خوش اومدی به دنیای کوچیک من....
نظر یادتون نره...ممنون
در كوچه یك نفر به صدای بلند فریاد می كشید
در آخرین محله شب ... پشت پیچ باغ
در سایه روشن آواز مرغ شب
نقشی برای لیلی بی یار می كشید
دستی بروی سردی دیوار می نوشت
در ذهن من بهانه پرواز گم شده است
تنهای ام به وسعت یك خط فاصله
در امتداد
كوچه بن بست حك شد ه است
وقتی تو آمدی.. …. اما چه ناباور ... تو آمدی
در تو رها شدم ….از خود جدا شدم
هرگز كسی به شكل تو در من رها نشد
هرگز كسی نگفت
مثل همین انار كه افتاده توی آب
چیزی شبیه معجزه .. یك عكس توی قاب
نزدیك دست ماست... ....خدا..
مثل ... مثل ......ماه
__._,_.___