سه شنبه 12 شهریور 1398

سنگ وآینه

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    

درحوض آب، ماه به جنگ برگشته
 آهو به بیشه زار پلنگ برگشته

سرشارم از هجوم نگاه بارانت
باریدی وبه باغچه رنگ برگشته

 حیرت نکن ،نمی رَمَد از صدا هرگز
صیدی که خود به صید تفنگ برگشته

این خود کشی که نیست ،علاقه ای ژرف است
  ساحل! ببین  به عشق   تو نهنگ برگشته

یک بوسه از شکست قشنگ تر، شاید...
آیینه ای به خاطر سنگ برگشته
#امجدزمانی

#تنها_کانال_رسمی_شعرهای_امجدزمانی
@amjadzamanii


دوشنبه 11 شهریور 1398

تجربه حضرت ادم

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    

با اینکه خیلی اعتقاد به زبان پند ونصیحت ندارم


لحظه ای مکث نمایید، هیاهو نکنید
ماجراچیست مگر؟چی شده ؟هوهو نکنید

بیگمان عیب  اگر هست،دراندیشه ی ماست
دست ودل پاکی این آینه را هو نکنید

یکنفر گر به شما شاخه گلی میبخشد
اینقدر ذوق زده، من منو،او  او نکنید

هفته ای صبر نمایید ببینید که کیست
هرچه دارید به یکباره براو رو نکنید

شک ندارم که شجاعت همه  ی یک عشق است
ابدا تکیه به یک ادم ترسو نکنید

گرچه مجموعه ی گلهای قشنگ ست  ولی
هرگل رسته در این باغچه را بو نکنید

اعتمادی  نه به عقرب نه به  این دنیا نیست
به دو کج ذات فرومایه ی بد،  خو نکنید
  
می درد سخت اگر عاشق  اوهم باشد
گرگ را هیچ زمان دوست آهو نکنید

عاشقان تجربه ی حضرت آدم زیباست
بی هوا تکیه به زیبایی مینو نکنید
#امجدزمانی 
#تنها_کانال_رسمی_شعرهای_امجدزمانی 
@amjadzamanii


یکشنبه 3 شهریور 1398

انگوری ات

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    

میوزد برمن نسیم صبح نیشابوری ات
سرخوشم  از کوچه باغات تن انگوری ات

 درنگاهت گرگ ومیشی خفته و هم بسترند
ای عجب  از این تناقض های شیرین شوری ات

پادشاهی کن دلم را امپراطور جوان
روم ام  و تسلیم جاه و شوکت شاپوری ات

میبری هوش از سرخورشیدیان شب زده 
تا که  بیرون  می زند ماه ازحریر توری ات
 
آهوان خفته در چشم تو را باور کنم
یاپلنگ سر کش خوابیده درمغروری ات

نیزه بر دستانِ مژگانت  هجومم میبرند
قلع وقمع ام میکند این لشکر تیموری ات

مینوازد در دلم هوهو کنان و کف زنان
 در سماعم میبرد سرپنجه ی تنبوری ات

مثل موجی  در فرازو درفرودم میکشد
سرزمین زیروبم های تن ماهوری ات
 
حکم آبی ماهیان برکه ی  چشم مرا 
سر نمی آید طنین گریه ام ازدوری ات
امجدزمانی


جمعه 1 شهریور 1398

ترکیب دوقافیه

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    

ترکیب دوقافیه 


بی توهرروز هوای دل من بارانیست
خانه ای کاهگِلی درشُرفِ ویرانیست

آنچنان پیله نمودم به دوچشمت ،حالا
شوق پروانه شدن توی دلم زندانیست

آنقدر درد تلنبارشده درقلبم
که برای دگری  یک سرسوزن جا نیست

زیرو رویم نکن ای دوست که من هم گشتم
اثری از دل آواره ی من اینجا نیست

عصر ما عصرحجر نیست ولی ازسنگیم 
ظاهرمان آدمی و  باطنمان  سیمانی ست

عصر تنهایی و دلمردگی آدمهاست 
وقت رخ دادن یک فاجعه  ی انسانیست

بعدازاین  زخم مرا  دست  نمک دان بدهید
هیچکس مثل نمک ماهیت اش پیدا نیست

دل به هرکس بدهی غیرخودت،باخته ای
هیچکس غیرخودت لایق این جانان نیست
#امجدزمانی
#تنها_کانال_رسمی_شعرهای_امجدزمانی 
@amjadzamanii


شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات