات میتوان موضوع کشتی نوح را یک افسانه دانست؟این اختلاف نظر درباره فرو نشستن کشتی حضرت نوح دانشمندان و محققان را دچار سردرگمی کرده است.برخی بر این باور هستند که تعداد سیل ها متعدد و کشتی نوح نیز بیش از یک فروند بوده است.اگر چنین نظریه هایی را بپذیریم این گفته قابل قبول خواهد بود که هر کدام از کشتی ها در کوهی جدا فرود آمده اند و همچنین ناچاریم قبول کنیم حضرت نوح به یک کشتی فرمان نمیداده بلکه یک ناوگان را تحت هدایت خویش داشت این یک نمونه علمی از نظریه های مختلف میباشد اما همانطئر که گفتم اکثر دانشمندان و محققان کوه آرارات واقع در ارمنستان را محل فرو نشستن کشتی نوح میدانند....اولین صعود شناخته شده به قله آرارات توسط فدریش پاورت در سال ۱۸۲۹ میلادی صورت گرفت.او در جستجوی کشتی نوح نبود او موفق به یافتن آنهم نشد ولی عمل وی جای خاصی در جستجو برای کشتی نوح دارد چون پاورت این ممنوعیت قدیمی که ساکنان محلی را از صعود به کوهستان باز میداشت شکسته بود و راهی برای اکتشاف بعدی گشوده بود در سال ۱۸۷۶ لرد برایس در ارتفاع سیزده هزار فوتی آرارات در یک برآمدگی صخره ای قصعه ای چوبی شکل داده شده را کشف کرد که حدودا چهارفوت درازا داشت و از جنس چوب اینوس بود آیا این الوار میتوانست یک تیر و دکل کشتی نوح باشد؟لرد برایس که از این کشف خود بسیار راضی بود تکه ای از آنرا به عنوان یادگاری جدا کرد و با خود آورد ...که آن تکه چوب سر آغازی برای اکتشاف بعدی گشت در سال ۱۸۹۲ کشیشی بنام تئور که یک صاحب منصب کلیسای چالدران بود در جستجوی کشتی نوح عازم ارمنستان شد در روز ۲۵ آوریل به قله آرارات نزدیک شد و آن کشتی را در آنجا دید!!! روزنامه اینگلیش مورخ ۱۴ اکتبر ۱۸۹۲ بر شرح احساسات وی که وقتی با پنج یا شش نفر همراه بدانجا رسید از زوایای مختلف به تفحص و موشکافی در این کشتب چوبی عظیم پرداختند او تقریبا از خود بی خود شده بود. منظره آن کشتی که به حقیقت داشتن پیام کتاب های مقدس مهر تایید میزد . طبق شواهد و مدارک موجود کشف تئوری اولین دیدار از کشتی نوح نبوده است چرا که در کلیسای جامه صومعه ای اشمیا دزین در نزدیکی کوهپایه های آرارات یک قطعه کوچک از چوب وجود دارد که باقی مانده یک اکتشاف کشتی نوح در زمانهای گذشته است.یعنی در زمان سنت گریگوری که ملقب به منورالفکر بود.
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
یافته های باستان شناسی در مورد کشتی حضرت نوح
شنبه 21 خرداد 1390 01:38 ب.ظ
در سال ۱۹۵۹ یک خلبان ترک بر اساس ماموریت محول شده چندین عکس هوایی برای موسسه ژئودتیک ترکیه داشت.هنگامی که ماموریت به پایان رسید در میان عکس های هوایی تصویری جلب نظر میکرد که بیشتر شبیه یک قایق بود تا چیزی دیگر.قایقی بزرگ که بر سینه تپه ای در فاصله ی بیست کیلومتری کوههای آرارات آرمیده بود بلافاصله پس از مشاهده این تصویر تعدادی از متخصصان علاقه مند به پیگیری شدند دکتر براندنبرگ از دانشگاه ایالتی اوهایو یکی از این علاقه مندان بود .او کسی بود که قبلا در زمینه کشف تاسیسات روی زمین از طریق هوا مطالعات دانشگاهی داشت و پایگاههای موشکی کوبا را در دوران کندی کشف کرده بود.دکتر واندنبرگ با دقت عکس ها را مورد مطالعه قرار داد و اظهار کرد :من هیچ شکی ندارم که شی موجود در عکس های هوایی یک کشتی است.من تا بحال در طول مدت فعالیتم هرگز چنین شی عجیبی در یک عکس هوایی ندیده بودم پس از آن یک گروه کاوشگر آمریکایی نیز به منقه مورد نظر اعزام شدند ولی حتب با انجام تحقیقات کوتاه مدت نتوانست اطلاعات قابل توجهی بدست آورد.۱۷ سال از آخرین تحقیقات در منطقه گذشت و هیچ اکتشافی تا سال ۱۹۷۶ انجام نگرفت در سال ۱۹۷۶ یک باستان شناس آمریکایی بنام دان وایت تحقیقات جدید خود را در منطقه آغاز کرد او بسیار زود دریافت که این شی قایق مانند بسیار بزرگتر از حدی است که قبلا تصور میشد.او زودی با انجام محاسبات دقیق دریافت که طول این شی عظیم بلندتر از طول یک زمین بازی فوتبال و اندازه آن به بزرگی یک ناو جنگی است که کاملا در زمین دفن شده است اما کشتی کشف شده در زیر گل و لای قطوری دفن شده بود و بسختی بجز از ارتفاع قابل رویت بود به همین دلیل عدم مشاهده دقیق از سطح زمین امکان هر تحقیقی غیر ممکن بود .از سوی دیگر جسم کشف شده آنقدر بزرگ و سنگشن بود که هرگونه اقدامی را در وهله اول عقیم میساخت ران وایت و گروه همراهش که مشتاقانه کار را پیگیری میکردند بجایی رسیدند که تنها وقوع یک حادثه عجیب و نادر میتوانست راهگشای کار آنان باشد زمین لرزه!آنها متوجه شدند که حرکت دادن و در آوردن جسم مذکور از درون زمین به دلیل ابعاد وسیع و بزرگ آن غیرممکن است و تنها با یک لرزش زمین این شی میتواند از دل خاک سردرآورد و مورد کاوش قرار گیرد.از تحقیقات ران وایت مدت زیادی نگذشته بود که در ۲۵ نوامبر سال ۱۹۸۷ وقوع زمین لرزه ای در محل باعث شد تا کشتی خود بطور شگفت انگیزی از دل کوه بیرون بزند و سطح زمین اطرافش را به بیرون براند بدین ترتیب دیواره های این شی ۶ متر از محوطه اطرافش بالاتر قرار گرفت و برجسته تر شد.بدنبال این زمین لرزه ران وایت ادعا کرد که شی مذکور میتواند باقیمانده کشتی نوح باشد سپس بدبینی ها به خوشبینی مبدل و این سوالها مطرح گردید:اگر این جسم عظیم قایقی شکل به طول یک زمین فوتبال و در ارتفاع ۱۸۹۰ متری کوههای آرارات کشتی نوح نیست پس چه چیزی میتواند باشد؟و اگر جسم کشتی نوح است آیا طوفان نوح واقعا به وقوع پیوسته؟آیا ما شاهد بقایای کشتی افسانه ای حضرت نوح که در کتب مقدس ادیان جهان از آن صحبت شده است هستیم؟طوفان و سیل در زمان حضرت نوح در سطح وسیعی به وسعت کره ی زمین واقع شده است به اعتقاد مسیحیان و بنا به نص انجیل این حادثه عظیم و وحشت آور برای تنبیه مردمان آن روزگار که دست به سرکشی زده بودند و به منظور نجات پیامبر و پیروانش واقع شده بود بررسی های زمین شناسی در نقاط مختلف دنیا نابود شدن و مرگ های دسته جمعی موجودات زنده را بر اثر حادثه ای غیر منتظره نشان میدهد.برخی از این حوادث با زمان طوفان نوح هخوانی دارد. مخلوط فسیل شده حیواناتی چون پنگوئن ُماهی درختان و هزاران گونه گیاه جانوری تاییدی بر این واقعیت است این سنگواره ها که بعضا در برگیرنده حیوانات مناطق گرمسیر با مناطق سردسیر(در کنار هم) هستند نشان میدهند که با فرونشتن آب جانوران و گیاهان خارج شده در زیر سوالات مانده به فسیل تبدیل شده اند .
