سرگرمی شاد شوییم با کمی انتقاد وپیشنهاد و چرت وپرت درباره وبلاگ خوبه دیگه باید ببینی شعر را تا آخرش بخونی بعد حالشو ببری ومن 18 ساله متولد زنجان دانش آموز مرکز شهید بهشتی (تیزهوشان) دوستدار شعر ادب فارسی مدیر وبلاگ : علیرضا علیمحمدی مطالب اخیر آرشیو وبلاگ نویسندگان پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ
الا ای داور دانا تو می دانی که ایرانی چه محنت ها کشید از دست این تهران و تهرانی! چه طَرفی بست از این جمعیت، ایران جز پریشانی؟ چه داند رهبری، سرگشتۀ صحرای نادانی؟! چرا مردی کند دعوی، کسی کاو کمترست از زن الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟! ••• تو ای بیمار نادانی چه هذیان و هدر گفتی به رشتی کلّه ماهی خور، به طوسی کلّه خر گفتی قمی را بد شمردی، اصفهانی را بَتَر گفتی جوانمردان آذربایجان را ترک خر گفتی تو را آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامن الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟! ••• به دستم تا سلاحی بود راه دشمنان بستم عدو را تا که ننشاندم بجای، از پای ننشستم به کام دشمنان آخر گرفتی تیغ از دستم چنان پیوند بگسستی که پیوستن نیارستم کنون تنها علی مانده ست و حوضش، چشم ما روشن! الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟! ••• چو استادِ دغل سنگ محک بر سکّۀ ما زد ترا تنها پذیرفت و مرا از امتحان وا زد سپس در چشم تو تهران به جای مملکت جا زد چو تهران نیز تنها دید، با جمعی به تنها زد تو این درس خیانت را روان بودی و من کودن الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من؟! ••• چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد چو تنها کرد هریک را، به تنهایی بدو تازد چنان اندازدش از پا که دیگر سرنیفرازد تو بودی آنکه دشمن را ندانستی فریب و فن الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟! ••• چرا با دوست دارانت عناد و کین و لج باشد؟ چرا بیچاره آذربایجان عضو فلج باشد؟ مگر پنداشتی ایران ز تهران تا کرج باشد؟! هنوز از ماست ایران را، اگر روزی فرج باشد… تو گل را خار می بینی و گلشن را همه گلخن الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟! ••• تو را تا ترک آذربایجان بود و خراسان بود کجا بارت بدین سنگینی و کارَت بدینسان بود چه شد کرد و لر یاغی کزو هر مشکل آسان بود کجا شد ایل قشقایی کزو دشمن هراسان بود کنون ای پهلوان چونی؟! نه تیری ماند و نی جوشن! الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟! ••• کنون گندم نه از سمنان فراز آید نه از زنجان نه ماهی و برنج از رشت و نی چایی ز لاهیجان از این قحط و غلا مشکل توانی وارهاندن جان مگر در قصّه ها خوانی حدیث زیره و کرمان دگر انبانه از گندم تهی شد دیزی از بُنشَن الا تهرانیا انصاف میکن: خر تویی یا من؟ نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : « فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم » كه در این ترم پیاپی ز دروس افتادم ! اولین نمره كه دیدم سر من سوووووت كشید سوی استاد دویدم غم دل سر دادم ولی افسوس كه استاد محبت ننمود با غضب گفت برو... نمره زیادی دادم ! گفتمش بهر خدا یك نظر انــــداز به من مزه انداخت : نیم ناظر و من استادم ! بازگشتم كه شوم مطلع از درس دگر دیدم « این سیل دمادم ببرد بنیادم » خشمگین داد زدم، ناله و نفــرین كردم - هیچ كس نیست در اینجا كه رسد بر دادم ؟؟؟!! نــاگه از دور بدیــــــدم رخ اســــتاد عزیز گوییــــا بر دل او كـــــرد اثر فریادم... گفتمش مرد شریف از چه به من -6- دادی؟! گفت: غیبت سببش بود و نرفت از یادم قصه گر باز بگویم همه اش تكراری است از دروس دگــــرم نیـــــــــز چنین افتادم گرچه افتادم و ماندم عقب از خرخوان ها... كسب عنوان عقب مانده مباركبادم !! نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : آب که سر بالا رود...قورباغه لج می کند و آواز نمیخواند! آمدی جانم به قربانت... ولی زودتر برو! نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط :
آن شیخ که پشت پول خود پنهان است از حیث مرام و معرفت عریان است در پاسخ گستاخی او گفت "ننه" ناکس مگر این دوتنب ما تنبان است! نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||