تاریخ: چهارشنبه 2 تیر 1395 03:12 ب.ظ
آنها را کنار بگذار و خودت باش ...
اگر فقط یکبار تجربه اش کنی
دیگر به هیچ نقابی راضی نمیشوی ...
نظرات : نظرات
تاریخ: چهارشنبه 26 خرداد 1395 10:49 ب.ظ
خدا رحمت کند
آرزوهایمان را!!!
که
سالهاست مُرده اند و
یک عمر "نعش کشی"شان را
برایمان
به ارث گذاشته اند...
تاریخ: چهارشنبه 26 خرداد 1395 09:48 ق.ظ
آیا این شب است
که باعث می شود من به تو فکر کنم؟
یا من هستم
که برای فکر کردن به تو
انتظار شب را می کشم؟!
تاریخ: پنجشنبه 20 اسفند 1394 12:16 ق.ظ
کاش خستگی معنا نداشت...
این بغض لعنتی حقیقت نداشت...
فکر و خیال پوچ ادامه نداشت....
کاش میشد گریه کرد
کاش میشد سنجید میزان عقل را
کاش میشد بجای این صفحه لعنتی.....
برای تو مینوشتم.....
بجای گریه
خاطرات شیرینمو
کاش واقعی نبود بغض
کاش خستگی معنا نداشت
تاریخ: چهارشنبه 21 بهمن 1394 10:40 ق.ظ
یه وقتایی اینقد تو چنگت اسیرم
نباخته میسوزم ندیده میخندم
میشینم کنارت میشم بیقرارت
میام گم میشم تو همه خاطراتت
یه وقتایی آروم از احساس مظلوم
شدم از نگاهت از اون روی ماهت
می بارم با لبخند میلرزم از این درد
میبارم به یادت درست مثل یک رعد
به اون شونه ها باز به طرز نگاهات
میام تکه میدم به اون جون پناها
به اون بی گناها
دوتا نیمه ی خیره ی اون نگاه ها
میبندم چشامو میرم بی تو با تو
نمیترسم از هیچی داری هوامو
هنوز پابه پامو کنار غمامو
خوشی هام میبینن هنوز رد پاتو
یه وقتایی آسون دلم پاره پاره است
دلم بی قراره قراره دوباره هست
تو اون ساعتی که تواون کوچه ای که
نبودی و بی تو رسیدم به بن بست
کی راهتو رو بستکجا قصه برگشت
کجابود که قلبت ازم ساده میگذشت
نمیذاشت که حتی بگم غصه هامو
بگم باتو ام من هنوز بی تو باتو
تاریخ: یکشنبه 11 بهمن 1394 10:55 ق.ظ
کمی آهسته تر دنیا
به شلاق تو در بندم
دگر هرگز به روی تو
دمی حتی نمی خندم
به حدم میزنی اما
به جرمی که نمیدانم
به حکم تلخ تقدیرت
گرفتار شب تارم
ببار باران ز ابر چشم
که این دریای بی زورق
به مشت موَج میکوبد
به روی ساحل غیرت
چه خالی گشتم از بودن
در این دنیای پوشالی
منم زندانی و انگار
تو زندانبان پنهانی
َ
به شلاق تو در بندم
دگر هرگز به روی تو
دمی حتی نمی خندم
به حدم میزنی اما
به جرمی که نمیدانم
به حکم تلخ تقدیرت
گرفتار شب تارم
ببار باران ز ابر چشم
که این دریای بی زورق
به مشت موَج میکوبد
به روی ساحل غیرت
چه خالی گشتم از بودن
در این دنیای پوشالی
منم زندانی و انگار
تو زندانبان پنهانی
َ
تاریخ: شنبه 3 بهمن 1394 10:08 ق.ظ
زمان میگذرد...
بی حضور تمام عقربه ها!
روزهای تو ....شب های من...
و گرینویچی که مدام میچرخد!
شاید گرمای استوا تنها خط اشتراک ما باشد!
من......
روزهای تو ....شب های من...
و گرینویچی که مدام میچرخد!
شاید گرمای استوا تنها خط اشتراک ما باشد!
من......
اما کجای راه تو بودم..
کجای ای احساس (فرضی) مشترک؟
تمام گذشته ام بهم ریخته است!
تمام گذشته ام بهم ریخته است!
من هنوز در قطار گذشته ام جا مانده ام!
و ریل های تو،در تونل بودنت
و ریل های تو،در تونل بودنت
هنوز در دست تعمیر است.......
تاریخ: شنبه 7 آذر 1394 10:06 ق.ظ
کوسولوپ گوزلریمی یاش الدی
قلبیمی باشدان آتپ تزجنه ویران الدی
جانینی آیرسناگونده بیول جان الدی
منه گل ورماغ عوض گللریده خارالدی
بوگولن گل اوزومی اواوزومه زارالدی
منی پیس ایشلرینه هرگجه حیران الدی
اوزده گاه دوزدانشپ یالانی انکارالدی
بوجهان چوخ یکدی هریری زندان الدی
منی باشدان آپارپ اوزاوزونه تای الدی
نجه تایسز عشقیمی مفتسینه پای الدی
منی دیلدن آپارپ بیرینده دلدارالدی
غمی منن سوغولوپ اوف!اونی غمخوارالدی
قلبیمه سغنمامش اواوخی رگبارالدی
منه هم ظلم الیوپ همدکی پیکارالدی
احمدی یاددان آتپ تزه عشقینی یادالدی
گونومی قاره ادیپ اوزگونونی آغ الدی
قلبیمی باشدان آتپ تزجنه ویران الدی
جانینی آیرسناگونده بیول جان الدی
منه گل ورماغ عوض گللریده خارالدی
بوگولن گل اوزومی اواوزومه زارالدی
منی پیس ایشلرینه هرگجه حیران الدی
اوزده گاه دوزدانشپ یالانی انکارالدی
بوجهان چوخ یکدی هریری زندان الدی
منی باشدان آپارپ اوزاوزونه تای الدی
نجه تایسز عشقیمی مفتسینه پای الدی
منی دیلدن آپارپ بیرینده دلدارالدی
غمی منن سوغولوپ اوف!اونی غمخوارالدی
قلبیمه سغنمامش اواوخی رگبارالدی
منه هم ظلم الیوپ همدکی پیکارالدی
احمدی یاددان آتپ تزه عشقینی یادالدی
گونومی قاره ادیپ اوزگونونی آغ الدی
تاریخ: پنجشنبه 5 آذر 1394 12:11 ب.ظ
تو همان لحظه
همان لحظه ای که دلم پر کشید به سمتت
همان لحظه تنهایم گذاشتی........
همان لحظه نابی که دلم تنگ آمد
نفسم از میان قفسه سینه ،به سختی بر می آمد
رد شدن از این لحظات تنگ.....
قلبم درد میگیرد
ساکت و آرامم
مثل یک آینه رو به برهوت
ساعت هایی که بی تو میگذرند درد دارند دردی از اعماق نفس ها
همه از چشم ویرانگر توست
که دلم تنگم آمد
تاریخ: شنبه 23 آبان 1394 09:39 ق.ظ