جمعه 28 تیر 1398 11:34 ب.ظ
از خدا گم شدهایم او به جستجوست
چون ما نیازمند و گرفتار آرزوست
سلام گرانقدر خواهر
خوبی؟ خوشی
شاد وبرقرار باشی
ماتیسا سلام داداشم
صبح قشنگ شما هم بخیر
سراغ نمیگیری داداش
جمعه 28 تیر 1398 05:29 ق.ظ
صبح که میشود به اتفاق های خوب فکر کنیم .
یاد آدمهای خوب باشیم که خداوند خوبی را بیش از هر نعمت دیگری به آنها داده است .
آنهایی که یادشان نیز منطقی بودن و آرامش را به ما هدیه میدهد .
سلام بر شما که اینگونه اید
صبح آدبنه روزتان به خیر و سلامتی .
همیشه شادکام ایام به کام
چهارشنبه 19 تیر 1398 05:16 ق.ظ
من میدانم
از همین صبح زیبا
از این گنجشکانی که
رقصان آواز میخوانند
که امروز روز خوبیست
و بی شک معجزهای در راه
است
صبح چهار شنبه شما بخیر
با آرزوی بهترین ها
چهارشنبه 12 تیر 1398 05:06 ب.ظ
سلام آبجی جون.
حالتون خوبه؟ دلم براتون تنگ شده بود.
ماتیسا سلام عشقم
منم دلتنگتون هستم این ایام
سه شنبه 11 تیر 1398 07:06 ب.ظ
پیشاپیش پنجشنبه 13 تیر روز دختر
روز عزیز دل باباهااا
هووی ماماناا
ناموس داداشااا
جیگر شوهراا
عامل خوشبختی پسراا
مباااارک دخملیااا
روزلباس صورتیا
عشق پاستیلا
لاک خوشکلیا
معتادرژلب
شیطنتای یواشکی
دیوونه های لواشکی
بوسه های خجالتی
حسادتهای عشقولانه
تودل بروههای همیشگی
روزدخترپیشاپیش مبارک
اوووو
تقدیم به همه دخترا
دخــتر یعنـی فــرشـته
مراقـبش باشـید!
دخــتر یعنی همونجا وایسا میـام دنـبالت دیر وقته
دختـر یعنـی حوا برای کـسـی که آدمـه
دختـر یعنـی بهونه گیری های مــدام،از سر دلتنگی
دختـر یعنـی لاکای رنگارنگ
دختــر یعنــی تـرس از آمپــول
دختـر یعنـی عصـای دســت مــادر
دختــر یعنـی دو ساعـت کلنجار رفتن با مقنعه تا صاف رو سر بمونه
دختـر یعنـی وقتـی حالـش گرفتـه س بشـینه موهاشـو ببافه
دختـر یعنـی ی عالمه رژلب جور واجور
دختـر یعنـی دنیـای صــووورتـی
سه شنبه 11 تیر 1398 05:00 ق.ظ
سلام
سلامی به زیبایی عشق
به لطافت دل
به نرمی ابریشم مهربانی
به وسعت تبسم زندگی
به امتدادآسمان مهرورزی
وبه بلندای افق نگاه زیب
تندرست، ، خجسته زیبا
سلااااااااام
صبح همگی بخیر وشادی...
الهی امروزآسمون دلتون ذره ای ابرنداشته باشه، آفتابیه آفتابی...
الهی دستاتون دست گیرباشه...
الهی لبتون پرخنده باشه....
الهی چشماتون پراز برق شادی باشه...
الهی نفستون گرم
وسفرتون پربرکت باشه....
الهییییییی آمیییییییین
ماتیسا سلام
صبح قشنگ شما هم بخیر
دوشنبه 10 تیر 1398 09:38 ق.ظ
سلام.
صبح شمالی ها هم بخیر..
