چهارشنبه 1 آبان 1398

کاش

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    

کاش که دیوانه ی زنجیری ام عاقل میشد
لحظه ی دیدار منو چشم توحاصل میشد

سخت وسمج بود غم دوری تو مثل مگس
رانده شداز در، ولی از پنجره داخل میشد

دست به جادوی فراموشی تو زدقلبم
سِحرْ ولی بانفس گرم توباطل میشد

عقل به جنگ دلم آمد که زتو دست کشم
جانب حق داشت ولی مضحکه ی دل میشد

گفت :که یک آدم سیراب چکارش با آب
وصف تورا گفت ودل ازنکته چه غافل میشد

سوره ی باران وتماشایی ومن میدیدم
وحی همان بودکه ازچشم تونازل میشد

کاش فقط یکنفر از اینهمه پیغمبرها
مختص برداشتن ذات فواصل میشد
#امجدزمانی
@amjadzamanii


شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات