دل نوشته حدیث...

****LOVE****

لقمان

ﺍﺯ ﻟﻘﻤﺎﻥ ﭘﺮﺳﯿﺪﻥ ﻓﻨﺪﮎ ﺩﺍﺭﻯ ؟ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺑﻰﺍﺩﺑﺎﻥ …
ﮔﻔﺘﻨﺪ !!! ﻧﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻓﻨﺪﮎ ﺩﺍﺭﯼ ؟
ﻟﻘﻤﺎﻥ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ زد تو ﮔﻮﺵ ﯾﺎﺭﻭ
ﺍﻭﻧﻢ ﯾﻪﺩﻭﻧﻪ ﺯﺩ ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﻟﻘﻤﺎﻥ !
ﺧﻼﺻﻪ ﺩﻋﻮﺍ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﻓﺖ ؛
به هم فحش میدادند
اصن لقمان یه فحشایی میداد که تازه فهمیدم اون سردسته بی ادبانه :|


[ سه شنبه 26 آذر 1392 ] [ 06:02 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


بد گفتم؟؟؟

امروز کنار خیابون ایستاده بودم...

یه دختره با جنسیس اومد جلوم ترمز کرد و

گفت: ببخشید میخوام برم صادقیه...

منم بهش گفتم:

کار خوبی میکنی.. خیلی جای خوبیه...

برو به امید خدا...

از خنده دیگه نمیتونست حرکت کنه...



[ سه شنبه 26 آذر 1392 ] [ 06:01 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


ایرانسل

مسابقه پیامکی ایرانسل (هر پیام ۷۵تومان) برنده: هر روز لپ تاپ

سوال:

۱: اب خوبه؟ بله

۲: درخت چه رنگ است؟ سبز

۳: اهن سفت تره یا پنبه؟ اهن

سوال آخر: شخصی که نظریه بوروکراسی پست مدرن را باب کرد که بود و اون روز تو خلوت

خودش به چی فکر میکرد!؟



[ سه شنبه 26 آذر 1392 ] [ 05:57 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


دختره...

دختره توی فیسبوک نوشته:

انقدربدم میاد ازپسرهایی که واسه علافی میان فیس بوک!!!

انگارخودش تو پروفایلش اورانیوم غنی میکنه!!!



[ سه شنبه 26 آذر 1392 ] [ 05:55 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


یاد بگیر...

به سگها محبت کنی باهات دوست میشن
به آدما محبت کنی سوارتمیشن
اما اگه به خرمحبت کنی اصلاَ براش فرق نمیکنه !
بس که ثبات شخصیت داره این بزرگوار :))


[ سه شنبه 26 آذر 1392 ] [ 05:53 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ هر کی نظر نده خره() ]


خدا شانس بده واقعا

هـآی پـسـرـی ک ِ میـخــآی شـوووَرم بشـی

http://s4.picofile.com/file/7862592896/no_flash.gif

هیچـی، خــوشـآ بـه سـَعـآدَتـت دیگـه ـاَز خـدـآ چی میـخــآی؟!

چیـکـآر کـردی ک ِ ـانقـَد خـدـآ دوستـت دـآرـه کصـآفط )http://s4.picofile.com/file/7862594294/26.gif

خدـآ شـآنس بدـه وـآلـآ..مـُفت خـوشبـَخت شـُدی



[ سه شنبه 26 آذر 1392 ] [ 05:41 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


ما کجای کاریم واقعا

نام امیر

نام خانوادگی محمد حسینیان

پدرش بخاطر سرطان از کار افتاده اس...

 یک خواهر از خودش کوچکتز داره که کلاس سوم دبستانه...

مامانش فوت شده و در حال حاظر اون مرد خونه و بزرگ خونه اس...

و به قول خودمون نون بیاره خونه ی کوچکی که از پدر بزرگش براشون مونده...

شغلش نه معلمه،نه مغازه داره،نه تاجره و نه ...

نمی دونم باید بگم شغلش چیه چون واقعا شغل حساب نمیشه!

نه واکسی داره کفش واکس بزنه و نه شیشه شویی که پشت چراغ قرمزا شیشه ماشینی رو تمیز کنه

اون فقط یه گونی داره

که شب ها قبل از اینکه مامورای شهرداری آشغالارو  از تو شهر جمع کنن،

توشون میگرده و بدرد بخور هاشو جمع می کنه...


نمی دونم چطور تبدیلش می کنه به پول اخه یادم رفت اینو ازش بپرسم،

نه که یادم رفت...

میدونید...

اخه بغض گلومو گرفته بود و نمی خواستم فکر کنه دلم براش سوخته...

واسه همین فقط ازش یه خداحافظی کردم و توی تاریکی شب از دید چشماش قایم شدم...

میدونید این امیره قصه ی ما فقط 11 سالش بود.

اره فقط 11 سال

نصف سن من، نصف سن تو

غذاش یه تیکه نونه از جنس همون نونی که من با کباب می خورم و تو با خورشت قیمه

لحافش یه ملحفه اس از جنس همون پارچه ای که من گلبافتشو رو خودم میندازم و تو ...

دلمون براش نسوزه نه ؟ اخه زیادم با ما فرقی نداره !!

دلمون واسه خودمون بسوزه که چشممون فقط خودمون رو میبینه...

و هیچوقت نخواستیم بدونیم اون همسایه بغلی که هیچوقت ندیدم مثل مامان من مامانش با سبد خرید بیاد خونه پس شب ها چی میخوره و چیکار می کنه...


اره همون همسایه رو میگم که نمی دونم باباش کیه و کجاست چون فقط مامانش و خودش و خواهرش رو همیشه میبینم که از اون خونه میان بیرون...

دلم باید واسه خودم بسوزه که شب ها با شکم پر می خوابم...

اما نمی دونم همسایم تکه نونی داشته بخوره یا امشبم با شکم خالی سرشو گذاشته رو زمین...


دلم واسه خودم میسوزه که غذای امیر باید از پس مونده های زباله و دور ریختنی من باشه...

خدایا به امیرت بگو حلال کنه مارو..

چون خیلی گناه کاریم و امیر و امثال اون خیلی حق دارن گردن من و امثال من.

کمکی از دستم واسه اون ساخته نیست،پس همون بهتر که توی تاریکی شب راهمو ادامه بدم.....



[ سه شنبه 26 آذر 1392 ] [ 05:38 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ گریه داره یا نه() ]


گوش کن

هـــــــی آقاهـــه، هـــــــی خانمی :
میگــــــی دوسش داری ؟
میگـــــــی عاشقشـــــــی ؟
هر وقـــــــت تونستــــــی دستــــــــشو بگیـــــــری بـــــیاری تو جمــــــــع ، بیـــــاری نشونش بـــــدی ، بگـــی این عشـق منــــــه ، مــــــــن اینو دوســـــــت دارم
اونوقتــــــه که معلومــــه واقــــــعا راست میگــــی
اگــــــــه قایمـــــش کــــــردی
اگــــــه هرکــــــی خواســــت ببینتــــش بهـــــــونه اوردی
اگـــــه ترســــیدی بهــــت انگـــــه هـــــمه چـی بچــــــسبونن . . .
هیچوقـــــــت عشــــــقتو قایــــم نکــــــــن
نــــذار عالــــــم و آدم بهـــــش چـــــــشم داشتــــــه باشـــــن و ندونــــــن کـه اون مــــال تــــو



[ دوشنبه 25 آذر 1392 ] [ 06:35 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


دمش گرم

دمش گرم!!!

باران را میگویم...

به شانه ام زدوگفت؟

خسته شدی؟

امروز را تو استراحت کن..من به جایت میبارم



[ دوشنبه 25 آذر 1392 ] [ 06:33 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


اگه.............

گه عشقت ...
یهویی ...بی دلیل
بگه نگو ...
بگه نمیخوام ...
بگه باهات قهرم ...
بگه دوستت ندارم ...
بگه بسه دیگه ...
بگه برو ....

همه اینا حرفه زبونشه، حرف دلش نیس ... !
اون دلش فقط یه بغل ... !
یه بغل محکم عاشقانه ... !
یه بغل محکم و داغ... !



[ دوشنبه 25 آذر 1392 ] [ 06:31 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


هیجی نگو!!!!!!!!!!!!

چیزی نگو!!!

آنچه امروز آزارت می‌دهد
روزی دلتنگت می‌کند



عاشق عکسشم



[ دوشنبه 25 آذر 1392 ] [ 06:30 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


.................

دلگیر نشو از ادمها


نیش زدن طبیعتشان است


سالهاست که به هوای بارونی می گویند ...!..!


خــــــــــــــــــــــــــــــــراب........!!!!!



[ دوشنبه 25 آذر 1392 ] [ 06:26 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


حماقت

اسمش عشق است…
نه علاقه…
نه عادت…!
حماقت محض است…
دلتنگ کسی باشی…
که دلش با تو نیست…!



[ دوشنبه 25 آذر 1392 ] [ 06:21 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


فانتزی علــی . . .

یکی از فانتزیام اینه ﯾﻪ ﺭﻭﺯ برم "ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎ"

ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃـــﺮ ﻭﻧﯿﺰ ﻭ ﺑﺮﺝ ﭘﯿﺰﺍ، نه

فقط و فقط به خاطر دیدن روی گل " حمید معصومی نژاد "

خبرنگار اعزامی صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران

خب چیه فانتزیام اینه دیگـــه . . . . .


[ یکشنبه 24 آذر 1392 ] [ 10:33 ب.ظ ] [ علـی ]

[ نظرات() ]


خسته ام



[ جمعه 22 آذر 1392 ] [ 12:41 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


اگه این مرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


مثلا بهش میگن مرد

اگه این مرده پس بهتره آدم نامرد باشه





[ جمعه 22 آذر 1392 ] [ 12:39 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


نظرتون چیه؟؟؟؟



[ جمعه 22 آذر 1392 ] [ 12:38 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


بخونش خیلی غم انگیزه

خوندنش حوصله میخواد . . .

میخوام چند تا سلامتی بگم خیلی غمگینه. . .

سلامتی پسری که یه روز عاشق شد. . .

سلامتی دختری که یه روزعاشق شد. . .

سلامتی پسری که اندازه یه نگاه هم به عشقش خیانت نکرد. . .

سلامتی دختری که هیچی کم نذاشت. . .

سلامتی عشق پاکشون. . .

سلامتی اون همه خاطره ها و شیطنت هاو دیووونه بازی های زیر بارون 

قرار گذاشتن ها خیس شدن ها از سرما به خود لرزیدن ها. . .

سلامتی دوستی که زیراب پسرو به دروغ زد. . .

سلامتی دختری که حرف دوست مثل خواهرش رو باور کرد. . .

سلامتی دختری که بی خبر خطش خاموش شد. . .

سلامتی اون قسم ها اون دوست دارمهایی که هیچوقت تحویل داده نشد. . .

سلامتی پسری که هر چی قسم خورد خواهش کرد اثری نداشت. . .

سلامتی دختری که با چشم خیس به پسر گفت ازت بدم میاد. . .

سلامتی پسری که رفت خدمت تا زود برگرده و دلشو بدست بیاره بره خواستگاری. . .

سلامتی 21 ماه پست دادن ها و لحظه شماری ها دور بودن ها. . .

سلامتی روزی که پسر دعوت شدبه جشن عقد عشقش. . .

سلامتی اون شب. . .

سلامتی اون دوستایی که بخاطر حال پسر بغض داشتن 

اما پسر خندیدتا جشن خراب نشه. . . 

سلامتی اون خنده ی زوری. . . 

سلامتی عروسی که ماه شده بود. . .

سلامتی عاقدی که اومد. . .

سلامتی شناسنامه ها. . .

سلامتی بغض پسر. . .    سلامتی بار اول. . .

سلامتی بغض پسر. . .    سلامتی بار دوم. . .

سلامتی بغض پسر. . .   سلامتی بارآخر. . .

سلامتی پلاک زنجیری که پسر واسه زیر لفظی روز عقدش گرفت تو جیبش موند. . .

سلامتی زیر لفظی که یکی دیگه داد. . .

سلامتی پسری که هنوز امید داشت که به عشقش میرسه. . .

