آب و آتش



درک نمکنی چرا؟؟؟؟؟


این روزا خودمو گم کردم.
مدام قلبم درد میکنه.مشکل پشت مشکل...درد پشت درد...
یکی از بچه ها ازم خواست تو ترجمه کمکش کنم و یه سری مطلب رو واسش ترجمه کنم...من درست نفهمیدم منظورش کدوم قسمت سایت بود واسه همین مجبور شدم از اول ازش بپرسم که کدوم قسمت اونم انگار که ارث باباشو پیش من داشت شروع کرد به بدو بیراه گفتن خلاصه منم کم نیاوردمو خودمو رو سر اون بیچاره خالی کردم...
تا به حال اینجوری عصبی نشدم اره اصلا یادم نمیاد اینجور با کسی برخورد کرده باشم.
تازه فهمیدم تنهایی چه شیرینه و چقدر لذت بخش.......
این روزا خیلیا از تنهایی فرار میکنن اما نمیدونن که تنهایی چیه...
کاش تنها بودم...
این شبا که شبای قدره...واسم دعا کنید اگه خدا دوسم داره زودتر بمیرم شاید که از این درد قلب راحت شم...دکترا بهم گفتن که شانس زندگیم شده 30 به 70 دیگه رمقی واسه موندن ندارم خدایا......پس چرا زودتر تمومش نمیکنی؟؟؟؟؟؟؟؟


دوشنبه 8 شهریور 1389 | نظرات ()





قصه های زندگی
حرفهای دلم
روزانه

افرا
دریا

شهریور 1389
مرداد 1389

درک نمکنی چرا؟؟؟؟؟
دلمو شکستی
عشق
به خدا کم آوردم...
ماه رمضان ماه دلها
سردر گمی
دروغ
مجازات کدامین گناه؟؟؟؟؟
جفا نکردم
معرفت
مالکیت انسان ها
خیلی دلم گرفته...
اینقدر نپیچون!!!
جلسه اینترنتی
اولین حرف

هر چی میخوای بخر
عاشق تنها
دلنوشته سعید
عاشق پیشه
دلتنگی
بوی عشق
دورنگی

بیشتر از کدام مرورگر استفاده می کنید؟





بازدیدهای امروز : نفر
بازدیدهای دیروز : نفر
كل بازدیدها : نفر
كل مطالب : عدد

RSS 2.0