آب طلب نکرده همیشه مراد نیست...

نویسنده :آبانا
تاریخ:پنجشنبه 11 شهریور 1395-01:26 ب.ظ

من خیلی مطلب واسه نوشتن دارم، یبارم چندشب پیشا نوشتم موقع انتشار مطالبش نمدونم کجا رفت!! فقط عنوانش موند ک منم دیلیتش کردم نتیجتا!
فعلا این روزها سرمون شلوغه! همش مهمون و مهمون بازی!فعلا فقط یک مطلب کوتاه!
از انجا ک متخصص ب خاک و خون کشیدن روابط هستم!! چنان کردیم با جناب رییس، ک ایشان فرمودند ما دیگر با شما شوخی نمکنیم! من هم اعتراضی نکردم و از ان روز به بعد، حتی اندازه ی یک سگ ملوس هم محلمان نمیگداشت و اگر مجبور ب صحبت هم میشد بسیار سرد و خشک و رسمی! تا اینکه سر مسیله ای با " مح" چنان شاخ به شاخ شدن که صدای داد و فریادشون رو مریض و پرسنل ووو شنیدن! دوشب پیش نزدیکهای یک صبح بود که انلاین بودم و یهو ی پیام داد ( رسمی) که شما این ماه پنجاه ساعت کسر کار دارین وووو باید اصافه وایسی ووو و منم جا خوردم بعد چونه زدم بعد عصبانی شدم بعد گفتم به جهنم!!!  میگه چرا هرچی من رسمی و اداری حرف میزنم یجوری جواب میدی که ادم بت بگه ( تو) گفتم چون عصبانی ام! میگه تو دیر میای سر کار، تو استعلاحی بودی، دیگه چرا عصبانی هستی!! خلاصه وضعیت کسر کارمو که ماس مالی ش کردیم میگم دوساعت پاس میخوام!! میگه خدااااا تو میفهمی چقد حقوقت کم میشه این ماه؟؟! چرا این جوری میکنی؟!!
بعد بحث رو میکشه ب دعواش با مح. و تا ساعت سه صبح، طول میکشه! میگه خانوم دکتر! روز اول بت گفتم ادما برای من دو دسته ان. یا مهمن یا نیستن. تو جزو مهمایی!!  و مح واسم هیچ اهمیتی نداره... بعدم چندتا پیام میده واسه مح که برم بش بگم. میگه بش بگو: با سیاست باش. با پنبه سر بریدن رو بلد باش.چون منو راحت میشه ... کرد!!!  ولی اگه برام شاخ بشی بمیرم هم بت باج نمیدم!
فرداش رفتم همین پیام رو به مح دادم. ایشون دیگه ازون ور بوم افتاده! میگه وای ناراحت شدم. نطرت چیه شام دعوتش کنیم منو شوهرم و تو و اون!! میگم اون وقت این جمع چه تناسبی دارن با هم؟! میگه خب همکاریم دیگه! با شوهر منم دوس میشه! گفتم حالا نیس خیلی هم روابط دوستانه ای با هم داریم!!
ازاونجایی ک من حتی اگه این ماه حقوق هم بم ندن نمتونم قید پاس رو بزنم!! امروز یک عدد پنبه الکلی و سه عدد لواشک لقمه ای که توی کشوی میزم برای زمان قندافتادگیم! گذاشتم ، برداشتم رفتم اتاق رییس! از همون دم در میگم: اومدم با پنبه الکلی سر ببرم!! بعد همونجور که با تعجب نگاه میکنه میرم سمت میزش و سه تا لواشک رو میدم بهش! و میگم خیلی خوشمزه س! همچنان متحیر و خندان داره نگاه میکنه  که میگم خب اومدم دوساعت ازتون پاس بگیرم!!  ایشون هم اینطوری شد:  دوباره نشسته کسر کارمو واسم حساب میکنه میگه من اخه چجور واسه تو ساعات کارتو فول رد کنم؟؟!! بعد میگه حالا پیامامو به مح دادی! گفتم اره ه ه! خیلی متاثر شد!! 
دیگه مریض اومد، بم گفت برو دیگه! پنبه ت خوب کار کرد. پاست قبول شد!!
و من خوشحال و شاد و خندان با پنبه الکلی م برگشتم اتاقم.  مری متعاقبا پیام داد که سری بعد با چاقو برو که بیشتر اثر کنه!!
* در شعری که در عنوان نوشته ام میشه گفت: لواشک طلب نکرده همیشه مراد نیست... گاهی بهانه ایست که سرکیسه ات کنند!!
** یه سری کامنت موتده وقت نکردم ج بدم. نترسین جاشون امنه!
*** یه سریا وبشون منهدم شده! معلوم الحال! مردیت! شماها را چه شده است؟؟!





داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 
گل پسر
جمعه 9 مهر 1395 07:29 ب.ظ
سلام
بیخبریم...
پست جدید نمیگذارید...
پاسخ آبانا : سلام.
مام بی خبریم!!
فرزانه
سه شنبه 6 مهر 1395 04:13 ب.ظ
سلام و نور به خانم دکتر جان:)
ما هروقت اینجا میایم یه دل سیر می خندیم:)))
از دست شما:)))
پاسخ آبانا : سلام بر تو!
ممنون! همیشه بخندین یه دل سیر!
گل پسر
یکشنبه 4 مهر 1395 04:19 ب.ظ
سلام
امان از دستگیری چه برسه به دلگیری!!!
پاسخ آبانا : الامان!!
گل پسر
سه شنبه 23 شهریور 1395 02:55 ب.ظ
سلام فکر کنم من در ایامی اومدم که دیگه شما همچنان نمینویسید؟!!!
پاسخ آبانا : سلام... همچنان یعنی در زمان جاری ست... گاهی زمان ، برای از تو نوشتن مرا کم است...
می نویسم..
گل پسر
جمعه 19 شهریور 1395 12:17 ب.ظ
نستید خانم دکتر!!!
پاسخ آبانا :
محمد
سه شنبه 16 شهریور 1395 03:17 ق.ظ
خانوم نمیدونم چرااحساس میکنم پستات همش خیالی وداستان نویسی هست....
فکر کنم اغلب رویا مینویسی...
پایان داستانت هم که لابد مثل فیلمای ایرونی میخوای تموم کنی
پاسخ آبانا : نظر لطف شماس!
ولی نوشته های من همچی خاص هم نیستن یا موضوعات خاصی ندارن که شبیه داستان هم باشن! !
مضراب
سه شنبه 16 شهریور 1395 12:16 ق.ظ
بازم خوبه با لباشک خر می شه رئیستون... بعضیا هیچ جوره از خر شیطون نمیان پایین!
پاسخ آبانا :
اونایی که راحت کوتاه میان درواقع اصلا سخت گیر نبودن بنظرم!
یکشنبه 14 شهریور 1395 04:38 ب.ظ
عجب رییس با حالی دارین.این لواشک و پنبه الکلی خیلی بامزه بود
پاسخ آبانا : حالا خیلی هم رییس باحالی نیس! کارمند باحالی داره!!
کاش معرفی هم کرده بودین!
مشکات
جمعه 12 شهریور 1395 07:11 ب.ظ
سلام
چه حکایت هایی !!!
اطمینان داری که این پیام ها رو به خودت نمیده عایا ؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حکایت در و دیوار مفهومه !!!!!
پاسخ آبانا : سلام.
حکایت ها؟!!
پیام به من؟!! نه بابا! اینجوری نیست. دیگه انقدرام زیرک نیس که بخواد این نقشه و ترفندا رو پیاده کنه.
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.




Admin Logo
themebox Logo



شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات