وبمو بعد هزاران سال باز کردم هووووو :|

قالب جدیدو میبینید؟ برعکس قالب قبلی وقت زیادی براش نذاشتم

بخاطر همینم خیلی مزخرف شده و هنوز کلی کار داره

ولی فعلا همین قالب عجله ای هم بهتر از هیچیه

میخام آپ کنم ولی حال ندارم...

اصلنم نمیتونم بخابم هی خابم میبره هی بیدار میشم

تم این قالب مسخره هم مثلا شبه.

خودمم نمیتونم تحملش کنم ولی باید تحمل کرد دیگر، چاره ای نیست

هروقت حوصلم بیاد سرجاش یه قالب درست حسابی و شهلا خلق میکنم

>

امیدوارم امروز روز خوبی برات باشه و کنار افرادی که دوستشون داری بگذرونیش (از جمله ایدن ;))

انشاءدیو هم به اندازه پاری عمر کنی

و اینکه این پست رو از قبل نوشتم، موقعی که منتشر بشه احتمال داره که اصلا آنلاین نباشم.

خلاصه که

از این به بعد میخام درمورد خابایی که حس تعریفشونو داشته باشم پست بذارم.

مثل همیشه سر و تهشو یادم نمیاد فقط یادمه با یه دختر بشدت بوچِ لاغر و دراز که نه میشناسمش نه تاحالا دیدمش، دوست بودم. یا لااقل دوست هم نبودم مثلا میشناختمش. انقدرم شخصیت مزخرفی داشت و طرز حرف زدنش چندش آور بود که میخاستم بالا بیارم روش. بهش میگم بوچش (ترکیب بوچ و چندش :|).

خابم حالت ۲ بعدی داشت. انگار دنیاش دنیای انیمیشنی کامیکی چیزی بود، پیوسته هم آرت استایلش عوض میشد!! یه جا قیافه هامون شوجو مانگایی بود یه جای دیگه انگار کرکتر بتمنی چیزی بودیم. اصلا ثابت نبود.

بوچش ظاهرا مشکل خانوادگی داشت و همش گله میکرد از رابطش با مامانش... با اون صدای مسخرش. بعد حالا منم کنجکاو شدم که این با مامانش چه مشکلی داره چون مشکلشو نمیگفت، هرچقدرم که اصرار میکردم نمینالید. یهو نمیدونم چی شد که فهمیدم، یا خودش تسلیم شد و گفت یا من از رفتارهاش با مادرش فهمیدم به تدریج. حالا هرچی. مثلا یه بار خودش و مامانش نشسته بودن روی پله های نمیدونم کجا، بعد من به بوچش گفتم چقدر تیپ پسرونه میزنی همش، نمیخای یه بارم که شده یه تیپ دخترونه ای نوچرالی چیزی بزنی؟ درازی و هیکلت خوبه و این حرفا. اصلا یادم نمیاد عکس العمل بوچش رو فقط یادمه مادرش جوری چشم غره بهم رفت که نزدیک بود همونجا شاشم بریزه.