روزی خیانت به عشق گفت:دیدی؟من بر تو پیروز شده ام
عشق پاسخی نداد
خیانت بار دیگر حرفش را تکرار
کرد
ولی باز هم از عشق پاسخی نشنید
خیانت با عصبانیت گفت:چرا جوابی
نمی دهی؟
سپس با لحنی تمسخر آمیز گفت:انقدر
بار شکست برایت
سنگین بوده است که حتی توان
پاسخ هم نداری؟
عشق به آرامی پاسخ داد:تو پیروز
نشده ای
خیانت گفت:مگر به جز آن است که
هر که تو آن را عاشق کرده ای
من به خیانت وا داشته ام ؟
عشق گفت:آنان که عاشق خطابشان
می کنی بویی از من نبرده اند
...........چرا که عاشقان هرگز مغلوب عشق نمی شوند
آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را
ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش
می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می
انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی
تا صدای خرد شدن غرورش را، نشنوی
آنگاه که خدا را می بینی و بنده
خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم،
دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی
تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