بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است...
نویسنده :آبانا
تاریخ:پنجشنبه 30 دی 1395-11:53 ب.ظ
تا حالا این طور ریزش یک ساختمون رو در عرض چدثانیه ندیده بودم... اتفاق امروز پلاسکو غم انگیز بود...

۳۰دی ۹۵

نظرات()
تا حالا این طور ریزش یک ساختمون رو در عرض چدثانیه ندیده بودم... اتفاق امروز پلاسکو غم انگیز بود...
مریض اومده میگه سرما خوردم، حالم بده! میگم از کی؟! ( یادم نیس گفت از کی!) میگم دارو هم خوردی؟ میگه اره! اون هفته اومدم پیش دکتر مح. یه داروی خیلی خوبی بهم داد خیلی عالی بود!! و هی تاکید بر اینکه داروی اون خانوم دکتر فوق العاده بوده! منم ذهنم درگیر ک چی بهش داده ک انقد تعریف میکنه! میگم چی بود میگه اسمش نمدونم همون کپسول دورنگو!! ( ینی اموکسی سیلین) . میگم خب اون هفته ک این دارو رو خوردی سرفه ت خوب شد؟! میگه نه!! میگم خلطات خوب شد؟؟! میگه نه!! میگم سردردت خوب شد؟! میگه نه!! تو دلم میگم تف تو این تعریف کردنت!! پس چی میگی ک داروش خیلی خوب بوده؟؟!!!
امروز دقت کردم دیدم وقتی گوشی میذارم رو سینه ی مریض واسه معاینه و بهش میگم:" نفس بکش" ناخواسته تو دلم این شعرو زمزمه میکنم: