کلبه خاطرات من

دوباره پنج شنبه رسید  عاشق پنج شنبه هام روز شماری میکنم تا پنج شنبه بیاد 
صبح پنج شنبه کلینیکم و بعد از ظهرش افم 

میتونم بعد از ظهر یه عالمه خوش بگذرونم قرار ه همسرم زود بیاد با هم بریم پاساژ گردی 


چند وقت پیش همایش دندانپزشکی بود با همسرم رفتیم همایش 
لباس رنگ هم پوشیده بودیم که توجه همه جلب میکرد هر دو زرشکی 
یکی از اساتیدمون یه عالمه خوشحال شد و بهم افرین گفت بابت انتخابم 

دیشب برق کلینیک یک ساعتی رفت برق اضطراری کار نمیکرد خلاصه دکترا رفتند ببینن میشه موتور برق به راه انداخت یا نه که  دو تا تخم کبوتر  اوردند   دادند به ما گفتن بپز بخور خاصیت داره 
گویا طبقه بالا این کبوتر میخواسته بچه بگذاره که تخماش به غارت رفته
 . اخرم نتونستن موتور برق درست کنن 

کناف خونمونم سفارش دادیم کم کم خونمون داره  کامل میشه 
انشاالله زودی بریم زیر یه سقف
دا داشم رفته سربازی یه جای خییییلی خیییییلی دور ای کاش بتونه انتقالی بگیره خیلی وقته ندیدیمش 



 
 




نوشته شده در تاریخ پنجشنبه 24 اردیبهشت 1394 توسط شلیل
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب

آخرین مطالب

نویسندگان

آمار سایت



شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات