من هم چنان می نویسم

سلام خانم دکتر آبانا عزیز
ممنونم از لطفتون
فقط من دیشب این پیام رو گذاشتم اونم برای پست شبهای بیخوابی اما اینجا اومده همون روز قبل از این پیام یعنی 23 فروردین برای تشکر از حضورتون برای پاسخ و پرسشی که ازتون میخواستم بپرسم در بخش پست چه خیال ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی مطرح کردم پرسشم را که نیومده مزاحم شدم که بپرسم شاید پیام قبلی نرسیده و ثبت نشده? ولی ثبت تایید شده بود ببخشید مزاحمتون شدم , البته یه حسی بهم میگه شاید یه موقع دیگه مد نظرتونه پاسخ را بفرمایید
شبتون بخیر

سلام خدمت خانم دکتر آبانا
یه چیزی هست که دلم نیومد براتون نگم و از طرفی هم دوست ندارم مزاحم باشم و وقتتونو بگیرم برای همین خلاصه میگم من از یه داستان کوتاه الهام بخش که جاهای مختلفی هم ازجمله در کتابهای مختلف الهام بخش بهش برخوردم و واقعا حرف دلمه و نمیخوام ناگفته باشه اصل داستان کوتاه کتاب این بود که اگه فردی محبت و لطفی نسبت بهتون انجام داد حتما همون لحظه ازشون تشکر کنید و نگذارید برای زمانی دیگر حتی , برای همین باید بهتون بگم که خداروشکر میکنم که با شما آشنا شدم و از شما ممنون و متشکر هستم آخیش الان باخیال راحت از خدمتتون مرخص میشم که درسها مرا فرامیخوانند و البته خواب نیز هم
شبتون بخیر و خوشی و خوابهای زیبا ببینید ان شاالله

بی خوابی بد دردیه.منم از بعد عید دچارش شدم.اخه این چ وضعشه؟! :'(
خوشحالم که بعد مدتها پست گذاشتی خانم دکتر مهربون :-)