سرگرمی شاد شوییم با کمی انتقاد وپیشنهاد و چرت وپرت درباره وبلاگ خوبه دیگه باید ببینی شعر را تا آخرش بخونی بعد حالشو ببری ومن 18 ساله متولد زنجان دانش آموز مرکز شهید بهشتی (تیزهوشان) دوستدار شعر ادب فارسی مدیر وبلاگ : علیرضا علیمحمدی مطالب اخیر آرشیو وبلاگ نویسندگان پیوندهای روزانه پیوندها آمار وبلاگ
ملا سوار خر شد گفتند این سیاسی ست بایرامقلی پدر شد گفتند این سیاسی ست
در داستان ، گلعنبر نُه بار بچّه زایید نُه تا همه پسر شد ، گفتند این سیاسی ست
دل می خورند و قلوه خوبان شهر با هم تا شام ما جگر شد گفتند این سیاسی ست
هنگام آب خوردن دستم به مانعی خورد لیوان ما دمر شد گفتند این سیاسی ست
یارو قمر قمر گفت گفتند بی خیالش تا ماه ما قمر شد گفتند این سیاسی ست
دانشجویی ز کرمان از بخت بد هنر خواند یک روز باهنر شد گفتند این سیاسی ست
یک چشم عمه چپ بود گفتند اجتماعی ست بابا بزرگ کر شد گفتند این سیاسی ست
اشتر جملچه زایید گفتند این عجیب است گاو حسن بقر شد گفتند این سیاسی ست
گفتند اعتراضات کار برنج هندی ست کوبا پر از شکر شد گفتند این سیاسی ست
روزی کنار دریا موجی عظیم آمد شلوار شیخ تر شد گفتند این سیاسی ست
در فوتبال روزی دروازه بان زمین خورد دردش که بیشتر شد گفتند این سیاسی ست
عطّار نسخه ای بست گفتند شبهه ناک است خیّام کوزه گر شد گفتند این سیاسی ست
شاعر به فکر افتاد مردن چه چیز خوبی ست آماده سفر شد گفتند این سیاسی ست نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : پیامک زد شبی لیلی به مجنون که هر وقت آمدی از خانه بیرون بیاور مدرک تحصیلی ات را گواهی نامه ی پی اچ دی ات را پدر باید ببیند دکترایت زمانه بد شده جانم فدایت دعا کن … دعا کن مدرکت جعلی نباشد زدانشگاه هاوایی نباشد وگرنه وای بر احوالت ای مرد که بابایم بگیرد حالت ای مرد چو مجنون این پیامک خواند وارفت به سوی دشت و صحرا کله پا رفت اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی که می خواهم تورا قد تریلی دلم در دام عشقت بی قرار است ولیکن مدرکم بی اعتبار است شده از فاکسفورد این دکترا فاکس مقصر است در این ماجرا فاکس چه سنگین است بار این جدایی امان از دست این مدرک گرایی نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟ بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟ مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود خر به افراط زدم ، گیج شدم قاط زدم قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : |
||