ماتیسا سلام بر جنوب و مردم خونگرم جنوبی
یکشنبه 9 تیر 1398 07:09 ب.ظ
کاش می شد قفل دلتنگی ، شکست
کاش می شد درب تاریکی، گسست
کاش می شدبین مردم، بودو زیست
کاش می شد مثل باران ها ، گریست
کاش می شد با محبت ، جان سپرد
کاش می شد بی توقع ، بود و مرد
کاش می شدخنده را، تکثیر کرد
کاش می شد با محبت ، جان سپرد
کاش می شد ، از پس دیوار، رفت
کاش می شد ، از پس دیوار، رفت
کاش می شد قفل دلتنگی ، شکست
کاش می شددردها ، تقسیم کرد
کاش می شد. شعر را، تحلیل کرد
کاش می شد غصه ها، تقلیل کرد
کاش می شد نیمه ها ، تکمیل کرد
کاش می شد عذر یک ،تقصیرکرد
کاش می شد اشک را ،تبخیرکرد
کاش می شد عشق را، تقدیرکرد
ماتیسا
یکشنبه 9 تیر 1398 12:16 ب.ظ
سلام ماتی جان
خوبی؟
فکر کنم الان گرمای شمال واقعا کلافه کننده باشه درسته؟
راستی دخترت کنکورش رو چکار کرد؟
ماتیسا سلااااام عزیزم
خوبی ؟؟
گرماش به کنار شرجی بودن و عرق کردنش هم به کنار
.
جواب کنکور هنوز اعلان نشده ...به گمونم این هفته اعلام کنن نتایج رو
پنجشنبه 6 تیر 1398 05:42 ب.ظ
سلام برخواهر گران سنگ ما خوبی خوشی ؟ خانواده محترم خوبند؟ چه خبرا از روز و روزگار از کار
ایام تابستان
خوبه خدا را شکر بعد از ماه ها احوالی پرسیدید
ماتیسا سلام بر خان داداش لرستانی
احوال شما ؟
داداش بخدا شرمنده ی گل روی هم شما و هم همه ی دوستان هستم
مشغله و گیر و گرفتاریها مجال نمیده بیشتر از این بشه اومد وبلاگ
پنجشنبه 6 تیر 1398 05:42 ق.ظ
دارم میام شمال
الان ترمینال زاهدانم...ساعت نه و نیم حرکته...لامصب از چابعار تا شمال کلی راهه...ادم پیر میشه...وی ای پی گرفتم...بیست و پنجم تهران مصاحبه استخدامی دارم
ماتیسا ایشالا به سلامتی
شمال رو عشق است
ایشالا که موفق باشی طی تمام مراحل زندگی و شغلیت
سه شنبه 4 تیر 1398 09:39 ب.ظ
گل فروشی می کنم ،گلدانِ «گل با شاعری»
یک کلامم؛ «شاعری» را با شقایق میخری ؟
چون تلف شد زندگی ،ساعت نمی بندم به دست
سالها را می فروشم،با دقایق می خری؟
سادگی بسیار دارم ،می کنم ارزانیت
با صداقت میفروشم ،با حقایق می خری ؟
با غزل ها می شود هر درد را درمان کنی
مرهمش را می فروشم، طبع ِحاذق می خری؟
کوه غم را می شکافد دردهای شاعری
شاه بیتی می فروشم،طبع خالق می خری؟
ماتیسا بسیار عالی
دوشنبه 3 تیر 1398 05:20 ق.ظ
صبح دگر باز شد
ساز دلم ساز شد
ظلمت شب رخت بست
زندگی آغاز شد
سلام دوستان مهربانم
صبح دوشنبه تون بخیر
تنتون سلامت
روز و روزگارتون خوش
ماتیسا عاقبتتون خوش برار
یکشنبه 2 تیر 1398 04:44 ب.ظ
تابستان آمده است
تا دلگرم تر بمانیم
فصل آب تنی در علاقه هایمان
و خنکای هندوانه های شیرین
در حوالی پنکه های سرگردان...
قدم گذاشتنِ بانوی تابستان
بر ساحتِ عمر و لحظه هایتان مبارک
دومین عصر تابستونتون بخیر
ماتیسا عصر گرم تابستونی سر شار از خنکای آب چشمه سارها و باد و کولر و بستنی های یخی و آبدوغ خیار و و و .....باد
یکشنبه 2 تیر 1398 03:04 ب.ظ
دانای زبان و خط والای نبیست
پیشش سخن گزافتان بی ادبیست
با من دو سه بار کربلا آمده است
معشوقه ی من اگر دبیر عربیست
ماتیسا آقا یه کم خودت رو تحویل بگیر لطفا
پنجشنبه 30 خرداد 1398 05:21 ق.ظ
#نیایش_صبحگاهی
پروردگارا
از هستی من آنقدر بجای بگذار
تا بدان وسیله من تو را همهٔ
وجود خویش صدا کنم...
از ارادهٔ من آن مقدار باقی بنه
تا تو را گرداگرد خویش بنگرم ،
هر دم ، بر آستانت سر فرود آورم
و هر لحظه عشقم را
به پایت فرو ریزم...
از وجودم آن ذرّه بر جای بنه
که نتوانم هرگز تو را
در خویش پنهان سازم...
از بندگی من آن حدّ باقی بگذار
که در بند ارادهٔ تو باقی بمانم ،
تا خواستهٔ تو را بر جان پذیرم
و جز راه تو نپیمایم...
#آمیـن
چهارشنبه 29 خرداد 1398 06:09 ب.ظ
گفتگو با خدا
بهترین دوست، خداست،
او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید
دسته گلی تقدیم تان می کند
و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب
دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد . . .
چهارشنبه 29 خرداد 1398 06:09 ب.ظ
سلام بر ابجی ماتیسای گل ومهربان
حالتون چطوره خوبی خانواده خوب هستند
ممنون از حضور گرمتان
ماتیسا سلام و سپااااااس از شما داداش با مرام و معرفت
سه شنبه 28 خرداد 1398 06:23 ب.ظ
کمکم یاد میگیری؛
همهی دردها،
همهی مشکلات،
و همهی از دست دادنها بد نیست!
درست شبیهِ واکسن
که اولش کمی میسوزانَد
ولی قویترت میکند...
ماتیسا دقیقا
سه شنبه 28 خرداد 1398 11:55 ق.ظ
پس چرا کامنت های منو تایید نکردی ؟
چند مدتی است وبلاگت آهنگ نداره...
ماتیسا سلام استاد
کامنتی نداشتم از شما خب
عه جدی آهنگ وبلاگ نمیخونه ؟؟!؟
میهن بلاگ خیلی وقته اذیتم میکنه احتمالا اینم شاید حاصل همون اذیت کردناش باشه
سه شنبه 28 خرداد 1398 05:20 ق.ظ
روزگارت بر مراد؛ روزهایت شادِ شاد
آسمانت بی غبار؛ سهم چشمانت بهار
قلبت از هر غصه دور؛ بزم عشقت پر سرور
بخت و تقدیرت قشنگ؛ عمر شیرینت بلند
سرنوشتت تابناک؛ جسم و روحت پاکِ پاک
ماتیسا سپاااااااااااس
دوشنبه 27 خرداد 1398 05:19 ق.ظ
آنکه امروز را از دست می دهد
فردا را هرگز نخواهد یافت!
هیچ روزی
با ارزش تر از امروز نیست...
امروز را زیبا بسازیم ...
سلام، صبح زیبایتان به خیر و شادی
شاد و سلامت باشید همیشه .
ماتیسا سلام و سپاس
ممنون از حضور سبزت
یکشنبه 26 خرداد 1398 04:30 ب.ظ
منتظر نباشیم زندگی به ما معنا بده ...
بلند شیم و زندگی رو معنا کنیم....
از قوی ترین بهانه هامون قوی تر باشیم....
قوی ترین بهانه ها...
