انا الله و انا الیه المدرسه و الدانشگاه...

 بازگشت همه بسوی مدرسه و دانشگاه است... 

بانهایت تاسف و تأثر 

پایان سه ماه عشق و حال و صفا 

و خواب لذت بخش صبح 

و ......

آغاز نه ماه زجر و بدبختی و امتحان و... 

پیشاپیش بر شما دانش آموزان و دانشجویان عزیز 

تسلیت حرظ میکنم!  


با سلام خدمت همه دانش آموزان و دانشجویان که الان حسابی عزادارید!
به احتمال 99.99% این روزها برای99.99%دانش آموزان ایرانی بدترین روزای زندگی و مرگی تدریجی تلقی میشود و احتمال شدیدتر هم دوست دارن آمونیاک خالص تنفس کنند ولی بوی ماه مهر دور و برشون نیاد!اما نه برای دانش آموزانی که میخواهند در سوم تجربی ابن سینا زندگی(حالشو ببرند)کنند!

در واقع بهترین روزهای زندگی ما در حال گذشتن است اما روزهای بهتر از بهتر در انتظار ماست.روزهایی که تکرار نمیشوند.چندتا از نمونه های کوچیکش اینا هستن:
1-ترور معلمهایی که درس رو خوب تدریس نمیکنند!
2-رنگ آمیزی کلاسها!(قضیه ش اینجاس)
3-اعتصاب برای امتحانات جامع(انواعش هست)!
4-سنگسار کردن معلمان بداخلاق!


بقیه تو ادامه مطلب...



5-فیلم گرفتن های یواشکی از معلم های ضد دانش آموز و آهنگ گذاری(معمولا اسماعیل سردشتی و سید فخرالدین! 
6-آوردن سیستم های صوتی به مناسبت های مختلف(زن گرفتن یکی از دبیرا،ماشین خریدن یکی از دبیرا،سال نو،روز معلم و هر روزی که یه خورده از عادیت توش نباشه!(یعنی یه کم فقط یه کم غیر عادی باشه!)).
7-بمباران سیری(سیر همون که مثل پیازه!بوش هم خیلی دلنشینه!)کلاس برای زنگ معلمای اون طوری(تا کلاس بوی سگ مرده!نه خیلی بدتر از سگ مرده بده و دبیر مورد حمله در ثانیه های اول کلاس مسموم شود!اینم یه جور اشک آور گیاهیه دیگه که منجر به لغو کلاس و امتحان میشود!!).
8-پرسیدن سوالات مکرر و حواس پرت کردن معلم برای امتحان نگرفتن(میدونم شماهم اینکارو میکنید ولی مال ما فرق داره عزیز)!
9-سوزاندن چند قطعه چوب زیر میز دبیر و وسط  کلاس سرفه کردن همه دانش آموزان با اشاره نفر تعیین شده و به طور کاملا هماهنگ!(به طوریکه دبیر گرامی هنگیده و زمان کلاس به اتمام میرسد!)
10-انجام همکاری های بیسابقه در زمان امتحانات!(البته به غیر از یه دایناسور به نام کامیار زلـــــــه!).
11-حالگیری  از"بو چچچۆ؟؟"!(فرخ زاد رو میگم).
12-صمیمی شدن با معلمانی که هیچ یک از روش های بالا روش جواب نداده!
14-حمله و غارت کردن کلاس های غیر تجربی(مخصوصا سوم انسانی ها از همین الان بگم زیاد با ما سر و کله نزنید وگرنه هه‌ڵێتون میكشیم!!)(هه‌ڵكێشان چیست؟!؟عملی که طی آن فرد مورد نظر توسط 10تا25 نفر مورد حمله وحشیانه قرار گرفته و در نهایت و پس از انجام یک سری عملیات های سری که گاهی اوقات تا 2 دقیقه هم طول میکشد،شلوار فرد مورد حمله تا سینه بالا کشیده میشود!در آن لحظه تمامی افراد به پشت افتاده و در حال انجام عملیات خنده میشوند!شایان ذکر قوی میباشد که این عمل توسط دانش آموزان بامرام دوم تجربی-سوم تجربی اختراع شده میباشندی و همه افراد(به خصوص انسانی هااا!!)میتوانند قربانی این عمل وحشتناک شوند.همچنین شایان ذکرتر است که انجام این عملیات در مدرسه بازتاب خوبی داشت که مورد پسند واقع گردید.البته سال گذشته با نهایت تاسف ناچار به حمله به سوم تجربی و انجام عمل هه‌ڵكێشان  شدیم و ما نیز دچار عمله های وحشیانه و فوق خشن آنان قرار گرفتیم(خدا به روز هیچ انسانی نیاره خدای نکرده گیرشون میفتادی اولش فاتحتو خودت میخوندی!)که در نهایت با دخالت معاون ... صلح و آشتی برقرار شد و طی چند هفته بعد از آن حماسه،وزیران امور خارجه با هم به مذاکره نشسته و اتحاد دوباره به دست آمد!)
15-
.
.
.
.
.
.
.
.
کجا عمووووو!؟؟؟!بقیه  ش فوق سریه نمیشه گفت(آخه باید امسال هم عملی بشن اگه بگم راه های مقابله با اعمال وحشتناک سوم تجربی کشف می شوند!با عرض پوزش)


و اما میام رو بحثی که من این مطلب رو به خاطرش نوشتم!:
تنها چیزی که میتونه حال ما رو بگیره دیدن کسی به نام آقای سیروان فرخ زاد هست که واقعا هم با دیدنش ادم جوی میشه!خداییش دوست دارم از راه پله خونه پدر بزرگ مادرم بیفتم پایین 5 دست و پام بشکنه اما این یکی رو نبینم.از "بو چۆ؟"های تکه کلامش گرفته تا زل زدن هاش!وقتی داره از بالا عینکاش نگات میکنه اصلا خودت به خودت شک میکنی که چی کار کردم این یارو داره اینجوری منو نیگا میکنه!!بدتر ازهمه این که بعضی از معلما ازش به عنوان معاون خوب و برتر و مدیر یاد میکردن!!خوب عزیز من وقتی تو سرمای زیر 10- درجه سیستم گرمکن کار نکنه دارین از چی تعریف میکنین؟!؟!؟!اشکال نداره بذار امسالم کار نکنه ما هم این بلا رو سرشون میاریم!ما که به نفعمونه!کل مدرسه رو ریختیم رو سرشون یه روزم تعطیل كردیم هیشکیم نتونس بیاد بگه پشت چشتون ابروس!(البته خودش یه بار اومد ولی یه جوری جوابشو دادم كه دیكه نیاد!)

میگی حالا این یه مورد؟؟ مورد بعدش تو برنامه امتحانات بود.ماشالله چش نخورن ایشالله!ساعت 1:30 شروع امتحان نوشته بود،اونوقت ما رو 1:35 میرفتیم سر جلسه،تا 1:40 قرآن خونده میشد و در نهایت 1:45 احتمالا برگه جلو دستمون بود!!البته هر کی برگه به دستش رسید میتونس شروع به نوشتن کنه!که بعضی وقتا نفر اون سر سالن 5 دقیقه دیرتر از نفر او سر سالن برگه به دستش میرسید!اینا همشون فدا سرتون!ولی آخر امتحان چرا مارو دهری میکردین وقتی امتحان یه ربع دیرتر بر گذار بشه یعنی باید در آخر هم یه ربع دیرتر بگیرید نه اینکه به فکر زود رفتن به خونتون باشید عزیز من!وقتیم حق رو گفتیم نباید رو دلتون کار کنه باید ذهنتون کار کنه که بابا این یارو داره راس میگه حالا چرا بگم:"فڵته‌ فڵتێ مه‌گره‌وه‌"!! تازه یکی از روزا هم که طبق معمول اعتراض کرده بودیم و داغ بودم،یکی از معلما(حالا اسمش بماند)اومد پیشم زمان امتحان و ورقه رو به زمین معاملاتی و بنگاه تشبیه میکرد!!!!خدا شاهده راس میگم!یعنی طرز فکرش تو حلقم!
غزیزم برید مدیریت رو از شهید کشاورزی یاد بگیرید!برید از آقای ابن عباس یاد بگیرید ،برید از آقای امید یاد بگیرید.واقعا آفرین به مسئولانی که مسئول هستن نه...

میگی حالا این دوتا؟؟بقیه شو نمیشه گفت میدونی چرا؟فک کنم خودتم میدونی دیگه...

مطمئنا مسئولین این رو میبینن(فرخ زاد)،خودش هم نبینه همکارها و به احتمال زیاد همشهری هاش میبینن ولی من مخاطب اینجام فقط آقای سیروان فرخ زاد و مسئولین عزیز هستش نه دبیر و نه کس دیگه ای.بودن بزرگ دبیران بوکانی مانند آقایان ابراهیم یوسفی،محمد لطیفی،سیروان مامش،آزاد آقادوست(یعنی صبر ایوب رو ایشون دارن)،آقای کریمی(خنده هات منو کشته!)و...مایه ی افتخار کردستان و بوکان هستند.اما هر جایی هستند کسانی که گندشو در میارند.فک کنم یکی از نزدیکان آقای فرخ زاد  هم دبیرسان دخترانه هستن!خدمت خواهرای عزیز عرض شود:شریک غمتونیم،ایشالله هرچه زودتر رفع بشه!البته یه خبر اومد گفتن استعفا داده که بعید هم نبود اما دلتون خوش نشه اشتباه بود!

ایشالله که عزیزان اینو فقط یه انتقاد بدونند.البته اگه انتقادپذیر باشن.هستن؟؟؟


خب از این جاش بگذریم میرسیم به اونجاش! درس در کلاس!! از همه همکلاسی های عزیز و خوبم یه خواهش دارم اونم اینه که جوووووووووون هر کی دوس دارین(میدونم منو از همه بیشتر دوس دارین دیگه!)بیخیال درساتون نشید!ما هستیم فردای جامعه مون رو میسازیم.به خدا این جامعه به فردای ما نیاز داره به خدا الان ما تو قرن 19 اروپا هستیم.امکانات نیس منم میگم نیست ولی کاری کنید که برای بچه هاتون باشه،به خاطر نسل بعدی هم شده درس رو جدی بگیرید.جا داره از همین جا چشای سروش محمدزاده رو ببوسم(البته از اینجا که نمیشه فردا میرم دم در خونشون) که از اون راه به این راه اومده و شده یه رقیب عظیم الجثه!اگرم نمیخوای درس بخونی  و برا "شه‌ڒه‌ شه‌ق" میای سر کلاس ما هم اونجاش یکی از برنامه هامونه ولی با ما هماهنگ باش وقتی که درس جدیه بیخیالش شو و وقتی که ما شروع کردیم تو هم شروع کن_اینا نصیحت نیستن به خدا اینا یه چیزایی هستن که از هر کی میشنویم،ولی تا حالا فقط 30 ثانیه بهش فک کردی؟؟



خیلی ممنون که با ما بودید...


میخوای بری؟؟جون من میخوای بری؟؟نه خودت بگو میخوای بری؟بی وفا دیگه دوسم نداری؟منو تنها میذاری؟؟عزیزم دارم میگم یه کامنت بذار دلمون به همون یه کامنت تو خوشه!!با چه زبونی بگم؟
(منتظر نظر دبیرام هستیم....)
منبع:akarkurdish.mihanblog.com



طبقه بندی: هه‌واڵ(خبر)،  متفرقه، 
برچسب ها: ابن سینا ربط، سوم تجربی ربط، محمدپوری، کوردی_آموزشی_سرگرمی، احسان محمدپوری، فاروق محمدپوری، خاطرات مدرسه،  

تاریخ : شنبه 22 شهریور 1393 | 10:45 ب.ظ | نویسنده : محمدپوری | نظرات

  • جنوبی
  • زمستانه
  • پرشین بلاگ
  • قالب وبلاگ
  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات