یکشنبه 11 آذر 1397

gh

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    

دری که بسته شدبرروی من،واکردنش سخت است
شکست آدم عاشق تماشاکردنش سخت است
به سینه میزنم سنگ  تورا وترسی از کس نیست 
نمیدانم چرا عشق تو حاشا کردنش سخت است
نگاهت نامه ی دلتنگی یک ابر باران زاست
ولی گیرنده ی این نامه پیدا کردنش سخت است

نگاه تو  شبیه شعر خاقانی  پراز حرف  است
برای من ولی مفهوم ومعنا کردنش سخت است
ومن یک قطره ی اشکم   که از چشم  خود افتادم 
 بدون رود تواین قطره دریا کردنش سخت است
امجدزمانی 
@amjadzamanii

توگرمی با هوای سردبهمن فرق داری
وبا این مردم دنیا ،تمامن فرق داری

تومعجون فرشته باشراب وشعر هستی
توبا حوری،توبااهو،توبازن فرق داری

توترکیب هوای صبح نیشابور وشیراز
تو باباغ وبهشت وهرچه گلشن فرق داری

من از نسل غلامان غریب مصریانم
تو اما یوسفی ،آری، تو بامن فرق داری

نمیدانم چگونه وصف تو باید بگویم
توکه اصلن،توکه اصلن.....تواصلن فرق داری
@amjadzamanii


نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات