قایق کاغذی
یک قایق کاغذی که آرزوهایم را تا خدا برد...
شنبه 23 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

نه بار راه تو را رفته ام

و نه بار از راهت رفته ام

 نه بار مرده ام

و نه بار ....

١بار به كامم نیامدی

 

 

22 دی 96

مونا





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 23 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

احتمال قریب به یقین

كه از شك بی شك گذشته است

و تردید را راهی نمیدهد

 در تو دیگر جایی ندارم

كه این چنین آواره ام!!!

 

 

22 دی 96

مونا





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 23 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

خداوند به دلت نگاه كرد 

و

موهایم فر شد!

 

 

22 دی 96

مونا





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 23 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

امروز

از سومین پیچِ

غربی ترین رشته ی پیچاپیچش

در اعماق ظلماتِ مطبوعش

وقتی كه تاب میخورد

متولد شدم

هر روز بساطمان همین است

اما از نو

شانه كه میزند،

خانه خراب و

با هر نمی خانه آباد

من هر روز

روزی چند بار

با غایتِ صبح و ظهر و شام

از درون پیچیده ترین حلقه موهایم

آرام و بی صدا

زاده میشوم

 

 

22 دی 96

مونا





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 23 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

شبها به محض خوابیدن

كسی چیزی را در گوشم زمزمه میكند

چیزی شبیه به هیچ چیز

و از همه چیز

تو عیان میشوی

درست در پشت پلكانم

و لبانم را تكان میدهی 

و

از دهانم خوانده میشوی

و

فریاد میشوی

و در سرم تا نهایت توانت میدوی

كه به اعماقم برسی

و

در صندلیت بنشینی

آنوقت آرام میگیری كه بخوابم

 

 

22 دی 96

مونا





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 13 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

بی تو در اعماق دلم

هر روز

و پی در پی

همه چیز میلرزد

دستم

دلم

پایم

به رعشه افتاده است اندامم

دستت را كه از سرم برداشتی

سقلیت وجودم از هم پاشید

بیا و تلنگری به پشتم بزن

رفیقانه حالم را بپرس

چای را خودم دم میكنم

در دلم قند را هم 

تو فقط لبخندت را مهمانم كن

 

١٢ دی ٩٦

 

 

 





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 13 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

رانده شده ام

از بهشت درونم

آنگاه كه بی تو عزم نمودم

ورودم ندادند

كه چون تویی ندارم

كه چون منی بتواند

كجا دنیا غرق خودت شده ای

كه من را هیچ كجای دنیا نمی بلعد

 

مونا 

١٢.١٠.٩٦





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 11 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

هر روز كه میگذرد

به تو نزدیكترم

اما نمیرسم

غریب به چند ثانیه است چندسالی را طی كرده ام

اما كجا دویده ای

چطور رفته ای كه مرا از یاد برده ای

چطور میشود كه نمیگذر

اما رنگ از گیسوانم میگذرد

من ایستاده ام 

درست در وسط سكوت

همچون درختی عارف

خودم را 

پاهایم را

اراده ام را

چال كرده ام

بیا دستی به گیسوانم بكش

اشكی به پایم بریز

چرتی كنارم بزن

میوه هایم را خودت نصیب خواهی شد

بیا و قدر نداشته هایت را بدان

و برای هر كدام نهالی نذر كن

برای نداشتن من جهان را سبز بكار

سوزنی بكش

انبوه بچین

نداشتنم عجیب كوله بار است بر گرده ام

 

٩ دی ٩٦

مونا





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 11 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

من جهنم را دیده ام

نه سرد بود

نه گرم

اما خیس و لرزان بود

و به قدر نوك انگشتان

و كمی شفاف

آن دم كه از جنگل چشمانی فرو میریخت!

 

 

٩ دی ٩٦

مونا





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 11 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

روزی كه "یفعل ما یشا" میخواندم

منتظرت ماند،

نیامدی...

...هر چه خواست كرد!

