می جویمت میان تمام ستاره ها
بین تمام خاطره ها، یادواره ها
می جویمت درون دل بی قرار خاک
در تکه های روشن آینه پاره ها
در امتداد تلخ ترین روزهای سرد...
آوار شد، شکست، فرو ریخت..
چاره ها!
فصل غزل که کوچ غریبانه ت رسید
آتش گرفت جان غزل از شراره ها!
بعد از ورود من، به دل خاکی زمین
در قلب سنگ سنگترین سنگواره ها
یک قلب زنده، گرم و پر از شور میتپد
می جویمت در میان تمام هزاره ها...
بین تمام خاطره ها، یادواره ها
می جویمت درون دل بی قرار خاک
در تکه های روشن آینه پاره ها
در امتداد تلخ ترین روزهای سرد...
آوار شد، شکست، فرو ریخت..
چاره ها!
فصل غزل که کوچ غریبانه ت رسید
آتش گرفت جان غزل از شراره ها!
بعد از ورود من، به دل خاکی زمین
در قلب سنگ سنگترین سنگواره ها
یک قلب زنده، گرم و پر از شور میتپد
می جویمت در میان تمام هزاره ها...