جمعه 28 دی 1397

czbm

   نوشته شده توسط: امجد زمانی    

حوصله ی جهان سر رفته است
ساعت ها سرشان گیج میرود
این عقب مانده ها بکارمن نمی آیند
رختخواب ها همیشه خوابند
 انها را از خانه بیرون میریزم
هیچ کاری نمیکنند 
چوب لباسی ها را کنار جاده میکارم
خواهی دید درخت میشوند
 بجایشان
 فرش های دست باف  میخرم
 تادست دختران بیشماری که عاشق بوده اندرا بگیرم 
شیر آب را باز میگذارم
گلهای قالی زودتر از باغچه تشنه میشوند
تمام تیر های برق را بهم وصل میکنم 
حتما به خورشید خواهم  رسید
 زمستان ها کمی ازپنجره را بازمیگذارم
هوا بیاید خودش را گرم کند
 سقف خانه را برمیدارم
مگرآسمان ازاین سقفهای آجری چه کم دارد
شاعر
نباید دست  کم  گرفته  شود 
چوب لباسی که هیچ، هرکلمه ای  بکارد سبز میشود
امجدزمانی 


2


نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات