چه لبخند قشنگی داره لبهات....
دوباره عشق آتش زد به جانم
نبودی تیره تــــر شد آسمانم
چــه لبخند قشنگـی داره لبها
تبسـم می نشانــد بــر لبانـم
قربانگه عشق...
کجـایی حـــال دیگر دارم امشب
گلی چون لاله پر پر دارم امشب
نگاهم کن که در قربا نگه عشق
گلو در زیــــــر خنجر دارم امشب
سحر دوچشمت ....
من از سحـر دو چشمت لال بودم
به دست عشق تـو پامــــال بودم
به دورت لحظه لحظه می پـــریدم
شبیــــه کفتر بی بـــــال بـــــودم
خدای تو...
خدای تو به دست ما قلم داد
به آواز سه تـــارم زبر وبم داد
قنــاری خسته از آواز غمگین
کنار ساحل چشم تـو لم داد
فانوس ....
بیا فــانـــوس روشن کن که امشب
دلم در مشهد عشقت غریب است
کبوتر را نـــــــگاه کن عـــاشقانــــه
زمـــــان پر زدن ها هم نجیب است
خلوت...
دلت با ما چو خلــوت میــکند آه
نــــــمیدانی قیــامت میـکنـد آه
بیا که در کنــار بــــرکه ی سبز
دلم احساس غربت می کند آه
دوبیتی...
همیشه از غمت مسموم بودم
میون دست تو چون مــوم بودم
به حکم قاضی ووجدان عشقت
بـــه زنـدان ابـــد محکـوم بــودم
دوبیتی...
بیا چشمان مــن بارانی تــو
تمــام عشق من ارزانی تــو
به امیدی که بـاز آرم دلت را
دل و جانم کنم قــــربانی تو
دوبیتی ...
اگرچه باز میسوزم از این تب
دلم را کفتر کویت کنم شب
برو حالا که داری قصد رفتن
تورا از زیر قرآن رد کنم شب
گیسوی الهام ...
آهوی مشهد..
لبانت چون قند..
شعرت غزل
دوچشمت آهوی مشهد....
من
در هر نقطه باشم.
باز دوستت دارم
دوستت دارم ...
( برای الهام عزیزم آهوی من)
ماهرخ جان تولدت مبارک ...
روز تــولـد تـو روز گل وبهـــــــار است
روزت مبارک ایدوست فرخنده روزگارت
این روز های زیبا قدرش اگر نــــدانی
از دست داده ای تو دلهــــای بیقرارت
تولدتون مبارک ماهرخم
دعوت....
امشب تو را دعوت به شعر تـازه کردم
با من بمان ای مهـربان سرشار دردم
باید که عاشق میشدی شاید بفهمی
احساس زیبـــــای مــــرا از رنگ زردم
وقتی که آمدی.....
وقتی که آمـدی غزلم رنگ و بـــو گـرفت
باران گرفت دست خدا هم وضو گرفت
آقا چه خوب میشود این جمعه های سخت
یک پنجــــره نگاه از آن روبـــــرو گرفت
میـــلادت مبارک
ترانه ....
دل تنگ مـــن از تـــو شکوه داره
بــــرس داد دلم که کــــم نیــاره
نگو دیـره تــو گفتی بی بهونـــه
میخوای بازم چشام بارون بباره ؟
بیا جونــم که آرامش بگیـــــــرم
زمستون رفتــه وحـــالا بهــــــاره
ادامه ...