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
هیولای نامرئی
شنبه 21 خرداد 1390 01:38 ب.ظ
این داستان عجیب ماجرای دختری است که گهگاه از فرو رفتن دندان های یک موجود نامرئی در بدنش وحشت زده میشد و داد و فریاد میکرد حتی زمانی که پلیس به کمکش شتافت باز هم به فریاد زدن ادامه داد هیچ کس نمیدانست این موجود ناشناخته که دندان های خود ا در بدن این دختر بیچاره فرو میکند چیست؟و تا به امروز کسی موفق به شناسایی آن نشده است.
این اتفاق برای دختر ۱۷ ساله ای بنام کلاریتا ولانوا رخ داد.حالات این دختر به قدری حیرت انگیز بود که ماموران رئیس پلیس را فرا خواندند و او به نوبه خود پزشک مخصوص را بر بالین دختر حاضر کرد و سپس هر دو به زندان رفتند تا علت آن همه شلوغی و جنجال را پیدا کنند پلیس این دختر را که از آوارگان جنگ بود و در خیابان های شهر مانیل سرگردان شده بود و عده ای دورش جمع شده بودند پیدا کرد این دختر مدع بود که توسط یک موجود نامرئی مورد حمله قرار گرفته است پلیس او را به زندان انداخت تنها توضیحی که کلاریتا در مورد این موجود نامرئی میتوانست ارائه بدهد این بود که این موجود شبیه به انسانی غول پیکر با چشمانی درشت و ترسناک و لباسی گشاد و سیاه رنگ بود و هر وقت قصد حمله داشت در هوا معلق میشد پس از گذشت لحظاتی دختر دوباره شروع به داد و فریاد کرد و گفت آن موجود وحشتناک بازگشته است و از میان میله های زندان او را مورد آزار قرار میدهد.پلیس آثار گاز گرفتگی های تازه ای را روی شانه و بازوی دختر مشاهده کرد. محل کبودی یه چیزی شبیه به آب دهان آغشته بود .ماموران با عجله رئیس زندان را مطلع کردن .پس از رسیدگی رئیس پلیس و شهردار پزشک مخصوص دختر را معاینه کرد.نکته عجیب و شگفت آور اینجا بود که هیچ کس قادر نیست تا پشت گردن و شانه خود را گاز بگیرد صبح روز بعد وقتی که پلیس آماده شد تا او را به جرم ولگردی به دادگاه ببرد دختر دوباره شروع به داد و فریاد کرد این حمله حداقل ۵ دقیقه ادامه داشت تا اینکه دختر در اثر شدت درد از هوش رفت و روی زمین افتاد هیچ گونه آثار غش یا صرع در وی دیده نمیشد محل دندان گرفتگی واقعی بود پزشک بلافاصله شهردار و اسقف اعظم را خبر کرد.زمانی که شهردار و پزشک مخصوص او را به بیمارستان زندان میبردند کلاریتا شروع به جیغ و داد کرد و گفت که آن موجود نامرئی دوباره به او حمله کرده است و این بار او تنها نبود بلکه یک موجود چشم درشت دیگر نیز به کمکش آمده بود شهردار بعدا تاکید کرد که علائم کبودی در اطراف گردن و سر انگشتان دختر دیده شد سفر ۱۵ دقیقه ای به بیمارستان زندان برای شهردار مانیل پزشک مخصوص خود دختر و راننده اتومبیل یک کابوس وحشتناک بود اما این حملات یکباره متوقف شدند و کبودی ها و محل دندان گرفتگی ها به تدریج از بین رفت و دیگر هیچ گاه چنین حادثه ای برای وی پیش نیامد .پس از این ماجرا شهردار اظهار داشت که برای این واقعه شگفت آور توجیه قابل قبولی وجود ندارد.
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
مشهور ترین اخبار مشاهده یوفو در ایران
شنبه 21 خرداد 1390 01:35 ب.ظ
در فروردین ماه (1383)خبری در اکثر رسانه ها درج شد مبنی بر مشاهده شی ناشناس در چندین شهر و در چندین شب متوالی , مردم از خود می پرسیدن بلاخره این شی چیست .؟ نظرهای متفاوتی از اشخاص مختلف هر روز در رسانه ها انعکاس میافت . عده ای انرا هواپیمای جاسوسی و عده ای انرا شهاب سنگ میپنداشتن . من تاریخچه ای کوچک از مشاهده اجسام ناشناس در فضای کشورمان را به شما اراه میکنم . انگاه شما خود به این پرسش پاسخ دهید که این شی چیست.؟در گذشته تاریخی ایران نیز مواردی که بتوان آنها را به حضور موجودات ناشناخته فضایی در زمین ارتباط داد کم تعداد نیستند. بسیاری از افرادی که با هدف جستجوی نشانه هایی از حیات فرازمینی و ملاقاتهای گذشته آنان با زمینیان دارند می توانند از متن حماسه های کهن ایرانی و نقوش باستانی مواردی را استخراج کنند همانگونه که بسیاری از آنها نقشی همانند نقش فروهر را که در ایران نسبت به نمونه های قبلی خود در مصر تحول پیدا کرده است را نمادی از یک مسافر کهکشانها دور به حساب می آورند . اما در دوره جدید که موج رویت بشقابهای پرنده به اوج رسید نام ایران نیز در بین کشورهایی قرارگرفت که نه تنها تعداد قابل توجهی گزارش از آن مخابره می شد بلکه تعدادی از گزارشهای مهم از نظر طرفداران وجود بشقابهای پرنده در ایران رخ داده بود . در این بین یکی از گزارشها اهمیت بیشتری داشت. پرونده شی ناشناس پرنده تهران که در بامداد روز ۱۹ سپتامبر سال ۱۹۷۶ دیده شد. بر اساس گزارشی از این ماجرا که در ۳۱ اگوست ۱۹۷۷ منتشر شد ساعت ۱۲:۳۰ نیمه شب ۱۹ سپتامبر تلفنهایی از منطقه شمیرانات به نیروی هوایی ارتش ایران زده می شود و طی آن گزارش رویت یک شی پرنده ناشناس در افق شمالی گزار ش می شود. دقایقی بعد برج مراقبت فرودگاه مهرآباد تهران حضور این جرم را در رادار خود تایید می کند و بلافاصله یک فروند هواپیمای شکاری F4 که خلبان شاهرخی هدایت آن را بر عهده داشت به تعقیب آن بر می خیزد با نزدیک شدن هواپیما به این جرم سیستم رادیویی هواپیما از کار می افتد و جنگنده دوم F4 به هوا بر میخیزد اما او نیز نمی تواند علی رغم مانورهای پیچیده پروازی به او نزدیک شود در پایان تعداد این اشیا از یک مورد به سه مورد افزایش یافته و سپس ناپدید می شوند اما مباحث بشقابهای پرنده در ایران سالها بعد شدت بیشتری گرفت. شاید انتشار گزارشهایی پراکنده در این زمینه ادامه داشت اما داستان در پاییز ۱۳۶۹ به اوج رسید زمانی که دکتر داریوش ادیب که پیش از ان بیشتر به واسطه تدوین مجموعه چهار جلدی جواهر شناسی شناخته می شد کتابی با نام اسرار بشقابهای پرنده را ترجمه و منتشر کرد . این کتاب ترجمه داستانی به نام «COMMUNION – A true story »بود که در واقع خاطرات نویسنده آن ویتلی استریبر از دزدیده شدنش توسط موجودات فضایی ( یک برخورد نزدیک نوع سوم و البته بسیار هیجان انگیز!!) به حساب می آمد اما پیشگفتار کوتاه داریوش ادیب بر این کتاب بیش از متن اصلی و طولانی آن مهم به نظر می آمد چراکه در آن ضمن یادآوری خاطره ای از ملاقات با پسری که مدعی دیدار با بشقابهای پرنده در پارک جنگلی عباس آباد تهران بود تصاویری را که وی از بشقابهای پرنده در تهران گرفته بود منتشر می ساخت . تصاویری که گفته شد در ماهنامه بشقابهای پرنده ( که در آمریکا منتشر می شود ) نیز منتشر شده است. این تصاویر در برخی از موارد از تصاویر بشقابهای پرنده مکزیکو سیتی نیز واضح تر بودند. در همان سالها داریوش ادیب سلسله مقالاتی در روزنامه اطلاعات به عنوان یکی از روزنامه های پرمخاطب ایران منتشر کرد و در آن با ارایه شواهد زیاد سعی دراثبات حیات هوشمند فرازمینی و بشقابهای پرنده نمود. (یکی از این موارد صورت فرعون مریخی بود که بعدها توسط تصاویرفضاپیمای مدارگرد مریخ موسوم به MGS ماهیت اصلی آن مشخص شد. صخره ای بزرگ در مریخ که دقیقا شبی صورت یک انسان است این تصویر بخاطره اینکه در ساعت 18 دقیقا با صورت مجسمه ابوالهول در زمین در یک خط قرار میگیرد به صورت فرعون مشهور شده که این خود یک معماست . در اینده درباره مریخ بیشتر خواهم گفت . طول یک روز در سیاره مریخ ۲۳ ساعت و ۵۶ دقیقه است . داستان بشقابهای پرنده در ایران برای چندین سال دوران آرامی را سپری کرد تا اینکه از اوایل دو سال گذشته و با مشاهده اشیا نورانی در برخی شهرها بار دیگر داستان از نو آغاز شد. اولین گزارشها از مرزن آباد و سپس بابل و مشکین شهر آغاز شد جایی که گویها نورانی می توانست علاوه بر اینکه موجب وحشت اهالی شود حتی خسارات زیادی به جای گذارد این پدیده که همزمان در برخی از کشورهای جهان هم رویت شد به سرعت مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه به زودی مشخص شد ۲۵ و ۲۶ فروردین ماه خبرگزاریها خبر مشاهده شی ناشناس نورانی را در آسمان مشکین شهر و اردبیل دادند بلافاصله صدا و سیما تصاویری که توسط یک دوربین آماتوری از این اجرام تهیه شده بود . منتشر ساخت و بدین ترتیب موج جدید آغاز شد خبرگزاری جمهوریی اسلامی ایران در کمتر از ۷۲ ساعت بیش از ۶ خبر از رویت این اجرام در آسمان شهرهای مختلف ایران از مشکین شهر و اردبیل گرفته تا گنبد کاووس و تبریز و اراک و اشنویه و سنندج و … منتشر کرد.
بلافاصله مطبوعات و خبرگزاریها سعی کردند با پیگیریموضوع اطلاعات بیشتری را منتشر کنند اما داده ها هنوز به اندازه ای کافی نبود که بتوان بر اساس آن استنتاجی صورت داد . خبرگزاریهای بین المللی هم به سرعت خبر را منتشر کردند . کم کم کار بالا گرفت و موجی از نگرانی و شایعه در جامعه رواج پیدا کرد به طوریکه برخی از محافل از ارتباط این اشیا با فعالیتهای هسته ای ایران سخن گفتند و برخی دیگر از تهدید احتمالی انها ابراز نگرانی کردند و بدین ترتیب امیر سرتیپ دوم موسوی ، معاونت عملیات نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران مجبور شد با شرکت در مصاحبه ای با خبرگزاری ایسنا ضمن اعلام اینکه بررسی پدیده های موسوم به UFO ها از سالها قبل در ارتش ادامه داشته است به بی خطر بودن آنها برای فضای هوایی ایران به دلیل ارتفاع بالایشان اشاره کند و تاکید کند که نیروی هوایی به بررسی این موضوع ادامه خواهد داد وی در پایان این گفتگو تاکید کرده بود نیروی هوایی برای دفاع از حریم هوایی کشور آماده است. ( سایتهای خبری بسیاری که در خارج از کشور هستن و اکثرا از مخالفین حکومت جمهوری اسلامی محسوب میشوند . سعی کردن این حادثه را به هواپیماهای بی سرنشین که برای جاسوسی ساخته شده اند ارتباط دهند . اما هیچکدام جواب این سئوال را ندادند که کدام هواپیما در چشم بهمزدنی از ارتفاع ۲۰۰۰۰ پایی به ارتفاع ۴۰۰۰۰ پایی تغییر ارتفاع می دهد ؟ این چگونه هواپیمای جاسوسی است که همگان میتوانند براحتی انرا مشاهده کنند ؟ البته بخاطره سقوط یک شهاب سنگ که باعث خرابی یک یا دو خانه در مشکین شهر شد عده ای این مشاهدات را سقوط اجسام اسمانی می پنداشتن .اما با مشاهده شدن دوباره این اجسام در چندین شهر و حتا کشورهای همسایه این نظریه هم رد شد حتا یکی از اخترشناسان بنام کشور نیز اعلام کرده بودند ممکن است این پدیده بر اثر فعالیتهای خورشیدی باشد و امکان نقش طوفان خورشیدی ۸ آوریل را در پدید آوردن این پدیده ها در هفته بعد از آن ( ۱۴ آوریل ) مطرح کردند . در حالیکه فعالیت ۸ آوریل به حدی ضعیف بوده که ساکنان نواحی شمالی آلاسکا هم به زحمت توانسته اند اثرات آن را رصد کنند . ضمن اینکه با فرض وجود داشتن توضیحی در خصوص اینکه چگونه یک طوفان خورشیدی می تواند پدیده ای نورانی و نقطه ای ایجاد کند ، بازهم باید به این دو پرسش پاسخ داد که چگونه اولا اثر این طوفان تنها درایران و آن هم در شبهای متوالی قابل رویت است و ثانیا اینکه چرا پس از طوفان بی سابقه آبان سال گذشته شاهد چنین پدیده هایی نبودیم؟ ) من مطمعن هستم اجسامی که چند شب متوالی بر اسمان کشور مشاهده شد همان چیزیست که انسان با نام بشقاب پرنده یا UFO میشناسد . انتخاب با شماست!
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
هیولای فلت وود
شنبه 21 خرداد 1390 01:33 ب.ظ
هیولا یا موجود فضایی؟
صبح روز بعد، یکشنبه 13 سپتامبر دستیار کلانتر، لی استوارت بار دیگر موجود اسرارآمیز را مشاهده کرد که گویا سر تا پایش در گل فرو رفته و کثیف بود
موجودات فضایی، هیولاهای غولپیکر، آیا آنها وجود دارند؟ همیشه موجودات فضایی، کوتاهقد و لاغر توصیف شده بودند اما در حدود 58 سال پیش، موجود عجیبی در جنگلهای فلت وود آمریکا پیدا شد که به گفته شاهدان، ظاهری شبیه به موجودات فضایی و جثهای به اندازه یکهیولا داشته است. اما محققان ادعا کردند که این موجود، هیولا نبوده و موجودی فضایی بوده که از سفینه خود جا مانده است. این موجود، بعدها هیولای فلت وود نام گرفت. آیا واقعا ایتی حقیقت دارد؟
در 12 سپتامبر 1952 اتفاقی عجیب و باورنکردنی، مردم دهکده برکستون در ویرجینیای غربی را شگفتزده کرد. ساعت 7:15 دقیقه بعدازظهر بود و پسران مدرسه فلتوود تعطیل شده و به سمت خانه میرفتند. دو پسر خانواده ادوارد و فردمای به همراه دوستانشان تامیهایر، نیل نانلی، رونی شیور که بین 10 تا 17 سال داشتند، در میانههای راه نوری عجیب در آسمان دیدند که آنها را بهتزده کرد. ابتدا فکر کردند که یک هواپیماست اما با دیدن نورها و حرکات عجیب آن، شگفتزده و هراسان تا خانه دویدند. آنها به سرعت به خانه برادران مای رفته و موضوع را برای مادر خانواده تعریف کردند. کاتلین پس از شنیدن این داستان، به سمت تپههای فلتوود به راه افتاد تا ببیند موضوع از چه قرار است. پسرها و سگ کاتلین به نام لمون هم به دنبال او راهی جنگل شدند. در میانههای مسیر، گویا لمون متوجه چیزی شده و در حالی که مرتب واق واق میکرد، به پشت یکی از تپهها رفت. همه جا تاریک بود و اطراف به وضوح دیده نمیشد. آنها نیز به دنبال لمون راه افتادند تا ببینند که او چه چیزی پیدا کرده است. کمی که جلوتر رفتند، بویی تند مانند بوی فلفل که موجب سوختن بینی و چشمهایشان شده بود، به مشامشان رسید. در همین لحظه دو نور قرمز کوچک، از لابهلای درختان بلوط نظر آنها را به خود جلب کرد. آنها به سمت نور حرکت کردند. هر چه جلوتر میرفتند، نور قرمز شدیدتر میشد. با نگاه کردن به این نور، آنها درد شدیدی در چشمهایشان احساس کردند. تحقیقات پس از مشاهده دوباره
آنها که بسیار ترسیده بودند، به سرعت به سمت خانه راه افتاده و با کلانتر دهکده، رابرت کارر تماس گرفتند. کلانتر به همراه دستیار خود لی استوارت به سمت تپههای فلتوود حرکت کردند. کاتلین و بچهها این بار به همراه کلانتر و دستیارش، به همان محل بازگشتند. این بار چیزی که میدیدند، قابل باور نبود. آنها شخصی بلندقد در حدود سه متر را، با صورتی قرمز و چشمانی بسیار درشت و نورانی که به چشمان انسان هیچ شباهتی نداشت، با بدنی نقرهای و لباسی سبز دیدند که ایستاده بود و به آنها نگاه میکرد. برخی از شاهدان گفتند که این موجود فاقد دست بود ولی بسیاری از آنها گفتند که او دستانی کوچک داشت که زیر لباسش پنهان کرده بود. این موجود اسرارآمیز، پس از دیدن آنها بسیار وحشت کرده و پا به فرار گذاشت.
د. او به سرعت به وسیله بیسیم، موضوع را به کلانتر اطلاع داد اما تا کلانتر خود را به محل برساند، دیگر از موجود خبری نبود و بعد از آن نیز هیچکس او را ندید. بعد از پایان گرفتن این داستان، یک روز کلانتر پروندههای مربوط به دهکده در 12 سال گذشته را بررسی میکرد که به موضوع بسیار جالبی برخورد. در یکی از این پروندهها، تصادفی ثبت شده بود که خیلی عجیب به نظر میرسید. در سال 1942 یعنی درست ده سال قبل از این ماجرا، شخصی به نام مکس لوکارد، با خودروی کامیون خود در حال رانندگی بوده که با موجودی عجیب برخورد کرده بود. با اینکه اتومبیل مکس به شدت آسیب دیده بود اما اثری از موجودی که با او تصادف کرده بود پیدا نشد.
آغاز تحقیقات
رابرت کارر که خیلی به این ماجرا علاقهمند شده بود، تحقیقات محلی را آغاز کرد تا بفهمد که چند نفر تا به حال این موجود را دیدهاند. در نزدیکی جنگل فلت وود، ویلیام اسمیت به همراه همسرش دونا، زندگی میکردند که یک شب، در حال بازگشت از مهمانی، با موجودی عجیب برخورد کرده بودند. پس از رسیدن به خانه، متوجه شدند که دختر 21 سالهشان، دنیل نیز این موجود را دیده است و آنقدر ترسیده و شوکه شده بود که حال مساعدی نداشت و به همین دلیل در بیمارستان کلارکس بورگ بستری شد. پس از اینکه حال دنیل بهتر شد و توانست ماجرا را تعریف کند، اینچنین گفت: «ساعت 6:30 دقیقه بعدازظهر بود و من در حال گوش کردن به رادیو بودم که ناگهان صدای رادیو قطع شد. سپس صداهای عجیبی از بیرون به گوش رسید. برای اینکه ببینم این صداهای عجیب مربوط به چیست، از خانه بیرون آمدم که با موجودی خارقالعاده برخورد کردم. آنقدر ترسیده بودم که حتی توان فرار هم نداشتم. در این زمان موجود هم که پیدا بود از من ترسیده، پا به فرار گذاشت.» بعد از تحقیقات مشخص شد که تمام رادیوها و خطوط مخابراتی در این منطقه به مدت 45 دقیقه قطع بوده است. رابرت بعد از صحبت با شاهدان ماجرا، تصمیم گرفت تا با کمک گرفتن از آنها، چهره آن موجود ناشناس و عجیب را شناسایی کند. جالب اینجا بود که تمام شاهدان این موجود را به یک شکل و با تفاوتهای بسیار کوچک توصیف کردند. این تصویر، برای تحقیقات بیشتر به سازمان فضایی داده شد و آنها نیز اعلام کردند که این موجود، به احتمال بسیار زیاد یک موجود فضایی بوده که از سفینه خود جا مانده است.
علائم بیماری
پس از چند روز، تمام کسانی که این موجود را از نزدیک مشاهده کرده بودند، دچار بیماری عجیبی شدند که هیچیک از پزشکان علت این بیماری و راه درمان آن را نمیدانستند. علائم بیماری در تمام آنها یکسان بود. بیماران دچار زخمهایی در قسمت بینی و گلویشان شده بودند. حال لمون - سگ خانم مای - از همه بدتر بود و زخمهای گلویش اجازه غذا خوردن به او نمیداد و دائم تشنج میکرد. یکی از پزشکان معالج، این علائم را شبیه به کسانی دانست که با گاز خردل مسموم میشوند. همچنین این پزشک، علت تشنج برخی از بیماران را شوکه شدن و ترس دانست.
ادعاهای جدید
پس از گذشت 48 سال از مشاهده موجود فضایی، یعنی سال 2000، جو نیکل- محقق علوم ماوراءالطبیعه- ادعای فضایی بودن این موجود عجیب را رد کرد و همین امر باعث به وجود آمدن اختلاف بین محققان علوم فضایی شد. برخی از آنها که با محققان پیشین و فضایی بودن این موجود موافق بودند، مدارکی آوردند که نشان میداد در روز 12 سپتامبر 1952، شیئی عجیب با چراغهای قرمز رنگ بر فراز آسمان ایالات مریلند، پنسیلوانیا و ویرجینیا دیده شده است که در نزدیکی رودخانه الک و در پشت تپههای فلت وود ناپدید شده است. این موضوع، میتواند دلیل محکمی بر فضایی بودن موجود باشد اما نیکل معتقد بود که آدم فضایی در کار نبوده و این موجود خیالی، تنها یک جغد عظیمالجثه بوده که لابهلای درختان بلوط نشسته بوده است. این جغد، پس از چند روز سرگردانی در شهر به جنگل گریخته است.
بعدها این موجود به خاطر جثه عظیمیکه داشت، به هیولای فلت وود مشهور شد و هر سال در این تاریخ، فستیوالی سه روزه در این دهکده برگزار میشود. در این فستیوال، عروسکی به شکل هیولای فلت وود ساختهشده و این فستیوال به نام جشن هیولای سبز شناخته میشود.
منبع:سایت مجلات همشهری
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
استون هنج
شنبه 21 خرداد 1390 01:31 ب.ظ
اسرار استون هنج
مردم دوران باستان همراه با کاهنان سفیدپوش منتظر لحظه طلوع آفتاب میماندند تا اولین پرتوهای خورشید در افق پدیدار شود و روی سنگ پاشنه (Heel Stone) بتابد. اما ابهامات جدی درخصوص ابعاد دیگر آیین گرامیداشت زمان وجود دارد.
در ساعت 3:40 بامداد روز 21 ژوئن (اول تیرماه) هزاران نفر در استون هنج جمع شدهاند تا شاهد پدیدهای باشند که به مناسبت آن در طول قرنها در دشت سالیسبری جشن برپا شده است: طلوع آفتاب در آغاز تابستان (بلندترین روز سال.) مردم دوران باستان همراه با کاهنان سفیدپوش منتظر لحظه طلوع آفتاب میماندند تا اولین پرتوهای خورشید در افق پدیدار شود و روی سنگ پاشنه (Heel Stone) بتابد. اما ابهامات جدی درخصوص ابعاد دیگر آیین گرامیداشت زمان وجود دارد. باستانشناسان بسیاری از باورهای قدیمی را به چالش کشیدهاند - از ارتباط این بنا با طلوع آفتاب در آغاز تابستان تا نظریههایی راجع به اهداف سازندگان اصلی بنا - و نظریهای جدید مطرح کردهاند که اصلا چرا این بنا ساخته شده است. مدتهاست نادرستی بسیاری از موضوعاتی که درباره استون هنج مطرح میشود، آشکار شده است. کاهنان در ساخت این بنا نقشی نداشتهاند و صرفا برای مراسم مذهبی از آن بهره میبردهاند. در واقع، تفکر کنونی بر این اساس است که نه کاهنان و نه هیچکس دیگری در ساخت استون هنج نقشی نداشتهاند. در طول 5هزار سال اخیر ساختارهای مختلفی در همین مکان و هر یک پیچیدهتر از دیگری ایجاد شده است. آنچه در ابتدا وجود داشت یک «هنج» ساده یا خندق مدور بود که یک راهآب داشته و در طول هزار سال بعد توسط دو حلقه از سنگهای ایستاده و متحدالمرکز احاطه شد. (احتمالا برای ساخت آن از 80 قطعه سنگ آتشفشانی باریک به نام سنگ آبی استفاده کردند.)پس از گذشت 500 سال یا بیشتر بنا شکل نعل اسبی به خود گرفت و سنگهای «سارسن تریلیتون» هر یک به وزن 25تن به آن اضافه شد. هر مرحله از ساخت بنا راز و رمزهای خاصی به همراه داشت. علت ساخت خندق اولیه چه بود؟ چرا در هزاره بعدی دو حلقه از سنگهای آبی به آن افزوده شد - و چگونه این سنگها از محلی که 380 کیلومتر دورتر از بنا بوده - آن هم قبل از اختراع چرخ - حمل شده است؟ چرا ساختار استون هنج به گونهای است که به نظر میرسد با پدیده های نجومیدر ارتباط است؟
بحث درباره استون هنج دهها سال است که سر و صدای زیادی بهپا کرده است. دانشگاهیان در حوزههای مختلف از اخترفیزیک و باستانشناسی تا مهندسی نظریههای متعددی مطرح کردهاند. به علاوه روشن است که اسرار استون هنج فقط میتواند با یک رویکرد چندجانبه حل شود. این موضوع باعث میشود محققان نگاهی نو به اسرار استون هنج داشته باشند؛ نگاهی نو به معنای واقعی کلمه.
یکی از تناقضهای موجود در استون هنج، هم ترازی بین دایره میانی و هیل استون (که در خارج از این حلقه قرار دارد) و محل طلوع آفتاب در روز اول تابستان است. این تراز چندان دقیق نیست و موضوعی است که معمولا به تغییر محور زمین از زمان ساخت بنا تاکنون نسبت داده میشود. با این حال بسیاری بر این باورند که هیل استون هرگز در محل دقیق قرار نداشته است. در حالی که اندکی خطا در محاسبه سازندگان اولیه بنا طبیعی به نظر میرسد، تحقیقات ستارهشناسان در دهه 60 نشان میدهد که چنین خطایی وجود نداشته است.
از ویژگیهای این اثر تاریخی میتوان به ارتباط با پدیدههای آسمانی از چرخه ماه (هلال تا بدر) تا سیکل پیچیده خسوف و کسوف اشاره کرد.
این ایده که استون هنج یک رصدخانه نجومی پیچیده است در میان عامه مردم پذیرفته شده اما باستانشناسان معتقدندکه هنوز ابعاد ناشناختهای در این بنا نهفته است. حتی اگر چنین باشد، اهمیت نجومی بنا در تعیین همترازی هرگز جای تردید نخواهد داشت. سال 1979 در حفاریهای انجام شده در نزدیکی هیل استون سنگ دیگری کشف شد که قابلیت تنظیم پرتوهای نور را در 5هزار سال پیش داشته است.