برای اینکه تکیه گاه باشیم
برای اینکه به هدفمون برسیم
فردای من و تو نهفته در امروز ماست
ماتیسا سپاس
کاش اسم و آدرس میذاشتین
شنبه 25 خرداد 1398 08:40 ب.ظ
حکایت بسیار زیبای(ماست و خیار)
میگویند روزی امیرکبیر که از حیف و میل شدن سفرههای دربار به تنگ آمده بود. به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیت میخورند میل کند !!
شاه پرسید مگر رعیت ما چه میخورند؟!
امیرکبیر گفت: ماست و خیار !!
ناصرالدین شاه سرآشپز را صدا زد گفت:که برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست کنید !
سر آشپز دستور تهیه مواد زیر را به تدارکچی برای ماست خیار شاهی داد :
✦ ماست پر چرب اعلا
✦ خیار قلمی ورامین
✦ گردوی مغز سفید بانه
✦ پیاز اعلای همدان
✦ کشمش بدون هسته
✦ نان دو آتیشۀ خاشخاش
✦ سبزیهای بهاری اعلا و ... .
ناصرالدین شاه بعد از اینکه یک شکم سیر ماست و خیار خورد به امیرکبیر گفت:رعایای پدرسوخته چه غذاهایی میخورند ما بیخبریم. اگر کسی از این همه نعمت رضایت نداشت فلکش کنید !!
حکایت اقتصاد مردم و دولت ...
ماتیسا دقیقا
.
پس کو آدرس.
شنبه 25 خرداد 1398 05:19 ق.ظ
آمدن هر صبح
پیام خداوند برای آغاز یک فرصت تازه است
برخیز و در این فرصت تازه
زندگی را زندگی کن
تغییر مثبتی ایجاد کن
و از یک روز دوست داشتنی خداوند لذت ببر
صبح شنبه بخیر
ماتیسا سلام و صبح بخیر دوست بی نام و نشان
جمعه 24 خرداد 1398 04:14 ق.ظ
هر روز صبح
طلوع دوباره خوشبختی
و امید دیگری است
بگشای دلت را به مهربانی
و عشق و محبت را
در قلبت مهمان کن
بی شک شکوفه های خوشبختی
در زندگیت گل خواهد کرد
آدینه تون بخیر
ماتیسا
پنجشنبه 23 خرداد 1398 09:50 ب.ظ
سلام
البته
همانوطور که می بایست مراقب روح بود لازم است مراقب جسم هم بود
انسان موجود پیچیده یست که خود باید مراقب خود باشد
ماتیسا
ممنون از بابت نظرات ارزشمندتون استاد
پنجشنبه 23 خرداد 1398 09:43 ب.ظ
سلام
شب خیر
کاملا درست است همان طور که باید در تعالی روح خود کوشا باشیم باید مراقب اعضاء خود باشیم هرکدام نعمتیست شکرش لازم است
ماتیسا سلام استاد
موافقم با نظرتون
چهارشنبه 22 خرداد 1398 06:59 ب.ظ
من باور دارم که دو انسان از قلبشان به هم متصلند،
و مهم نیست که چه کار می کنید، که هستید و کجا زندگی می کنید؛
اگر مقدر شده که دو نفر با هم باشند،
هیچ مرز و مانعی بین آنها وجود نخواهد داشت.”
ماتیسا
چهارشنبه 22 خرداد 1398 02:25 ب.ظ
سلام آبجی.
شما خوبید؟
محسن که اومد دو روز رفتیم مسافرت بعدش رفتیم کرمانشاه اونجا منو زهرا و بهار با ماشین رابعه رفتیم بیرون که تصادف کردیم کمی آسیب دیدم نشد که بیام نت الان خوبم.
فاطمه حتما با دعای شما موفق میشه چون دعای مادر مستجابه...
ماتیسا سلام عزیزم
خدا رو شکر که بخیر گذشت پس
لطفا مواظب خودت باش عزیز
فاطمه تلاشش رو کرده ایشالا که نتایج خوبی بگیره از تلاشش