 

٩ دی ٩٦

مونا





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 11 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

شبی كه از اضلاع چند ضلعی بارگاهش

صدایش زدم،

كجا رفته بودی كه نیم نگاهش را چرخاند نبودی و نامت فاصله دار شد؟!

و من از راه آمده ام

بی تو از راه نیامده ام گذر كردم!

 

٩ دی ٩٦

مونا





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 11 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

من از هیچ

به هیچ رسیده ام 

و دارای جهانم

 

 

٩ دی ٩٦

مونا





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 11 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

دیروز خودم را میدیدم

دوان دوان 

و هراسان

كاغذ سفید بی خطی را میكوفتم به آسمان

خودم را 

هیچیتم را

نبودنم را

گمگشتگی ام را

نشان كرده بودم

تا بیابمم

چه كسی افسانه گمگشدگی دیوانگان را در كودكی قصه ای برایم سرود

كه از آن روز كه از ماسوی الله بی همه چیز شدم

خودم را وعده پیدا شدن دادم

چرا جوری گم شده ام

كه پیدا نشوم

كجا میروم كه نباشم

كجا میخوابم كه نخوابم

و كجا میخوانم كه نشنوم

 

 

٩ دی ٩٦

مونا

 





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
دوشنبه 11 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

برای من،

تو،

همیشه،

دیگر از چیزهای دگر بوده ای!

 

٩ دی ٩٦

مونا





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 9 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       
مرا اگر ٥ بار بكشند
شاید دوباره از تو آغاز شود
شاید دوباره دستانش را كه بگشاید
شكوفه ها میوه شوند
خشكی از پوست اندامش برهد
چشمانش از تازگی برق بزند
.
.
بگو كجا جا گذاشتی ام
بگو كجا رها شده ام
چطور در حبس درون خویشم
چطور رفته ام كه نرفته ام
چطور رفته ای كه نرفته ای
چطور نمیایی كه بیایی
ببین
من همانجا ایستاده ام
زیر همان پلی كه دیدمت
سر همان كوچه ای كه گذشتمت
روبروی همان خانه ای كه نبخشیدمت
پشت میز كافه ای كه نفهمیدمت
بگو كجا بیایم پست بدهم
بدهمت بروی
و مرا با خود ببری
بگو كجا بروم نخوانمت
نسرایمت
نبویمت
بگو كجا ببینمت
كه
نگذرمت
ببخشمت
بفهممت


٨ دی٩٦
مونا




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 9 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       
دلتنگ كه میشوم
شاعرم
مینویسد از دیوانگی
از خود یواشكی اش
كه پنهان شده برای ندیدنت
كه میهراسد از خودش
كه مبادا آگاه شود
بیدار شود
و بخواهد كه بداند
داستانش چیز دیگری بوده است

٨ دی ٩٦
مونا




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
سه شنبه 5 دی 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

راست میگویند
كوه به كوه نمیرسد
كوه من...
...به كوه تو...
هرگز نرسید!
آنقدر سخت
آنقدر محكم
ایستادیم تا كوه شویم و نرسیم
و بر این مثل بشریت مثال نقض نیاوریم
آنقدر بر حكمهای آدمیان متعهد شدیم
كه كوه و شدیم و
... یكی ریزش كرد
... یكی بهمن آورد
و بالا رفتند از ما
و فتح كردنمان
بی آنكه خود بتوانیم فاتح باشیم
شاید هم ...
... از آن بازی كودكی مجسمه بازی
كسی یادش نماند بیدارمان كند كه این چنین كوه شده ایم
و این چنین نمیرسیم
كه ریشه پیچیده ایم به هسته زمین
كه دل سپرده ایم به كوهنوردی كه از ما میگذرد
و به عقابی كه در دلمان جوجه كرده است
كوه به كوه نمیرسد
مگر اینكه بشریت را از نو بنگاریم

٥ دی ٩٦
مونا مشتاق




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 18 آذر 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       
بعضیها كلا اشتباهی اند
اشتباهی بی بازگشت
آنقدر باید بمانند تا تمام شوند
من شاید از همین اشتباهی ها باشم
از آنهایی كه...
... غم تمامشان نمیكند
... آه نمیكشدشان
... فكر نمیخوردشان
فقط باید منتظر بمانند
منتظر بمانند تا حسرت...
... تمامشان كند!

١٥ آذر
مونا




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 18 آذر 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       
ساعت ٨:٢١ دقیقه است
من هنوز از درد به خودم میپیچم
از تو رها نمیشوم
بیرون نمیایی از اعماق وجودم
هر لحظه آنقدر بزرگتر میشوی
كه گویی لحظه ای درنگ كنم و
دهانم را برای نفس عمیقی بگشایم
بیرون خواهیدجهید
٤ دقیقه ی چهارساله گذشت
درد بیشتر میشود
درد داری رفیق
از من جدا نمیشوی
بس كه درد بی درمانی
بیا سر زندگی شرطی ببیندیم
با بكش!
یا بكش!

١٥ آذر
مونا




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 11 آذر 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       
مهر آمد و رفت 
و مرا جا گذاشت
آبان را پیگیر بودم
كه مرا یادش رفت
به آذر هم نمیاید این حرفها
دی را خواهم پرید
بهمن اگه نیامدم
بیا و مرا با خود ببر
كه اسفند جوابم میكند

١٠ آذر ٩٦
مونا




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 11 آذر 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       
درست در لحظه ای كه خواب شیرین بود
و آن دمی كه توهم رویا بود
چیزی در دنیا از واقعیت وجودیم دست می كشید
و مرا میكشید به غم
میكشاند به سوز
میرساند به تو
درست زمانی كه افق آرزو متولد می شد
عروجی دنیا را متحول می كرد
و مرا
و مرا
و مرا
میرساند به تو
كه آه بكشم
كه ناله كنم
كه فغان بشوم
كه برود
و ببرد
از شمال به غرب قلبم را
جایی كه خاك دیدگانم را سرد بكند
و یكبار دیگر متفاوت تر از قبل
مرده شوم


١٠ آذر ٩٦
مونا




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 11 آذر 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       
تو ١ روز دیر آمدی
فقط ١ روز
و بهایش را یك عمر من دادم
كدام جای دنیا چشمانت را گذاشته بودی
كه عمری است در پیشان میگردم
بگو!
بگو چطور حساب دنیا اینگونه بی حساب است
كه سه هزار راه رفته ام را به ١ روز نیامدنت تباه كرده است
چند قدم باید به عقب برگردم
كجا باید بیابمت
كه بس نگران خود شده ام
زبان نفهمی را دلم از تو به ودیعه آورده است
چنگ میكشد بر صورتش 
برای آتشی كه سرد نمیشود
چرا نمی توانم؟
كدام كودك نادان توانمندی
سنگهای نشانه ام را حواله كرده است
بگو!
بگو كجا بنشانمت وقتی كه حضور معذور است
و كجا بالا بیاورم
درونی ترین لایه ی وجودیم را
وقتی دست به انشا میزند
فقط ١ بار بگو!


١٠ آذر ٩٦
مونا




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 12 مهر 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       
زیر باران
در شهری كه هیچگاه ندیدمت
و خاطراتی كه هرگز نداشتیم
با قلبی كه دیگر نمی تپید
با حضوری كه نداشتی
چنان با هم قدم زدیم 
چنان با هم رقصیدیم
كه برگهای پاییزی 
به نشانه احترام
سر فرود آوردند
چه زیبا نبودی
چه زیبا دیدم


٦.٧ ٩٦
مونا




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 12 مهر 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       
یادت هست خیابانی را كه با هم قدم نزدیم
و شعرهایی را كه با هم نخواندیم
و خاطراتی را كه با هم نساختیم؟
و خنده هایی را كه دیوانه وار سر ندادیم؟
چطور یادت نیست؟؟؟
خوب فكر كن!
این روزها نداشته ها و نكرده ها بهتر به یاد می مانند

٥ مهر ٩٦
مونا




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 12 مهر 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       
خدا شمارش روزهایش را از بندگانش جدا كرد
مطابقتش با عقل و ریاضیات آدمی جور نیاید
آرزوی دیرینه دیروز،
در دنیای بعد حقیقت را دید


٥ مهر ٩٦
مونا




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
چهارشنبه 12 مهر 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

در هوایش نفس كشیدم و نكشیدی
در خیابانش قدم گذاشتم و نگذاشتی
رد ذكر نامت را با هر بازدمی نشانه گذاشتم
با آنكه جغرافیای بزرگی داشت 
و جمعیتی زیاد
و اگرچه سالها گذشت
اما
نامها به صاحبشان رسیدند
وقتی ...
بر درختانش سلام نهادی و نبودم
و بر لبخندها خندیدی زمانی كه میگریستم



٥ مهر ٩٦
مونا مشتاق




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 1 مهر 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       
عطرین ترینی در هوا
همه جا در هوا به مشام میرسی
محوترینم در زمین
هر روز كمرنگ تر و بی رنگ تر
اگه مجال ، یاوری بكند
یكبار
فقط یكبار
پیش از آنكه تمام شوم


١ مهر ١٣٩٦
مونا




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 1 مهر 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

روزی خودم را برمیدارم
تك و تنها
با همه داشته ها و نداشته هایش
با همه خوبیها و بدیهایش
با همه كرده ها و نكرده هایش
میبرم تا ته دنیا
جایی كه هیچ كس و هیچ چیز
پای بدانجا نزاشته
و راه ندارد
میگذارمش روبرو
چشم در چشم
دست بر دست
آنقدر مظلومانه هایش را نگاه میكنم
آنقدر دلواپسی هایش را نوازش میكنم
آنقدر شكستگی هایش را مرهم می نهم
آنقدر عمیق و بلند در آغوش میكشمش
آنقدر صریح و بدون توقف پیچاپیچ موهایش را میبوبم
كه سرم پر شود از شیطنت های یواشكی اش
كه دلم جوان شود از مهربانی چشمانش
كه تمامم لبریز شود از شور لبخندش 
كه جوان شوم
كه مهربان گردم
كه شیطنت بنگارم
كه خودم شوم
كه ...


١ مهر ٩٦
مونا مشتاق




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 1 مهر 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       

كاش یكبار
نسیم كه وزید
قبل از اینكه در صورتم پاشیده شود
بایستد و قرار گیرد
میخواهم چرایی را سراغ بگیرم
چرایی كه چون رعد و برق
اول قطره اش میكچد
ثانی روی می نمایاند
همچون پدری خسته و ملول
در برابر التماسهای كودكانه فرزندش
هیچ ندارم برای دستانم
دیگر هیچ گاه 
هیچ گاهِ هیچ گاه
گرمی را به خود ندیدند
و نخواهند فهمید
من دستكشهایم را
به پاهای مردی كه پا نداشت
بخشیده ام


١ مهر ١٣٩٦
مونا




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :
شنبه 25 شهریور 1396 :: نویسنده : مونا مشتاق       
كامِ خیالِ تلخ را هر كه گذر كند، بَرَد
پیش طبیب حاذقی از بَرِ شهد كردنش


٢٤ . ٦ . ٩٦
مونا




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


( کل صفحات : 75 )    ...   2   3   4   5   6   7   8   ...   
 
درباره وبلاگ

گاهی...شاید...نباید...یا...باید! می شود ... نمی شود...میخواهم...نمیخواهم ! من... تو...او...ما...شما...ایشان...!
خوب جسارت بود حرفها را بر کاغذی نوشتن قایقین! چه کس با من همسفر خواهد بود خوب میشناسمش... ، خودم ! برایم دست تکان دهید که سلامتان را به خدا خواهم رساند!!!
مدیر وبلاگ : مونا مشتاق
موضوعات
نویسندگان
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
 
   
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات