روژین
نویسنده :آبانا
تاریخ:پنجشنبه 24 فروردین 1396-01:51 ب.ظ
دیروز از رفتن به وبلاگ روژین دلم گرفت...
روژینی ک من از اخرین روزهای اسفند ۹۱ میشناسم و میخونمش... وبلاگی ک جزو همیشه دوست داشتنی هایم بود... از ذوق نوشتنش گرفته تا مطالبش... تا خودش... تا روحیه ی جنگنده ش... تا مبارزه ش با بیماری... همه رو تحسین کردم...
ازین مرز ناامیدی روژین دلم گرفت... از خسته شدنش دلم گرفت... ازین که چقدر جسمش ناتوان شد ک اینجور روحیه ش هم از دست رفت دلم گرفت...
هرچه ما بگیم هم مصداق خارج از گود ایستادنه... درد و رنجی که اون و سایر بیماران هم نوعش، تحمل میکنند خارج از تصور ما بر ساحل نشستگانه...
دلم میخاد باز برم و ببینم ک شوق زندگی به وجودش برگشته... اما ارامش مرگ ناک خط اخرش و تسلیم شدنش، منو میترسونه...

نظرات()