سرگرمی شاد شوییم با کمی انتقاد وپیشنهاد و چرت وپرت درباره وبلاگ خوبه دیگه باید ببینی شعر را تا آخرش بخونی بعد حالشو ببری ومن 18 ساله متولد زنجان دانش آموز مرکز شهید بهشتی (تیزهوشان) دوستدار شعر ادب فارسی مدیر وبلاگ : علیرضا علیمحمدی مطالب اخیر آرشیو وبلاگ نویسندگان پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ
مش اصغر توی چادر دیدنی شد…………….پی قاشق زنی شد که باشد استتار اینجا ضروری! …………….آهای چهارشنبه سوری! یکی از جیغ و داد اهل کوچه…………….. کند دندان قروچه بگوید: داد از این حد بی شعوری!…………… آهای چارشنبه سوری! بر اعصــــــابش زند یکریز ………….تقّه هیاهــــــــوی ترقّه ندارد بیش از این تاب صبــوری …………….آهای چارشنبه سوری! مقصــر من نمی گویم تـو هستی………… ولی از بمب دستی چه چشمانی که شد محکوم کوری………………… آهای چارشنبه سوری! امید است اینکه با شادی معقول…………. همه خوشحال و شنگول کنیم از شیوهی این عده دوری.…………….آهای چارشنبه سوری رسیدی و پر از شادی و شوری………………. آهای چارشنبه سوری! شنیدم با جوانان جفت و جوری……………… آهای چارشنبه سوری! بساط «سرخی تــو، زردی من»………………. سر هر کوی وبرزن تو هم چون مردمــان غرق سروری…………… آهای چارشنبه سوری!!! نوع مطلب : برچسب ها : چهارشنبه سوری، لینک های مرتبط : شور و حالی دارد/ عشق و شوقی خواهد/ و منم می خواهم کمی بازی بکنم/ کاش می شد بخرم / ولی اکنون که دگر مالی نیست /شب عید نزدیک است / پدرم هم بی پول / چاره ای باید جست / بهتر این نیست که دست ساز باشد؟ / قیمتش ارزان تر / سر صدایش بیشتر / شور و حالش افضل ... چسب، کاغذ، باروت / سیخ کبریتی که در این نزدیکی است / و همه چیز حاضر / من تلاش خود را خواهم کرد / بیشتر از درس و کتاب / زود تر از باد بهار / فکر کنم حاضر شد / بهتر است که امتحانش بکنم / کبریت را باید برد / جور دیگر باید زد ... من نمی دانم که چرا می گویند / این مواد پر سوز است / نکند فکر کردی / من در این شعر بلایی سر خود می آرم / ولی دیدی که من سالم سالم هستم / شب روشن نزدیک است / همه عالم آتش / چه عجب جنگی بکنم من امشب ... تق و تق ترقه / بوم و بوم نارنجک / فیس و فیس دینامیت / حال نوبت با من / بکشم این ضامن / دور خواهم شد از این بمب قوی / و دلی سیر بخندم بر افراد / این ترقه روشن / حال باید پرتابش بکنم / بین آن جمعیت / ... چشم هایی معصوم / چهره ای چون مهتاب / دخترک را می گویم / که در آن جمعیت / شاد بود و خندان / قرنیه اش پاره / دیدگان دخترک پر خون است / دیدگان مادرش هم چون باران / کاش ماموری بود / که در آن نزدیکی / می گرفت این ها را / دکترش می گوید / عملی در پیش است / چشم ها را باید شست / جور دیگر باید دید ... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : انگـــــــاری غلغله ی محشـره چارشنبه سوری گوشم از بمب و ترقّـــــــه کره چارشنبه سوری از اراذل خیابونـــــــــــا همگی محشــــــــر خـر لات ولوت بازار و خــر تو خـــره چارشنبه سوری گاهی دعوا میشه و اونچه میشــــــــه ردّ وبدل فُحشای فابریک و خوار مادره چارشنبه سوری "آی..نفس کش!" میگن و چاقو و ساطورمیکشن گفتمان قمــــه و خنجـــــــــــره چارشنبه سوری وای به حالش اگـــــــــــــه راننده ی مــادر مرده از خیابونی بخــــــــــــواد بگذره چارشنبه سوری شیشه هاش خرد و سپـــر کنده، اتاقش داغون چــــارتا چــــــــرخ اتولش پنچره چارشنبه سوری رســم خیلی خوبیه اگـــــــــــــــه خرابش نکنیم هی نگـــــو باعث شور وشــره چارشنبه سوری دست هــــــم رو میگیرن از روی آتیش می پرن الفت بین زن و شوهـــــــــــره چارشنبه سوری ننه صغری به آق اسمـــال پسرش، میگه: ننه! واســه مـن فشفشه یادت نره چارشنبه سوری روزای دیگـه نمی تونه ز جــــــــــاش جم بخوره جلـــــدی از روی آتیش می پره چارشنبه سوری تو نـــــــود سالگی بسته چـادرو دور کمـــــــــر واســــه قاشق زنی پشت دره چارشنبه سوری شب همه اهل محلّـه می ریزن تو کوچـــــه ها شــــادی دسته جمعی بهتـره چارشنبه سوری پســـــره تــوی نخ دختــــــــــر همسایه شونه: وای چه خوشگل شده این دختره چارشنبه سوری!! بوالفضول الشعــــــرا ! بسّــــــــه بابا ! کوتا بیا غزل، این شکلی، دیگــه نوبره چارشنبه سوری یه ســال از شعـــــــرای لوست مخ مَردم ترکید خوبه که این غزل آخره ...."چارشنبه سوری"..... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : "نوبهـــــــار آمـــــــد و آورد گــل و یاسمنا" خرج این عیــــــد در آورد همی دخـل منا! پیشتـــــر زانكـــه رسد كوكبه ی مهمانان نشد اینكــه بگریزیم بــــه دشت و دمنـا تــــــا بجنبیم ، یهـــو بر سرمـان شد آوار خیلی ازپیر و جوان،خـرد وكلان،مرد و زنا تــــو نگـو بهر چنین یورش سختی قبلاً كــــــل فامیل همـــاهنگ شده تلفننا(!) اكرم و اعظم و گلچهــــره و منظــر خاتون صفدرو قنبروحـاج محسن ومشدی حسنا عینهــــــو لشكــــر تاتار بیاورده هجـــوم عسگر گنده شكم درجلوشان صف شكنا! بر در خانه رسیدند و به رویش خواندند : "عید را در سفر ستیم و كنــون در تِرنا!" قلی سور چــــران از دل و جـان زد فریاد گوییـا رستم یل گشت یهـــو نعــره زنا : "كـای فلانی د بجنب اینهمـه تاخیر مكن باز كن در كه قدیمی شده این فوت و فنا!" عاقبت بـــــاز نمودیم و هجـــــــوم آوردند لـــــــه شد از بنـــده دم در،عضلات بدنا! بچه ها بر سر مـــن ریخته ، فریاد زدند: "رد كن این عیدی ما،بی چك و چانه زدنا!" "پانصدی" دادم و گفتند :"عمو ،شرمنده! دو تومن هست مظنّه،نـه كه پانصد تومنا!" الغـــرض از شكمـــوهای قدَر قدرت شهر گشت تشكیل بـــه ناگــاه یكی انجمنا دیدم از جعبه ی شیرینی و ظــرف آجیل پر شود جیب و سپس كیف ،ز بعد دهنا! شكم آن قــــــدر ورم كرده ز انبـــاشتگی دو سه دگمه شده وا ،خود به خود از پیرهنا! گفتم آرام و متین : بهـر خدا رحم كنید نه براین مفلس بد بخت ،كه بر خویشتنا! منتی نیست مرا بر همگـــــی تان بالله میهمــــــانید و حبیبـــان حــق ذوالمننا! لیك در موقع خوردن ز خـــدا یــــاد آرید! پرخوری نیست به جز وسوسه ی اهرمنا هر چه گفتم نشنودند و دو لپّی خوردنـد تا از این راه در آمد یهــویی كفـــــر منا عاقبت داد زدم : ای همـــه از بیخ عرب! خوردن العیـــد ، لَكُم ، دلهـرة الخرج لنا؟ چه کسی گفت که با میوه و آجیل حقیـر خویشتن را خفـــه سازید به طرز خفنا! سهم هرشخص دو قاچ وسه نفر یک میوه! نه كه هر شخص جداگانه شود پوست کنا!! سال دیگر نخرم میــــوه و شیرینی عیــد چارپایه بخـرم با دو ســه متری رسنا ! شـــوم آونگ و از این هنگ خلاصی یابم آن زمانكــــه شـــــــــود آزاد روانم ز تنا! همه گفتند که عید آمـــــد و شادی افزود لیک بر بنده نیفزود بــه غیر از محنـــــــا بوالفضــــولا بنگر حوصلــــــه ی تنگ مرا ول كن این لحـن سوسولانه ی تن تن تننا گرمنوچهری ازاین دست بهاری می دید دیگر از عید ندادی همــــه داد سخنــــــا! گفتم ای یار ز نوروز مكن این همــه داد جــــای دیگــــر بطلب منشاء شرّ و فتنا چشم وهمچشمی و اسباب تجمل شده اند جمله تحریف گــر رسم و رسوم و سُننا كاش و صدكاش كه با خرج تراشی هامان افتــــرا جات(!) نبندیم بـه جشنی كهنا! نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||