خاطرات من
پنجشنبه 19 مرداد 1391

شرط عشق

پنجشنبه 19 مرداد 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.

نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.

بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.

مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.

موعد عروسی فرا رسید.

زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم که کور شده بود.

همه مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.

۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت،

مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند.

مرد گفت: من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم.

شرط عشق شرط عشق شرط عشق شرط عشق




پنجشنبه 19 مرداد 1391

او یک زن است

پنجشنبه 19 مرداد 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

یک پسر کوچک از مادرش پرسید؟ چرا گریه میکنی؟ مادرش گفت: چون من یک زن هستم. پسر بچه گفت: من نمی فهمم. مادر گفت: تو هیچگاه نخواهی فهمید. بعدها پسر کوچک از پدرش پرسید: چرا مادر بی دلیل گریه می کند؟ پدرش تنها توانست به او بگوید: تمام زنان برای هیچ چیز گریه می کنند. پسر کوچک بزرگ شد و به یک مرد تبدیل شد ولی هنوز نمیدانست که چرا زنها بی دلیل گریه می کنند.
بالاخره سوالش را برای خدا مطرح کرد و مطمئن بود که خدا جواب را می داند. او از خدا پرسید چرا زنان به آسانی گریه می کنند؟
خدا گفت: زمانی که زن را خلق کردم میخواستم موجود بخصوصی باشد بنابراین شانه های او را آنقدر قوی آفریدم تا بار همه دنیا را به دوش بکشد. و همچنین شانه هایش آنقدر نرم باشد که به بقیه آرامش بدهد. من به او توانایی دادم که در جایی که همه از جلو رفتن ناامید شده اند او تسلیم نشود و همچنان پیش برود. به او توانایی نگهداری از خانواده اش را دادم حتی زمانی که پیر شده است بدون این که شکایتی بکند. به او عشقی داده ام که در هر شرایطی بچه هایش را عاشقانه دوست داشته باشد حتی اگر آنها به او آسیبی برسانند.
به او توانایی دادم که شوهرش را دوست داشته باشد و از تقصیرات او بگذرد و همیشه تلاش کند تا جایی در قلب شوهرش داشته باشد. به او این شعور را دادم که درک کند یک شوهر خوب هرگز به همسرش آسیب نمی رساند اما گاهی اوقات توانایی همسرش را آزمایش میکند و به او این توانایی را دادم که تمامی این مشکلات را حل کرده و با وفاداری کامل در کنار شوهرش باقی بماند. و در آخر به او اشکهایی دادم که بریزد. این اشکها فقط مال اوست و تنها برای استفاده اوست در هر زمانی که به آنها نیاز داشته باشد. او به هیچ دلیلی نیاز ندارد تا توضیح دهد چرا اشک می ریزد. خدا گفت: می بینی پسرم. زیبایی یک زن در لباسهایی که می پوشد نیست. درظاهر او نیست و در شیوه موهایش نیست و بلکه زیبایی یک زن در چشمهایش نهفته است. زیرا چشمهای او دریچه روح اوست. و در قلب او جایی است که عشق او به دیگران در آن قرار دارد.




پنجشنبه 19 مرداد 1391

دوستت دارم...

پنجشنبه 19 مرداد 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

به خداوندی خدا دوستت دارم

ای تو زیباترین زیبایی ، ای رویای بیداری

به خداوندی خدا دوستت دارم

ای بیقرار دلم ، ای تك درخت دشت سرخ قلبم ،

به همین لحظه های مقدس عشق قسم دوستت دارم

ای آنكه چشمت بارانی است ، ای تو كه روحت شادابی است ، و
رگهایت از خون محبت جاری است


به آن كعبه مقدس عشق قسم دوستت دارم

زندگی من ، ای آغاز من ، ای سرآغاز من ، ای فردای من

به همان لحظه دیدارمان قسم دوستت دارم

نمی دانم كلمه مقدس دوست داشتن را چگونه بیان كنم تا تو باور كنی كه

دوستت دارم




پنجشنبه 19 مرداد 1391

وقتی کسی رو دوست داری....

پنجشنبه 19 مرداد 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .


نشانه های دوست داشتن واقعی
وقتی کسی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامشتان می شود.
وقتی کسی را دوست دارید، در کنار او که هستید، احساس امنیت می کنید…
وقتی کسی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است.
وقتی کسی را دوست دارید، شادی اش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی اش برایتان سنگین ترین غم دنیاست.
وقتی کسی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است.
وقتی کسی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به هر کاری بزنید.
وقتی کسی را دوست دارید، هر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید.
وقتی کسی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید.
وقتی کسی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید.
وقتی کسی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید.
وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید به هر جایی بروید فقط او در کنارتان باشد.
وقتی کسی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید.
وقتی کسی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند.
وقتی کسی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد.
وقتی کسی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید.
وقتی کسی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید.
وقتی کسی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست.
وقتی کسی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست.
وقتی کسی را دوست دارید، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید.
به راستی دوست داشتن چه زیباست، این طور نیست ؟

برای بزرگنمایی عکس کلیک کنید




پنجشنبه 19 مرداد 1391

و خدا گریه کرد

پنجشنبه 19 مرداد 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

خداوند گریه کرد
زمانی که بنده اش
آنی که اشرف مخلوقات خواندش و دردانه جهان خلقت شد
اینچنین کبر و غرور سرتا پای وجودش را گرفت
 

خداوند گریه کرد
زمانی که بنده ای که خدا خالق آن بود بر بنده دیگرش ظلم و عناد کرد
 

خداوند گریه کرد
لحظه ای که بنده ای از بندگانش دل بنده ای دیگر را شکست
 

خداوند گریه کرد
لحظه ای که آن چه می پنداشت، شد آنچه که هست
 

خداوند گریه کرد
زمانی که دید این بنده همان بنده ای است که با آهنگ سوراسرافیل خاکش را ساخت
و
اینک بر سر خاک و مال جنگ و خونریزی است
 

خداوند گریه کرد
زمانی که وجود بی ارزش این خاک را با روح خداوندی زنده کرد
اما اکنون همان بنده ارزش روح خداوندی را با وابستگی به هیچ های زمین فراموش کرده است
 

خداوند گریه کرد
زمانی که این جسم مملو از روح را سرتاسر مملو از عشق الهی کرد
اما هم اکنون هر آنچه عشق می نامندش به هوس می رود.
 

خداوند گریه کرد
زمانی که دید عشق داده بودم برای آرامش،
دل داده بودم برای سپردن
گل برای هدیه
اما اکنون همه چیز
ریا و تزویر و دروغ
 

خداوند گریه کرد
زمانی که گفته بود با هم باشید،به هم عشق بورزید و از آن لبریز شوید
از آنچه در دنیا به شما دادم برای رسیدن به اصل خود استفاده کنید
اما همه چیز مصنوعی شد و ساختگی
 

خداوند گریه کرد
زمانی که در آن وقتی که به ما داده بود تا در حضورش بنشینیم و درد دل کنیم
و فیض عشق بازی با خدا را ببریم
رفتیم و چه نا سالم سپری کردیم
 

خداوند گریه کرد
زمانی که دید بر مهر مادری، بی احترامی شد
 

خداوند گریه کرد
زمانی که دید ۲ برادر برای هم نقشه می کشند
که چگونه فریب دهند تا به مال و اندوخته ناسالم خود بیافزایند
 

خداوند گریه کرد
زمانی که به گل و پروانه، آب و خاک آنگونه که او می خواست نگاه نکردیم
 

خداوند گریه کرد
زمانی که دید از عقل و پندارمان چگونه استفاده کردیم و برای آنچه خوب است یا بد است
و مفهوم آن مطلق و ثابت است
مقلد مشابهان خود شدیم
و ازآنچه او به ما داده بود
عقل=استدلال
استفاده نکردیم.
 

خداوند گریه کرد
زمانی که او را به جای اینکه در محیط ببینیم در پول و بانک و مال و ثروت می دیدیم
چرا که در نبود این ها او را صدا می کردیم و
اگر مشکلی از نبود آنها نداشتیم حتی اسمش را به لب نمی آوردیم.
خداوند چه صبری دارد!
اگر روزی از توقعات خود
از ما سئوالی کند،
به راستی ما چه می گوییم ؟
الهی به فضل و رحمتت بر ما قضاوت کن، نه به عدالت




پنجشنبه 19 مرداد 1391

نرو

پنجشنبه 19 مرداد 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .


فال امروزت رو گرفتیــــــــــــ !!!

دوستت دارد ... دعوا می کنید ... به دیدنت می آید ... به زودی از هم جدا میشوید!

به زودی از هم جدا میشوید

ورق ها رو بهم میزنمـــــــــ !

نه حتما اشتباه شده !

دوباره بگیر ... به زودی از هم جدا می شوید ....!

نه نه مطمئنا خوب ورق نزدیــــــــ یه بار دیگه

به زودی از هم جدا میشوید ... !

باورش سخته مثل شعر یاس دلم دید و چشام باور نکرد!

من از تو جدا شدم به همین راحتی ورق ها درست می گفتند !

دلم دیدو چشام باور نکرد





پنجشنبه 19 مرداد 1391

خیلی سخته...

پنجشنبه 19 مرداد 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

خیلی سخته با اشک و بغض بنویسی اما با خنده بخونن.

خیلی سخته که بنویسی همه بخونن جز اونی که باید بخونه.

خیلی سخته بنویسی اما ندونن چرا مینویسی.

خیلی خیلی سخته بنویسی اما ندونن واسه کی مینویسی.

خیلی سخته بنویسی اما نتونی یه بار دیگه نوشتتو بخونی.

خیلی سخته که از نوشته هات فقط به عنوان جمله ی عاشقانه یاد کنن.

خیلی سخته زیباترین جمله ای که مینویسی مسخره ترین جمله برای دیگری باشد.

خیلی سخته فکر کنن نوشته هات شعاره نه حقیقت.

پس همان بهتر که ننویسی...




پنجشنبه 19 مرداد 1391

بها....

پنجشنبه 19 مرداد 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .


گــر بــه مـــــردی بــیش از حــد بــها دهــی ؛

دیگر بـرای داشــتنت تـلاش نمـی کند !

نگاهـش سرد می شـود ،

کلامـش بـی روح ....

دستانــش یـخ زده !

حـرف هایـش بـوی دل مردگـی مـی گیـرد ،

و آغـوشـش بـوی هـوس ... !!
چقدر عجیب است دریا...

همین که غرقش می شوی تو را پس می زند،

درست مثل بعضی از آدم ها...

هر جا دلت شکست ، قبل رفتن خودت جاروش کن تا هر ناکسی منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره !
اعت 22:17 توسط رها| 9 نظر




پنجشنبه 19 مرداد 1391

کاش بفهمد

پنجشنبه 19 مرداد 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

 

باز هم امشب دلم هوایش را دارد.هوای بودنش..هوای داشتنش..

باز هم با دلی شکسته میخواهم برایش بنویسم... بنویسم ...

بنویسم تا باورم کند...

تا بفهمد تمام امید من است...

تا بفهمد دوستش دارم...

شایداین نوشته را هرگز نخواند و یا اگر بخواند لبخندی تمسخر آمیز بزند...یا لبخندی از سر رضایت که چگونه توانسته کسی را این چنین عاشق خود کند..
اما من باز هم برایش مینویسم و سرود زیبا و دل انگیز دوستت دارم را برایش زمزمه میکنم
حتی اگر مورد تمسخر قرار بگیرم...

حتی اگر با بیرحمی تمام بر نوشته ام بخندد...

بازهم شکایتی ندارم
آنقدر دلم برایش تنگ شده که فقط مجبورم چشمانم را ببندم تا شاید در ذهنم بتوانم ببینمش
گاهی آنقدر از خودم و این عشق یک طرفه تنفر پیدا میکنم که دلم میخواهد مرگ را برزندگی ترجیح دهم
اما باز خودرا نهیب میزنم و میگویم
"زندگی کن به امید کسی که دوستش داری"

دلم میخواست معنای عشقم را میفهمید
میدانست که این بازی بچه گانه ای نیست،میفهمید که این عشق حقیقت است،
میفهمید که...

کاش دل باختن در دنیا وجود نداشت
کاش من از سنگ بودم...

کاش تمام انسانها دلی سنگی داشتند
تا هرگز عاشق نمیشدند , هرگز دل نمیباختند
کاش اگر عشق و دیوانگی در دل انسانها هویدا میشد هرکس در مقابل عشقش با بیرحمی و بی وفایی روبرو نمیشد...
چرا انسانها در دنیا نمیتوانند به راحتی عاشق شوند و به وصال برسند؟؟

یعنی واقعا عشق که واژه ای به این پاکی و تقدس است
باید همیشه با سختی و زجر و تلاش همراه باشد...
اما ای کاش در مقابل این همه تلاش و سختی اکثر دلبستگی ها
به نا فرجامی کشیده نمیشد.

بله درست است...

هرچیزی که با ارزش و قابل تقدیس باشد نیاز به سختی و تلاش دارد...
کاش میفهمید دیوانه وار دوستش دارم.

هیچ وقت دلم نمیخواهد به این فکر کنم که او لیاقت عشق مرا ندارد...

همیشه در ذهنم سعی میکنم بدی هایش را پاک کنم و هیچ وقت از بدی اش سخن نگویم...
چون او خوبتر از آنست..

چون قابل دوست داشتن است...
ای کاش میفهمید آنچنان در قلبم رخنه کرده که حتی لحظه ای فکر کردن به نبودنش به اندازه صد سال کمرم را خرد میکند..
کاش میتوانستم خانه ی روان دلم را قطره قطره بگریم تا باورم کند...

تا بفهمد دلتنگش هستم...




پنجشنبه 19 مرداد 1391

برای تو میگویم..

پنجشنبه 19 مرداد 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

در حصار سرد اتاقم دل تنگ، به تو می اندیشم، به تو و خوبی های تو و آغوش گرمت، که به گونه ای به هر یک وابسته ام.

به تو برای زنده ماندنم، و به خوبی های تو برای فراموشی تلخی هایم، و به آغوش گرمت برای پنهان کردن سرمای وجودم...

دلم دیوانه و تنگ توست و نمی دانی از نبودنت چه ها بر سرم نیاورده.

چشمانم بی قرار دیدن چشمان نازنینت و به دنبال عطر نفس های توست...

عشقی که از تو در  من لانه کرده یک عشق امروزی و گذرا نیست، بدان و مطمئن باش که این عشق ابدی و جاودانه است و این تنها برای من و تو باقی می ماند و تو این جایی، این جا، در قلب من و قلب من این کلبه ی ویران و دیر خرابات.

این عشق و دوست داشتن را ادامه خواهم داد تا نفس های آخر...

و تو نمی دانی چقدر محتاج نفس های گرم و پی در پیت هستم، نفس هایی که غزل ها را نثار جوانه ای می کند که از نثار آن غزل ها جانی تازه می گیرد و گویی دوباره زنده می شود.

بیا که اگر نیایی در پیمان غزل ها جان خواهم سپرد. نمی دانم چگونه شد که به وجودم رحم نکردی و تمامش را از آن خود کردی! چقدر خسته ام و تمام پنجره ها می دانند که این خستگی با وجود توست که از بین خواهد رفت.

شب، با تمام بی قراری ها سر را بر بالین خیالت می گذارم، عشق بودن تو را به آغوش می کشم و با گرمای وجودت به خواب می روم. خوابی که خواب نیست سر تا سر آن بیداری ست و اندیشه و در شبی که تو در خواب ناز به سر می بردی من به فکر چشمان توام .

و آنقدر از خاطرات با تو بودن دلخوشم که شاید باور نکنی، لحظه های رفته ام را دانه دانه می شمارم و از بر می کنم .

گرچه گفتم دوستت دارم، ولی شاید هیچ گاه به وضوح نتوانی این عشق و علاقه را در وجودم بیابی ولی وجدانم چه راحت و آسوده است...

زیرا که می دانم من با تمام وجود تک خدای سرزمین قلبم را خالصانه می پرستم و به تو ایمان دارم، و به تو و قلب تو ایمان دارم و این را تمام پرنده ها به خاطر سپرده اند که من عاشق کسی هستم که در حسرت دیدن آن شبی نیست که خواب را از سرم بیرون نکرده باشم....




پنجشنبه 19 مرداد 1391

چندتا عکس عاشقانهی قشنگ

پنجشنبه 19 مرداد 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

Romantic New PixDooni.Com 004 عکس های جدید عاشقانه و رمانتیک


85368666699140631039 عکس های عاشقانه جدید 91




پنجشنبه 19 مرداد 1391

انتظار

پنجشنبه 19 مرداد 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی !

تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد!

تنهایی ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا امیدی ، شکنجه رو حی ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگی ، پشیمونی، بی خبری و دلواپسی و .... !

برای هر کدوم از این کلمات چند حرفی که خیلی راحت به زبون میاد

و خیلی راحت روی کاغذ نوشته میشه باید زجر و سختی هایی رو تحمل کرد

تا معانی شون رو فهمید و درست درک شون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم

................




پنجشنبه 19 مرداد 1391

غمگینم

پنجشنبه 19 مرداد 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

 

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:

چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟

چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟

اما افسوس که هیچ کس نبود ...

همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ...

آری با تو هستم ...!

با تویی که از کنارم گذشتی...

و حتی یک بار هم نپرسیدی،

چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!!




دوشنبه 7 فروردین 1391

اسمون

دوشنبه 7 فروردین 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .


خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگیره بی بهونه می باره ... به كسی توجه نمی كنه ... از كسی خجالت نمی كشه... می باره و می باره و... اینقدر می باره تا آبی شه... ‌آفتابی شه...!!! کاش... کاش می شد مثل آسمون بود... كاش می شد وقتی دلت گرفت اونقدر بباری تا بالاخره آفتابی شی... بعدش هم انگار نه انگار كه بارشی بوده




دوشنبه 7 فروردین 1391

امشب به یاد من بخواب

دوشنبه 7 فروردین 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

فکرشو کن یه شب با هم یه گوشه ای تنها باشیم با چهار تا دیوار و یه سقف جدا از این دنیا باشیم من باشم و تو باشی و یه جفت دلهای بیقرا فرصت خوب انتقام از لحظه ای انتظار فکرشو کن عروسکم به اون شب پر التهاب چشمهاتو روی هم بذار ، امشب به یاد من بخواب فکرشو کن دستهای من رو قلب تو جون بگیره دل دل بیقرارتو، توو سی - نه آروم بگیره نه ساعتی باشه که شب سر بره و تموم بشه نه هیچ کسی سر برسه ، ثانیه ای هروم بشه چشمهاتو روی هم بذار ، امشب به یاد من بخواب




دوشنبه 7 فروردین 1391

به سلامتـــــــــــــــــــی

دوشنبه 7 فروردین 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

بخون به سلامتی هر چی عاشقه
1- به سلامتی سه كس : غریب ، تنها ، بی كس
 2- به سلامتی گاو چون كه نگفت من ، گفت ما
3- به سلامتی كرم خاكی به خاطر خاكی بودنش
 4- به سلامتی خیار به خاطر اینكه یار داره
5- به سلامتی شلغم به خاطر اینكه غم داره
 6- به سلامتی كلاغ ، هر چند كه سیاهه ولی عوضش یه رنگه
 7- به سلامتی دیوار كه هر مرد و نامردی بهش تكیه میكنن
 8- به سلامتی شمع که تا آخرش به پات میسوزه




دوشنبه 7 فروردین 1391

یه نکته

دوشنبه 7 فروردین 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

دکتر علی شریعتی: به سه چیز تکیه نکن ، غرور ، دروغ و عشق.

آدم با غرور میتازد، با دروغ میبازد و با عشق میمیرد




دوشنبه 7 فروردین 1391

بردن یا باختن؟؟؟؟؟

دوشنبه 7 فروردین 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

زندگی یعنی بازی. سه ، دو ، یک … سوت داور............ بازی شروع شد!!! دویدی ، دست و پا زدی ، غرق شدی ، دل شکستی ، عاشق شدی ، بی رحم شدی ، مهربان شدی… بچه بودی ، بزرگ شدی ، پیر شدی سوت داورــــــ0?ــــــــــ بازی تمام شد... زندگی را باختی

اشکاتو پاک کن همسفر گاهی باید بازی رو باخت اما اینو یادت باشه باز می شه زندگی رو ساخت




دوشنبه 7 فروردین 1391

دوستت دارم.....

دوشنبه 7 فروردین 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

برای تویی که قلبم را شکستی می نویسم : تویی که خاطراتت تنها امید زیستن برای من است « همچنان دوستت دارم » می دانم که تو هیچگاه این جمله را درک نخواهی کرد اما نمی دانم چرا شاید تو هنوز وسعت عشق مرا در نیافته ای شاید تو هنوز نمیدانی که من چگونه دوستت دارم یادم می آید که می گفتی ساده باش حال ساده می گویم : « دوستت دارم »




یکشنبه 6 فروردین 1391

اخرین دوست دارم...

یکشنبه 6 فروردین 1391

نوع مطلب :
نویسنده :شمیم .

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند.

زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.
مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه.

روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد.




  • کل صفحات: 4
  • 1  
  • 2  
  • 3  
  • 4  


شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات