تاریکم ای یلدا ، مهتاب می خواهم
لب تشنه ام ای اشک ، سیلاب می خواهم

در حسرت موجم ، باران کفافم نیست
درمان درد من ، باران نم نم نیست
باران نم نم نیست

پس تشنه می مانم ، غرق پریشانی
تا آسمان ها را بر من بگریانی
بر من بگریانی

چشم من از وقتی با عشق تو تر شد
آیین من این بار ، آیینه ای تر شد
پیدا شو ای مرحم بر زخم پنهانم
تا صبح دیدارت ، بیدار می مانم
بیدار می مانم

پس تشنه می مانم ، غرق پریشانی
تا آسمان ها را بر من بگریانی
در من بگریانی



تاریخ : سه شنبه 16 اردیبهشت 1393 | 07:56 ق.ظ | نویسنده : روحی . | نظرات

با من بمان ای تو خوب، ای یگانه
برخیز، برخیز، برخیز
‏با من بیا ای تو از خود گریزان
من بی‌تو گم می‌کنم راهِ خانه.
‏با من سخن سرکن ای ساکتِ پر فسانه
آیینه‌ی بیکرانه.

‏می‌ترسم ای سایه، می‌ترسم ای دوست،
می‌پرسم آخر بگو تا بدانم
‏نفرین و خشمِ کدامین سگِ صرعیِ مست
این ظلمتِ غرقِ خون و لجن را
‏چونین پر از هول و تشویش کرده‏ست؟
ای کاش می‌شد بدانیم
‏ناگه غروبِ کدامین ستاره
‏ژرفای شب را چنین بیش کرده‏ست؟

‏هشدار ای سایه ره تیره‌تر شد
‏دیگر نه دست و نه دیوار
دیگر نه دیوار نه دوست
‏دیگر به من تکیه کن، ا‏ی من، ای دوست، امّا
هشدار کاین‌سو کمین‌گاه وحشت
‏وآن سو هیولای هول است
‏وز هیچ‌یک هیچ مهری نه بر ما
‏ای سایه، ناگه دلم ریخت، افسرد، افسرد
ا‏ی کاش می‌شد بدانیم
‏ناگه کدامین ستاره فرو مرد؟

 

         استاد  اخوان ثالث



تاریخ : سه شنبه 16 اردیبهشت 1393 | 12:07 ق.ظ | نویسنده : روحی . | نظرات
.: Weblog Themes By SlideTheme :.

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات