علی اشرف نوبتی فرزند اسداله متخلص به پرتو در سال 1310 خورشیدی در کرمانشاه متولد شد. تحصیلات را در زاد گاهش فرا گرفت و برای امرار معاش به کار آزاد روی آورد .او از نخبه شاعران نغز گفتار و شیرین سخن شهرمان است .غزلهایش از ویژگی خاصی بر خور دار است و الحق کمتر کسی در این باره توانسته است مانند پرتو باشد . به سبک هندی سخت علاقه مند است و بیشتر آثار شاعران این سبک را تجربه کرده است پرتو حافظه ای بسیار قوی دارد و به همراه قریحه شعری اش، سخنش به دور از تکلف و عاریه های زبانی است. اندیشه اش رنگین تر از بهار می باشد و شورو جذبه و احساس نهفته در کلامش او را در زمره استادان مسلم شعر،قرار داده است. مجموعه شعر (کوچه باغی ها ) از ایشان می باشد.
اندیشه اش رنگین تر از بهار می باشد و شورو جذبه و احساس نهفته در کلامش او را در زمره استادان مسلم شعر،قرار داده است این شعر معروف را به تمام دوستان و دلسوخته گان وادی دلدادگی تقدیم می نمایم ؛ بخصوص دوستان نیک اندیش کرمانشاهی ارجمندم. تقدیم ویژه به رهگذر غمناک ؛ کورد ساسانی ؛ میلاد ؛ کامران شریفی با تشکر از دوست هزار ساله ام که این شعر را که ورد زبان هر کورد زبانیست برام ایمیل کرد. آوارهگهی بیچارهگهی بی خانمانم ئهرمهنی
!
مالد نیهزانم هاله کوو رووح و رهوانم ئهرمهنی !
ترسم وه گهردم تا نهکهی بیوشی بچوو دهر وا نهکهی
ئمجا م دی دیوانهگهی ئاگر وه گیانم ئهرمهنی
ت بهو موسلمانی بکه لهی گهوره مهمانی بکه
ههر چی ک خوهد زانی بکه م ناتوانم ئهرمهنی !
بیخود ئرا ترسی خوه مم قورسه دهمم خاتر جهمم
مانگه شهوه سایهی خوهمهها شان وه شانم ئهرمهنی !
نووش ئهوقره چشتی نیه ده ر وا که بارم کهفتیه
ههر یهی چکهی نهزری بکه تهر بوو زوانم ئهرمهنی !
ئهر یهی کهسی له دژمنی پرسی شراو له کی سهنی
وه گیان ههر چی کافره ئیوشم نیه زانم ئهرمهنی !
پشتم له بار دهرد و خهم شکیا نیهزانم چوه بکهم
دهردم یهسه له مال خوهم بی خانمانم ئهرمهنی !
رووژ و شه وم جوور یهکه دهر وا که مایووسم نهکه!
ئاخه و ه ناشهر تازه م جیال جوانم ئهرمهنی !
دهر واکه زیوتر « پهرتهوه» مهمانهگهی ئاخر شهوه
یهی شیشه له و بهد مهسهوه پر که بزانم ئهرمهنی !
- برگردان شعر به زبان فارسی که شاید از زیبایی و آهنگ شعر بکاهد؛تقدیم به دوستان فارس زبان - من همان آواره و بیچاره و بی خانمانم ارمنی خانه ات را نمیدانم كجاست روح و روانم ارمنی می ترسم كه بامن تا نكنی بگویی برو و در را وا نكنی "آن وقت"است كه همان دیوانه ء آتش به جانم ارمنی
تو بیا مسلمانی كن و این گبر(از دین برگشته) را مهمانی كن هر طوری كه خودت میدانی كن كه من ناتوانم ارمنی
بیخود چرا می ترسی؟ خودم هستم ،دهنم قرصه ،قابل اطمینانم شب مهتابیه و این سایهء خودمه كه شانه به شانه ام می بینی(نترس)ارمنی
اینقدر نگو كه چیزی نیست در را باز كن كه بارم افتاره(بی کس و بی خانه شده ام) فقط یك قطره نذر(در راه خدا) كن و زبانم را تر كن ارمنی
اگر كسی با نیت دشمنی از من بپرسد كه شراب از كجا میخری به جان هر چه كافرِ (قسم)!كه می گویم نمیدانم ارمنی
پشتم زیر بار درد و غم شكسته است و نمیدانم كه چكار كنم. دردم این است كه از خانهء خود بی خانمانم (آواره ام)ارمنی روز و شبم مثل هم است در باز كن و مایوسم نكن آخر من (به کام نرسیده) مثلاً جاهل و جوانم ارمنی
در را باز كن زودتر؛ پرتو مهمان آخر شب است یک شیشه از اون مصب پر کن برام ؛ تا عقلم برگرددسرجایش ارمنی
موضوع : مراقبه و محاسبه { کلیک کنید } وبلاگ هنوز هستم
"
|