به نظر میرسد حتی استون هنج اولیه که فقط یک خندق مدوربه قطر 100 متر و یک راهآب بوده، در بررسی برخی از پدیدههای آسمانی کاربرد داشته است. اما چطور؟ یکی از کاربردهای آن در برگزاری مراسم مذهبی بوده است. اما در سال 1995 ستارهشناس بریتانیایی، دکتر دونکن استیل نظریهای متفاوت ارائه کرد: اساسا استون هنج به منظور پیشبینی فجایع کیهانی ساخته شده است.
شهابسنگها یک خطر جدی برای ادامه حیات روی کره زمین محسوب میشوند و تحقیقات دکتر استیل نیز روی مسیر دنباله شهابسنگها متمرکز شده است. عبور زمین از میان بقایای یک شهابسنگ، میتواند بسیار مخرب و ویرانگر باشد. دکتر استیل نشان داد که چگونه در اثر عبور یک شهابسنگ تخریب گستردهای در 5هزار سال قبل روی زمین اتفاق افتاد؛ دقیقا همان زمانی که استون هنج اولیه در حال ساخته شدن بوده است. نکته جالبتر اینکه کره زمین هر ساله حدود آغاز فصل تابستان از میان متراکمترین بقایای شهابسنگها عبور میکرده است و این پدیده در آسمان شب، دقیقا در جایی که هیل استون قرار دارد، قابل مشاهده بوده است.
احترام به مادر زمین
حتی اگر استون هنج اولیه فقط یک «سیستم هشداردهنده» پدیدههای کیهانی بوده باشد، در زمان تکمیل مرحله نهایی ساخت آن، خطر شهابسنگها به کلی از بین رفته بود. پس هدف از ادامه ساخت آن چه بود؟
باز هم نظریههای متعددی در این زمینه وجود دارد. برخی از محققان بر این باورند که نشانههایی از وجود سایر فرهنگها در همان زمان و در اطراف استون هنج وجود دارد. دکتر ترنس میدن از دانشگاه آکسفورد میگوید: «کشاورزان دوره نوسنگی به مادر زمین و پدر آسمان اعتقاد داشتهاند. بنابراین سنگهای چیده شده در استون هنج تشکیلدهنده معبدی با سقف آسمان بوده که به طور ضمنی به پرستش مادر زمین نیز اختصاص یافته است.» براساس یافتههای دکتر میدن، سنگهای بزرگ سارسن تریلیتون در میان استون هنج ساختاری رحم مانند را تشکیل میدهد که در آغاز تابستان از اهمیت خاصی برخوردار است. دکتر میدن میافزاید: «فقط نور صبحگاه آغاز تابستان است که به درون طاق این ساختار نفوذ میکند. این اتفاق میتواند نمادی از یک پیوند افسانهای میان پدر آسمان و مادر زمین باشد.»
درخشش ستاره
تعداد زیادی از باستانشناسان معتقدند که ارتباط میان استون هنج و روز اول تابستان بیش از حد مورد توجه قرار گرفته است. به اعتقاد این گروه از باستانشناسان، دیدگاه سنتیای که در خصوص اهمیت بناهای تاریخی وجود دارد ممکن است دقیقا برعکس حقیقت نهفته در آن باشد. در حال حاضر، آنها به جای تمرکز روی طلوع آفتاب در آغاز تابستان، روی غروب آفتاب در ابتدای زمستان متمرکز شدهاند. جولیان ریچاردز، مشاور باستانشناسی توضیح میدهد: «این یک کشف جدید نیست. از نظر فیزیکی نیز کاملا مشخص است که استون هنج در هر دو زمینه کاربرد داشته است. اما شواهد به دست آمده از سایر نقاط حاکی از آن است که شاید آغاز زمستان اهمیت بیشتری داشته باشد.» بهعنوان مثال، او از بناهای مهم دوران نوسنگی یاد میکند. (ماشاوی در اورکنی و نیوگرانگ در ایرلند) هر دوی این بناها حدودا همزمان با بنای استون هنج اصلی ساخته شدهاند اما هدف سازندگان آنها کاملا آشکار و بدون ابهام است. این دو بنا فقط قابلیت تابش نور در یک جهت را دارند و آن هم به منظور تعیین شب یلدا و غروب آفتاب در آغاز زمستان است.
به هر حال طراحی پیچیده استون هنج نشان میدهد که طراحان آن به دنبال موضوعی فراتر از غروب آفتاب در آغاز زمستان بودهاند. سنگ دوقلو و ساختار نعل اسبی ممکن است نشانهای از شیء آسمانی دیگری باشد که در آسمان شب قابل رویت است: ماه.
در مطالعاتی که نتایج آن در سال گذشته منتشر شد، نگاهی نو به این بنای تاریخی شده و آن عبارت است از تغییر زاویه دید از هیل استون به استون هنج. [از بیرون به درون بنا] با نگاهی از این زاویه درمییابیم سنگهای سارسن تریلیتون در وسط استون هنج مانند «پنجره»هایی هستند که موقعیت خورشید و ماه را در آسمان زمستان نشان میدهند. در حالی که ماه هر چهار هفته یک بار مسیر خود را در آسمان تقریبا تکرار میکند، خورشید فقط یک بار در سال در نقطه مناسب خود قرار میگیرد؛ لحظه غروب در آغاز زمستان. به هر حال به نظر میرسد سازندگان استون هنج چرخه دیگری را هم مدنظر داشتهاند که هر 19 سال یک بار تکرار میشود. شب یلدا همزمان با عدم رویت ماه در آسمان خواهد بود و بلندترین و تاریکترین شب سال رقم میخورد. در چنین شبی، تعداد ستارگان بیشتری و به مدت طولانیتری قابل رویت هستند. این رویداد ممکن است نشانه شروع مراسم یادبود اجداد و پیشینیان بوده باشد؛ با نمادی از ستارگان بیشماری که در این شب طولانی در آسمان قابل مشاهده هستند.
تصور اینکه مردم دوران ماقبل تاریخ چنین دانش عمیقی در زمینه نجوم داشتهاند، باورنکردنی است. اما باستانشناسان مطمئن هستند که سازندگان استون هنج به خوبی از چرخه 19ساله ماه آگاه بودهاند و گواه این مدعا 19 قطعه سنگ آبی است که به دقت چیده شدهاند.
برای تأیید این نظریه جدید باید دانشمندان رشتههای مختلف با یکدیگر همکاری داشته باشند. به این منظور همکاری دانشمندان در زمینههای مختلف شامل نجوم دوران باستان، طراحی دوران باستان، مردمشناسی، مدلسازی رایانهای و چندین رشته لازم است.
به هر حال شواهد کشف شده تا به امروز حاکی از آن است که محققان در آستانه دستیابی به موفقیتی بزرگ در درک معمای استون هنج قرار دارند.
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: شنبه 21 خرداد 1390 01:33 ب.ظ
زندگی به سبک فضایی
شنبه 21 خرداد 1390 01:04 ب.ظ
زندگی به سبک فضایی!
فضانوردان علاوه بر آزمایشهای علمیای که باید در فضا انجام دهند، باید به کارهای روزانه خود هم بپردازند. به طور حتم این سوال برای شما هم تاکنون مطرح شده که فضانوردان چگونه در فضا زندگی میکنند و کارهای روزانه خود مثل غذا خوردن، خوابیدن و... را انجام میدهند، نه؟ مسلما زندگی در فضا با زندگی روی کره زمین تفاوتهای بسیاری دارد. فضانوردان سبک زندگی خاص خود را دارند که در این مقاله به بررسی آن میپردازیم
اولین انسان در سال 1961 میلادی به فضا سفر کردکرد و آمارها میگویند تا روز 19 سپتامبر . این سفرها ادامه پیدا کرد و آمارها میگویند تا روز 19 سپتامبر سال 2009 میلادی 505 نفر از 38 کشور جهان به فضا سفر کردهاند.
ایستگاه فضایی طوری طراحی شده است که فضانوردان به راحتی در آنجا زندگی کنند. قسمتی از سفینه فضایی به شکل اتاقی است که از نور کافی برخوردار و با دمای 70 درجه فارنهایت برای زندگی فضانوردان مناسب است. در یک روز کاری معمولی، فضانوردان 14 ساعت به کار و تمرین، یک و نیم ساعت به خوردن غذا و هشت و نیم ساعت به خواب زمان اختصاص میدهند.
نکته مهمی که باید به آن اشاره کرد، این است که فضانوردان بسیاری از کارهایی را که ما روی کره زمین انجام میدهیم، میتوانند انجام دهند. فضانوردان از صابون و شامپوهای مشابه ما استفاده میکنند. آنها تمرینات ورزشی زیادی انجام میدهند تا تناسب اندام خود را حفظ کنند و همچنین غذاهای مقوی مصرف میکنند تا انرژیهای لازم را برای ادامه فعالیتهایشان داشته باشند.
فضانوردان هر روز با صدای زنگ هشدار از خواب بیدار میشوند که شاید صدای آن رویای بیوزنیای را که تمام فضانوردان تجربه میکنند، قطع کند. سپس از کیسه خواب خود بیرون میآیند و روز خود را شروع میکنند. آنها پس از اینکه از خواب بیدار شدند، به سرعت لباس بهتن میکنند تا مشغول کار شوند، هر چند لباس پوشیدن در فضا کار سادهای نیست.
در ماموریتهای فضایی اولیه، فضانوردان فقط میتوانستند غذاهای منجمد یا خشک شده را مصرف کنند اما بعدها با تجهیز ایستگاههای فضایی به آب، مایکروویو و یخچال، به فضانوردان این امکان داده شد تا از غذاهایی طبیعیای مثل سبزیجات و حتی بستنی استفاده کنند! در اوایل دهه 60، غذای فضایی به صورت لقمهای اندازه دهان یا در تیوبی آلومینیومی نگهداری میشد. غذا به این شکل تدارک دیده میشد تا فضای زیادی را اشغال نکند یا بسیار سنگین نشود. از دهه 70، در طول دوره آپولو، تعداد غذاهای فضایی افزایش یافتند. فضانوردان تقریبا همان غذاهایی را میخورند که ما میخوریم. فضانوردان همچون ما با قاشق، کارد و چنگال غذا میخورند. مصرف غذای گرم در داخل سفینه خطرناک به نظر میرسد؛ چون اگر غذا در فضا شناور شود، ممکن است باعث سوختگی بدن فضانوردان شود.
در سفینه فضایی مواد غذایی همچون میوهها، نان و آجیل را میتوان به همان شکل مصرف کرد. برای نوشیدن مایعات، فضانوردان حتما باید از یک نی استفاده کنند. به این خاطر که مایعات از ظرف بیرون نریزد و آسیبی به دستگاههای داخل سفینه وارد نکند. جالب اینجاست که فضانوردان در حال حاضر قادر هستند تعداد اندکی از گیاهان را در فضا پرورش دهند. اکنون در ایستگاههای فضایی بینالمللی 300 نوع غذا تدارک دیده شده تا در فهرست غذا قرار گیرند.
فضانوردان در داخل سفینه فضایی مثل ما لباس میپوشند. از این رو، به جز لباسهایی که در طول پرتاب و بازگشت به کره زمین پوشیده میشوند فضانوردان به لباس خاصی احتیاج ندارند. البته هنگام راه رفتن در فضا، آنها مجددا به لباسهای خاص فضانوردی نیاز پیدا خواهند کرد. این لباسها فضانوردان را در برابر تغییرات ناگهانی درجه حرارت محفوظ نگه میدارند. درجه حرارت و مقدار رطوبت هوا نیز در داخل سفینه کنترل میشود تا فضانوردان در دمای مناسب زندگی کنند.
انسانها روی کره زمین نیاز دارند تا تمیز و پاکیزه باشند. فضانوردان در فضا نیز از این امر مستثنا نیستند. ماشین لباسشویی در داخل سفینه وجود ندارد، پس فضانوردان نمیتوانند لباسهای خود را آنجا بشویند. به همین دلیل، آنها چندین دست لباس همراه خود میبرند.
رعایت بهداشت فردی و انجام کارهای سادهای همچون مسواک زدن در فضای بیوزن بسیار مشکل است. فضانوردان هنگام استحمام، بدن خود را با استفاده از حوله مرطوب تمیز میکنند. آنها از صابونها و شامپوهای خاصی استفاده میکنند تا موهای خود را بشویند. این مدل صابون و شامپو به آب نیازی ندارد. فضانوردان باید آنها را به دقت به کار گیرند؛ چراکه نباید آب روی زمین یا دستگاهی ریخته شود. از آنجا که دوش حمام یا سینک ظرفشویی در سفینه فضایی وجود ندارد، فضانوردان مثل ما نمیتوانند دستهای خود را زیر شیر آب بشویند. وقتی که آنها میخواهند دست یا صورت خود را بشویند، با استفاده از الکل یا حوله مرطوبی که حاوی صابون مایع است، این کار را انجام میدهند.
از آنجا که فضانوردان در مکان کوچکی زندگی میکنند، باید محل زندگی خود را هر روز تمیز و مرتب کنند. چون پس از صرف غذا داخل سفینه فضایی نامرتب میشود و زبالههایی ایجاد میشوند که باید آنها را بیرون ریخت. در میان وظایف محوله به فضانوردان، آنها محلی را که در آنجا غذا میخورند، باید تمیز و مرتب کنند و همچنین باید دیوارها، شیشهها و زمین را تمیز کنند. آنها از مواد پاککننده مایع، دستکشهای پلاستیکی یکبار مصرف و ماشین جارو برقی برای نظافت استفاده میکنند. همچنین باید زبالهها را جمعآوری کنند. چهار مدل سطل زباله در سفینه فضایی وجود دارد؛ سه سطل برای زبالههای خشک و یک سطل برای زبالههای مرطوب. زبالههای جمعآوری شده و دستکشهای مصرف شده به زمین بازگردانده میشوند.
شاید تا حالا به این موضوع فکر نکرده باشید اما انجام تمرینات ورزشی برای انسان در ایستگاههای فضایی بسیار مهمتر از کره زمین است. فضانوردان برای اینکه از استخوانها و ماهیچههای قویای برخوردار باشند، نیاز دارند تا هر روز به میزان مناسبی به تمرینات ورزشی بپردازند. روی زمین به استثنای زمان خواب، انسان همیشه برخلاف نیروی جاذبه زمین حرکت میکند و استخوانها و ماهیچههای او بدنش را حفظ میکند. در فضا اگرچه نیازی نیست بدن این کار را انجام دهد- چراکه نیروی جاذبه زمین در آنجا وجود ندارد- اما این امر تاثیر نامطلوبی روی بدن میگذارد و در نتیجه استخوانها و ماهیچهها ضعیفتر میشوند. برای مقابله با ضعف بدن و برای اینکه فعالیت بدن ادامه پیدا کند، فضانوردان باید به تمرینات ورزشی مناسبی بپردازند. آنها حدود دو ساعت در طول روز به وسیله دستگاه تردمیل یا دوچرخه ثابت تمرین میکنند. این نکته را باید به خاطر داشت که آنها نباید قبل یا بعد از غذا به تمرین بپردازند. هر روز هم باید وضعیت سلامتی آنها مورد بررسی قرار گیرد.
هر فضانوردی در سفینه فضایی نقش خاصی را به عهده دارد و هر کدام از آنها دورههای آموزشی مورد نیاز برای انجام آن کار خاص را فراگرفتهاند. فضانوردی که مسوولیت مراقبتهای پزشکی را بر عهده دارد، از دیگران هنگام بیماری مراقبت خواهد کرد. برای فوریتهای پزشکی نیز یک فضانورد از پیش گمارده شده است. این فضانورد نه تنها برای کمکهای اولیه متداول آموزش کافی را فرا گرفته بلکه برای مراقبتهای پزشکی دیگر، همچون بخیه زدن هم آموزش دیده است. البته تمام فضانوردان تنفس مصنوعی و کمکهای دیگر هنگام سکته قلبی را فرا گرفتهاند.
فضانوردان اوقات فراغت خود را صرف خواندن کتابهای مورد علاقه خود، گوش دادن به موسیقی و نگاه کردن به کره زمین میکنند. فضانوردان میتوانند برخی از وسایل شخصی خود را همراه خود برده و مانند ما با خواندن کتاب اوقات فراغت خود را پر کنند. آنها حتی میتوانند از فضا به خانواده و دوستان خود ایمیل بفرستند. آیا فضانوردان در سفینه فضایی میتوانند آلات موسیقی بنوازند؟ آیا این کار در فضا امکانپذیر است یا به دلیل نبود جاذبه زمین این کار صورت نمیگیرد؟ باید گفت که آنها حتی میتوانند آلات موسیقی را در فضا بنوازند. فقط در صورتی که بخواهند در خارج از سفینه فضایی این کار را انجام دهند، با مشکل روبهرو میشوند، چراکه امواج صوتی برای حرکت به هوا نیاز دارند. گذشته از این، از آنجا که کره زمین و ستارگانی که آنها قادر هستند از شیشههای سفینه فضایی تماشایشان کنند بسیار زیبا هستند، فضانوردان بیشتر وقت خود را صرف تماشا و عکس گرفتن از آنها میکنند. فکر کنید سیاره زمین با طلوع و غروب خورشید در هر 45 دقیقه منظرهای بود که از پنجره اتاقتان قابل مشاهده بود، به نظر شما این فوقالعاده جالب و شگفتانگیز نیست؟ در ایستگاههای بینالمللی فضایی، حتی آنها میتوانند فیلمهایی را در قالب دیویدی تماشا کنند و هفتهای یک بار با خانواده خود صحبت کنند.
ممکن است شگفتزده شوید که فضانوردان شبها چگونه میخوابند. البته، آنها در یک اتاق به صورت شناور نمیخوابند! بلکه هر فضانوردی داخل یک کیسه خواب که به دیوار متصل شده است، قرار میگیرد و در آن میخوابد. در غیر این صورت، آنها به طور مکرر با اجسام برخورد خواهند کرد! جالب اینجاست بعضی از فضانوردان که در ماموریتهای فضایی گذشته حضور داشتهاند، اعلام کردهاند خوابیدن در فضا تجربه بسیار خوبی برای آنها بوده است!
نقاب چشم و گوشی در سفینه فضایی برای فضانوردانی که به دلیل وجود سر و صدای زیاد سیستم تهویه و دستگاههای دیگر نمیتوانند بخوابند، موجود است. اما سرانجام بیشتر فضانوردان به سر و صدا عادت میکنند، درست همان طوری که ما روی کره زمین به زندگی در خیابانهای شلوغ عادت کردهایم. در سفینههای فضایی به طور کلی هشت ساعت به خواب اختصاص داده میشود اما در بسیاری موارد، آنها اغلب به خاطر اینکه ساعات طولانیای به کار مشغول هستند یا بیشتر زمان خود را صرف لذت بردن از تماشای مناظر بیرون از پنجرههای شاتل میکنند، حدود شش ساعت میتوانند، بخوابند.
زمانی که انسان به فضا فرستاده میشود، شرایط فیزیکی بدن او دچار تغییراتی میشود که ممکن است فضانوردان در برابر بسیاری از بیماریها آسیبپذیر شوند.
همان طور که گفته شد، بدن فضانوردان درفضا دچار تغییراتی میشود. روی کره زمین، پاها وزن بدن انسان را حمل میکنند. این امر کمک میکند تا استخوانها و ماهیچههای انسان قوی باقی بمانند. در فضا، فضانوردان به حالت شناور قرار میگیرند. آنها از پاهای خود استفاده چندانی نمیکنند و به همین دلیل به تدریج از استحکام بدنشان کاسته میشود. در فضا، قلب و خون انسان نیز دچار تغییراتی میشود. وقتی که در کره زمین روی پاهای خود میایستیم، خون در پاها جریان مییابد. قلب باید برخلاف نیروی جاذبه زمین بیشتر کار کند تا خون را در تمام بدن به گردش درآورد. در فضا بدون فشار جاذبه زمین، خون به سوی قسمت بالای بدن و سر جریان مییابد. آب موجود در بدن نیز به همین صورت عمل میکند. این امر باعث میشود که صورت فضانوردان پف کرده به نظر برسد. خون و آب دو مایع اصلی بدن هستند که از قسمت پایین بدن به قسمت بالا حرکت میکنند. در این موقعیت مغز فکر میکند مایعات زیادی در بدن فرد وجود دارد و به بدن دستور میدهد که مایعات کمتری تولید کند، در نتیجه وقتی فضانوردان به زمین باز میگردند، آنها مایعات کافی در سیستم بدن خود ذخیره ندارند. چند روز طول میکشد تا بدن آنها خون و آب بیشتری تولید کند. فضانوردان پس از بازگشت به زمین باید به مدت کافی استراحت کنند تا بدن آنها به شرایط قبلی بازگردد. اگر آنها به خوبی استراحت نکنند، بدنشان بسیار ضعیف خواهد شد و حتی احتمال مرگ آنها نیز وجود دارد! گزارش شده است که 19 فضانورد جان خود را در طول پرواز سفینه فضایی در چهار ماموریت از دست دادهاند. چهارده نفر از آنان آمریکایی، سه نفر روسی، یک نفر اکراینی و... بوده است. بعضی دیگر نیز هنگام آموزش آمادگی برای ماموریت فضایی جان خود را از دست دادهاند. به هر حال آنچه فضانوردان در فضا انجام میدهند، جان آنها را به خطر میاندازد اما موجب میشود دانش و آگاهی بیشتری درباره فضا به ما ارائه کنند. تحقیق و اکتشاف فضا بدون تلاش و شجاعت زنان و مردانی که با پذیرفتن این کارهای بزرگ به فضا سفر میکنند،
دیدگاه ها : نظرات
آخرین ویرایش: - -
تعداد کل صفحات : 26 ... 4 5 6 7 8 9 10 ...