سلامتی اجازه بزرگترها. . .

سلامتی بله. . .

سلامتی بغض پسر. . .سلامتی چشم خیس دوستان. . .

سلامتی اون حلقه  که جایگزین حلقه پسر شد. . .

سلامتی ماشین عروس. . .

سلامتی سستی زانو. . .سلامتی سیاهی چشم. . .

سلامتی اون شب. . .

سلامتی پاکت سیگار و نخهایی که با نخ قبلی روشن شد. . .

سلامتی فرداش. . .

سلامتی مهمونی که دختر گرفت. . .

سلامتی دوستایی که جمع شدن. . .

سلامتی شب و روزایی که سخت گذشت. . .

سلامتی دوستی که به دختر گفت اون حرفو به دروغ گفت از رو حسادت. . .

سلامتی دختری که با تمام وجود گریه کرد. . .

سلامتی تیغی که تیز بود. . .سلامتی رگ دست. . .

سلامتی دختری که خودکشی کرد. . .

سلامتی لحظه ای که به پسر خبر دادن . . .

سلامتی ملاقات تو بیمارستان. . .

سلامتی اون 5 و 6 دقیقه ی تنها با دختر. . .

سلامتی اون چشمای نیمه باز خیس. . .

سلامتی شرم دختر. . .سلامتی صبر پسر. . .

سلامتی قسمهایی که پسر به دختر داد تا فراموش کنه که زندگیش خراب نشه. . .

سلامتی قسم جون پسر. . .

سلامتی قبول کردن دختر. . .

سلامتی لحظه خداحافظی. . .

سلامتی چشمای خیس. . .سلامتی یه عمر تنهایی. . .

سلامتی حرفایی که نمیشد گفت ولی یه متن شد. . .

سلامتی خنده هایی کودکی که توی راه بود. . .

سلامتی دختری که مادر شد. . .

سلامتی پسری که حسرت پدر بودن تا ابد به دلش موند. . .

سلامتی هق هق هایی که پست شد تا دلی آروم شه. . .

سلامتی امشب. . .

سلامتی همه ی عاشقایی که هر گز به عشقشون نرسیدن

واز دور نگران یکی یه دونه شون بودن و با بغض با سکوتشون گفتن آهای غریبه

این که دستش توی دستای تویه همه دنیای منه

خیلی مراقبش باش. . .



[ جمعه 22 آذر 1392 ] [ 12:36 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


........

نبار باران

نبار لعنتی

امشب با دیگری بیرون است ! !

سرما میخورد . . .


لحظاتی زیر باران (20 عکس)



[ جمعه 22 آذر 1392 ] [ 12:27 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


خدا جونم؟؟؟

خدا جونم؟؟

من به درک بذار خوشبخت بشه . . .

بذار روزاش رنگی بشن . . .

بذار لبش خندون بشه تو که میدونی وقتی میخنده چقدر خوشگل میشه . . . 

بخندونش . . . غصه هاشو ازش بگیر. . .

بذار صبح که از خواب بیدار میشه

زندگی واسش زیبا باشه . . .

بذار شب که میخوابه شکرت کنه به خاطر خوشبختیاش. . .

مواظبش باش هر وقت دلش گرفت بغلش کن. . .

از خدا بودنت کم نمیشه کاری کن تا خیلیا حسرت زندگیش رو بخورن. . .

هر کی رو که دوست داره بهش بده !

یادت باشه که طرف آدم خوبی باشه

اذیتش نکنه ! از گل کمتر واسش نگه . . .

اینقدر باهاش خوب باش تا هیچوقت بهت شک نکنه . . .

تا هیچ وقت فکر نکنه که نیستی . . .

کسی رو بهش بده تا حتما رسم عاشقی بلد باشه . . .

خدا جونم دیگه سفارش نمیکنم. . .فقط

جون تو جون اون . . .

آخه اون تمام زندگی من بوده. . .

من دوست داشتن و دلتنگی رو با اون یاد گرفتم. . .

پس مواظبش باش. . .



[ جمعه 22 آذر 1392 ] [ 12:24 ب.ظ ] [ حدیث ]

[ نظرات() ]


شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات