شهر پروانه ها آرام ترین تپش قلبم رو تقدیمش می کنم-بدونه آرام بخش وجودمه
|
سلام به همه دوستای خوبم که از وبلاگم دیدن میکنین
همه عکسا باز میکنه اگه باز نکنه گزینه show picture رو بزنین [ جمعه 3 شهریور 1391 ] [ 08:11 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
دوباره آسمان این دل ابری شده . دوباره این چشمهای خسته بارانی شده . دوباره دلم گرفته است و شعر دلتنگی را برای این دل میخوانم. میخوانم و اشک میریزم ، آنقدر اشک میریزم تا این اشکها تبدیل به گریه شوند. در گوشه ای ، تنهای تنها و خسته از این دنیا . دوباره این دل بهانه میگیرد و درد دلتنگی را در دلم بیشتر میکند. خیلی دلم گرفته است ، مثل همان لحظه ای که آسمان ابری می شود. خیلی دلم گرفته است ، مثل همان لحظه ای که پرنده در قفس اسیر است و با نگاه معصومانه خود به پرنده هایی که در آسمان آزادانه پرواز میکنند چشم دوخته است. دلم گرفته است مثل لحظه تلخ غروب ، مثل لحظه سوختن پروانه ، مثل لحظه شکستن یک قلب تنها . دوباره خورشید می رود و یک آسمان بی ستاره می آید و دوباره این دل بهانه میگیرد. به کنار پنجره میروم ، نگاه به آسمان بی ستاره . آسمانی دلگیرتر از این دل خسته . یک شب سرد و بی روح ، سردتر از این وجود یخ زده. خیلی دلم گرفته است ، احساس تنهایی در وجودم بیشتر از همیشه است. تنهایی مرا می سوزاند ، دلم هوای تو را کرده است. دوباره این دل مثل چشمانم در حسرت طلوعی دیگر است. آسمان چشمانم پر از ابرهای سیاه سرگردان است ، قناری پر بسته در گوشه ای از قفس این دل نشسته و بی آواز است. هوا ، هوای ابریست ، هوای دلگیریست. میخواهم گریه کنم ، میخواهم ببارم . دلم میخواهد از این غم تلخ و نفسگیر رها شوم . اما نمی توانم… دوباره دلم گرفته است ، خیلی دلم گرفته است، اما کسی نیست تا با من درد دل کند ، کسی نیست سرم را بر روی شانه هایش بگذارم و آرام شوم… هیچکس نیست! [ پنجشنبه 24 بهمن 1392 ] [ 06:57 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
خدایا منو ببخش که تا مشکلی برام پیش میاد همون نمازمو میکشم وسط.
خدایا منو ببخش بابت چیزایی که بهم دادیو فکر کردم تلاش خودمه.
خدایا منو ببخش تا چیزی بهم ندادی شدم طلبکارت.
خدایا منو ببخش خیلی راحت توبه مو میشکونم.
خدایا منو ببخش که تظاهر کردم بنده مخلص شمام.
خدایا منو ببخش که همه کارام از رو ریا بوده.
خدایا منو ببخش که نتونستم قدر نعمتهایی که بهم دادیو بدونم.
خدایا منو ببخش بابت تمام کارایی که انجام دادمو شمارو ناراحت کرد...
[ چهارشنبه 30 مرداد 1392 ] [ 08:46 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
کاش همان کودکی بودم که حرفهایش را از نگاهش میتوان خواند … اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی شنود دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام … سکوت پر بهتر از فریاد توخالیست !!! دنیا راببین … بچه بودیم از آسمان باران می آمد ، بزرگ شده ام از چشمهایمان می آید … بچه بودیم درد دل را با هزار ناله می گفتیم ، همه می فهمیدند … بزرگ شده ایم ، درد دل را به صد زبان می گوییم ، اما هیچ کسی نمی فهمد … [ چهارشنبه 30 مرداد 1392 ] [ 08:57 ق.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام.... مـــی گـــویـــنـــدتــــو مــــرا با یــک جمـــــلـــه یـــک لبـــــخـنـــد بــه بــازی میـــــگیــــری مــــــیگـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت ، شـــیطنـــت هــــایت و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم مــــــیگویند ســــادهام.... اما تـــــو این را باور نکن مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم ،همیـــــــــن!!!! و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد... [ دوشنبه 20 خرداد 1392 ] [ 04:39 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
-همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی [ دوشنبه 20 خرداد 1392 ] [ 04:36 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
آهای پسـر
[ دوشنبه 20 خرداد 1392 ] [ 04:32 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
سلام به همه دوست جونی هام امتحـــــــــــــــــــــــانام تموم شد.........هوراااااااااا [ دوشنبه 20 خرداد 1392 ] [ 04:21 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود.. صبح وقتی مادره پسره به دختره زنگ زد و گفت: پسرم مرده... دختره شوکه شد و چشم پر از اشک بلافاصله سراغ اسمس شب گذشته رفت..
[ جمعه 17 خرداد 1392 ] [ 12:36 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
دلگیر که می شوم گاهی ، دلم گیر می شود از تو . [ جمعه 27 اردیبهشت 1392 ] [ 04:50 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
یــــــــــــــــــــــــادت باشد دلـــــــــــــــــت که شکست سرت را بالا بگیری... تلافی نکن، فریاد نزن، شرمگین نباش... حواست باشد دلِ شکسته گوشه هایش تیز است مبادا دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی مبادا که فراموش کنی روزی شادی اش آرزویت بود ♦ صــــــــــــــبـــــــــــور بـــــــــــاش و ســـــــــــــاکــــــــــت..♦ [ سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 ] [ 11:45 ق.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
✖ فــرامــوش ڪــردنـتـــ بــرایـم مـثـل آبـــ خــوردטּ استـــ
✖ از همــاטּ آبـهـایـے ڪــﮧ خفــﮧ ات میــکنـב …
✖ از هماטּ هایے ڪــﮧ بــایــב ساعـت هـا سـرفـﮧ ڪـنـے …
✖ از همــاטּ هـایـے ڪــﮧ بــے اختیــار اشـڪــهایـت را جـارے میـڪــنـב ... [ سه شنبه 24 اردیبهشت 1392 ] [ 11:44 ق.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
[ پنجشنبه 29 فروردین 1392 ] [ 02:08 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
خدایا هر کس صادقانه یادم میکند هر لحظه عاشقانه یادش کن......
[ شنبه 17 فروردین 1392 ] [ 05:26 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟ خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره [ شنبه 17 فروردین 1392 ] [ 05:24 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
مرغ عشق فخر فروشی نکن ...
[ یکشنبه 27 اسفند 1391 ] [ 10:50 ق.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
چـرا سـاکـت نـمـی شـوی؟ [ چهارشنبه 9 اسفند 1391 ] [ 07:19 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
هــرگــاه صـدای جـدیـدیــ سـلام مـی کنـد [ چهارشنبه 9 اسفند 1391 ] [ 07:19 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
اینطور نمیشود باید یک غریق نجات همیشه همراهم باشدغــرق در فـکرت شدن اصلا دست خودمــ نیست..... [ چهارشنبه 9 اسفند 1391 ] [ 07:18 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
در میان من و تو فاصله هاست گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد چشمهای تو به من می بخشد شور عشق و مستی و تو چون مصرع شعری زیبا سطر برجسته ای از زندگی من هستی دفتر عمر مرا با وجود تو شکوهی دیگر رونقی دیگر هست. [ جمعه 4 اسفند 1391 ] [ 12:37 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
كارش بیسته بیسته!!!.....دیوار خونمونم این ساخته!!!!
ارزونم میگیره!!!...............شمارشو بدم؟؟؟؟
اینم عکسشه
[ شنبه 21 بهمن 1391 ] [ 10:11 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
یكی از فانتزیام اینه كه برم خواستگاری ..
پدر عروس ازم بپرسه
خوب آقا دوماد عزیز ، خونه .. ماشین ، كار ، پول چیا دارن ؟؟
بعد منم قاطی كنم كلید هـاچ بكــُـ پرت كنم تو صورتش بگم من اومدم خواستگاری، نیومدم خرید و فروش !
یارو پدره هم سویچ پرایدمو ببینه و یه برق خاصی تو چشاش بیاد بعدشم بیوفته به پـام كه بیا دخـدرمو بگیر و همش مالِ خودت و اینا
منم بی توجه پراید 20 میلیونیم رو بیخیال شم و توی افـق محـو شم ...
یه همچین آدم دست و دل بازی هستم من ... [ شنبه 21 بهمن 1391 ] [ 10:10 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
لذتی كه توو باز و بسته كردن در باتری كنترل در حین تماشای تلویزیون هست
توو خود تماشای تلویزیون نیست
شما هم مثل من وقتی میخواید صدای تلویزیون رو کم و زیاد کنید حتما باید عددش رند باشه.... یا فقط من اینجوریم؟؟ [ شنبه 21 بهمن 1391 ] [ 10:09 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
جلسه دفاعیه از پایان نامه! :))))))
دانشگاه پلی تکنیک ( امیرکبیر) تهران یعنی کسی که داره دفاع میکنه اون لحظه داره میمیره از استرس هااااا [ شنبه 21 بهمن 1391 ] [ 10:08 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
ای بــابــا باز ما قرار داریم با دوس دخترمون این کالسکه قراضمون خراب شد [ شنبه 21 بهمن 1391 ] [ 10:08 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
[ پنجشنبه 19 بهمن 1391 ] [ 03:21 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
آنقدر مرا سرد کرد
از خودش از عشق که به جای دل بستن یخ بستم روی احساسم پا نگذار لیز می خوری [ پنجشنبه 19 بهمن 1391 ] [ 03:01 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
حتی اگر حرفی هم نبود شماره ام را بگیر و فقط بخند وقتی میخندی زمان می ایستد ودر زیر پوستم انگار پرنده ای برای رهایی پرپر میزند [ پنجشنبه 19 بهمن 1391 ] [ 02:59 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
خواستم از پشت چشم هایت را بگیرم اما طاقت اسم های که به زبان می آوردی را نداشتم [ پنجشنبه 19 بهمن 1391 ] [ 01:20 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
عروس خانم دوشیزه Samira_sooskesiah آیا وکیلم شما را به مهر : [ پنجشنبه 19 بهمن 1391 ] [ 12:55 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
سیگاری گوشه لبم بود ...
دنبال کبریت بودم ... گفتم آقا آتیش دارید... ؟
گفت تو جیبم نه ...
اما تو دلم هست به کارت میاد ؟... [ چهارشنبه 18 بهمن 1391 ] [ 10:26 ب.ظ ] [ ZAHRA✿◕ ‿ ◕✿ ]
[ نظرات ]
|
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |