یک اذر نود و پنج

نویسنده :آبانا
تاریخ:دوشنبه 1 آذر 1395-07:46 ب.ظ

1. بعد از چند هفته فقط اومدم بنویسم دلم خیلی گرفت امروز ... خیلی... حس میکنم به این زودی ها شاد نخواهم شد....
2. اسکارلت اوهارا تو ذهنمه همش...
3. این شعر قشنگه: چون طفل که از خوردن داروست پریشان... با دوست پریشانم و بی دوست پریشان...
4.کامنتای قبلی هنوز تایید نشده شرمنده!




داغ کن - کلوب دات کام
نظرات() 
گل پسر
پنجشنبه 23 دی 1395 11:01 ق.ظ
سلام علیکم!
خوبید شما
یخ زمستونی وب ما که باز شد
ولی فکر کنم اینجا یخ بندون شده
ما الان نقش راه باز کن رو داریم تا مسیر باز بشه کمی وب شما هم فعال بشه
خوش باشید
به امید برفهای قشنگ زمستونی
فرزانه
پنجشنبه 9 دی 1395 08:24 ب.ظ
یک بار دگر خانه ات آباد
بگو سیب ....:)
چهارشنبه 24 آذر 1395 01:01 ق.ظ
زودی بیا بنویس دلت باز شده و شاد شده
فرزانه
یکشنبه 21 آذر 1395 02:30 ب.ظ
بگذرد ایام هجران نیز هم
جوراب پاره و انگشت ازاد
یکشنبه 7 آذر 1395 04:33 ب.ظ
ایشالا زودی باز شه دلت
رهی
شنبه 6 آذر 1395 01:39 ب.ظ
والله که شعر مورد شماره 3 روح و روان منو به بازی گرفت.....:(((
شادی رنگارنگ
سه شنبه 2 آذر 1395 07:38 ب.ظ
خانوم دکتر رفتی که رفتی
بنویس دیگه:)
اون رییس چی شد؟
خواستگاری و این حرفاااا:)
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.




Admin Logo
themebox Logo



شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات