Banooyeshomali درباره وبلاگ مطالب اخیر آرشیو وبلاگ پیوندهای روزانه نویسندگان آمار وبلاگ
دوشنبه 14 مرداد 1398 :: نویسنده : ماتیسا
ارزشش را ندارد زمانت را روی کارهای بی نتیجه بگذاری .... ارزشش را ندارد آدم ها را قانع کنی که دوستت داشته باشند .... که مجابشان کنی حواسشان به تو باشد .... ارزشِ تو و احساسِ تو ؛ بیشتر از این حرف هاست .... و ارزشِ تک تک ثانیه های تو .... پس رها کن کسانی را که سهمِ تو نیستند .... و فرصت بده ؛ به آن ها که تو را دوست دارند و انتظارِ توجه و لبخندِ تو را می کشند .... بگذار عطر آرامش و عشق ، در دالانِ زندگی ات بپیچد .... در همین ثانیه هایی که هست ، در همین ثانیه هایی که رو به پایان است .... زمان را هدر نده ! تو آنقدرها فرصت نداری که منتظر بمانی آدم هایی که دوستشان داری ، تو را دوست بدارند .... پس دوست بدار آن ها را که دوستت دارند و قدردانِ آنها باش که قدرِ تو را می دانند زندگی همینقدر ساده است ! کافیست قواعد را بپذیری ، بیخیال باشی و لذتش را ببری .... نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : جمعه 15 آذر 1398 07:10 ق.ظ
کلبه ای که
در آن مهربانی هست و ساکنینش می خندند بهتر از کاخی ست که مردمانش دلتنگ هستند. کلبه زندگیتان گرم به عشق و محبت جمعه تون عالی مهربانان آدینه تون بخیر و شادی امیدوارم یه روز عالی کنار خانواده و عزیزانتون داشته باشیـد دورهمیتون صمیمی و زندگیتون پراز عشق باشه ماتیسا سلااااام برارم ممنون از حضور سبزت پنجشنبه 14 آذر 1398 07:41 ب.ظ
بعضی وقتها باید دست برداریم
از غصه خوردن و خراب کردنِ روزهایمان. باید بدانیم اگر تلاشمان را کردیم و راهمان را درست انتخاب کردیم پس بقیهاش دیگر دستِ ما نیست. ما وظیفهمان را انجام میدهیم بقیهاش دیگر دست خداست و خواست خودش... بسپاریم به خدا و آرام باشیم با وجود همه ی مشکلات و سختیها به زندگیمان ادامه دهیم چون چشم بینایی و دست توانایی در تمام لحظات کنارمان هست برای خوب شدن حالمان دست به کار شویم... با توکل بر خدا امید، تلاش و کمک خواستن از خودش پس لطفا غصه ممنوع ماتیسا پنجشنبه 14 آذر 1398 06:25 ق.ظ
نیایش صبحگاهی
خدایا... دراین روز فرخنده میلاد باسعادت امام حسن عسکری علیه السلام برای همه سلامتی آرامش و نیکبختی آرزو دارم خدایا عطا کن به آنان هرآنچه برایشان خیراست و دلشان را لبریز کن ازشادی و لبانشان رابا گل لبخند شکوفا کن آمیـن ماتیسا سلام صبح عالی متعالی چهارشنبه 13 آذر 1398 07:33 ب.ظ
سلام آبجی جون.
خوب هستین؟ زود به زود بیاید پیشمون. ماتیسا سلام خانم گل نهایت سعیم رو میکنم برای در کنار شما بودن سه شنبه 12 آذر 1398 08:52 ب.ظ
از کوچک ترین چیزهای زندگی لذت ببرید بهترین چیزهای زندگی رایگان هستند. میتوانید از سادهترین لحظات زندگی نهایت لذت و شادی را ببرید. تماشای غروب آفتاب یا وقت گذراندن با یکی از اعضای خانواده و هزاران لذت کوچک دیگر رایگان در اختیار شماست. از آنها لذت ببرید چون ممکن است یک روز به عقب نگاه کنید و متوجه شوید که چیزهای بزرگی بودهاند. ماتیسا سه شنبه 12 آذر 1398 02:34 ب.ظ
سلام آبجی.
حالتون خوبه؟ دلم براتون خیلی تنگ شده. ماتیسا سلام عزیز دلم منم دلتنگ تو و همه ی دوستای وبلاگیم هستم شنبه 2 آذر 1398 02:42 ب.ظ
سلام عزیزم
خوبم ممنون امیدوارم تو هم خوب باشی دوشنبه 29 مهر 1398 07:49 ق.ظ
سبدى هست در اندیشه ى من که پر از گل، بدهم هدیه به تو غافل از آنکه تو خود نابترى یک جهان گل بخورد غبطه به تو آخرین دوشنبه مهر ماهـتون پرگل و شاد ماتیسا پنجشنبه 11 مهر 1398 06:26 ق.ظ
بر صبح دل انگیز
خداوند ســــــلام برعشق و صفا و مهر و لبخند سلام نقاش ازل چه خوش زده نقش سحر.. بر خــــــــــــالق قادر هنرمند سلام ســـــــــــــلام صبح زیباتون بخیر تقدیم به شما با یک دنیا آرزوی خوب پنج شنبه تون پر از لطف خدا ماتیسا سپااااااس چهارشنبه 10 مهر 1398 06:16 ق.ظ
نیایش صبحگاهی
پروردگارا، در این روز از باران خیر و خوبی که بر خلق می باری ما را هم نصیبی رسان و از نوری که برای هدایت دل ها می افشانی ما را نیز بهره ای ده.از زلال رحمتت ما را هم بنوشان و از دریای برکت و نکویی ات ما را هم گوهری بخش.از شیرینیِ عافیت ما را نیز بچشان و بر سر سفره روزی ات ما را هم میهمان دار،ای مهربان ترین مهربانان. صبح زود هدیه ای زیباست از سوی خدا سکوت و تقدسش دست نخورده است. دلشکنان خوابند و تنها دلشکستگان امیدوار بر سر سجاده صبح با صاحب بی همتای صبح به رازگویی نشسته اند... صبح را دوست میدارم آنرا ارج مینهم و همچون قطره ای زلال آن را مینوشم تا از شهدش جانی دوباره بگیرم... دلتان به پاکی صبح خوشه های افکار بلندتان سبز و ریشهی پاکتان پایدار باد. بارش بوسه های خداوند پای تمام آرزوهای قشنگتون... پنجشنبه 4 مهر 1398 06:23 ق.ظ
سلام صبحتون بخیر پنجشنبه خود را معطر می کنیم به عطر دل نشین صلوات اَللّٰهُــمَّ صَلِّ عَلی ٰمُحَمَّدٍ وَّ آل محمد ِ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ در پناه حضرت محمد(ص) و خاندان پاکش علیهم السلام روزتون پر خیر و برکت عمر و عاقبتتون بخیر ان شاء الله آخر هفته ی خوبی داشته باشید دوشنبه 1 مهر 1398 06:21 ق.ظ
آمـد خـبر از حضـرتِ دلدار
که صبح است خورشید برافروخته ای یار که صبح است برخیز و بخوان نغمهی دلشادِ صبوحی در باغِ فلک، گل شده بیدار که صبح است جمعه 29 شهریور 1398 07:50 ق.ظ
نفس های آخر شهریورست... ماه خوب من، چیزی به من بگو!!? چیزی شبیه به روزهای عاشق بودنت... چیزی شبیه به هوای بی قراری هایت... چیزی شبیه به دوستت دارم گفتن هایت دم گوش، نگین گوشواره ام... تا با خیالی راحت با بوسه ای داغ خاطره هایمان را بدرقه راهت کنم، و به استقبال فصل سرد پائیزی خزان به تو بدرود گویم و فصل عاشقانه های شهریور آغوشم را تا به ابد به روی آغوشت، پرانتز وار ببندم. حس خوب پاییز نثارت ای دوست ... چهارشنبه 27 شهریور 1398 09:31 ب.ظ
همواره عشق بی خبر از راه می رسد
همواره عشق بی خبر از راه می رسد چونان مسافری که به ناگاه می رسد وا می نهم به اشک و به مژگان، تدارکش چون وقت آب و جاروی این راه می رسد اینت زهی شکوه که نزدت کلام من با موکب نسیم سحرگاه می رسد با دیگران نمی نهدت دل به دامنت چندان که دست خواهش کوتاه می رسد میلی کمین گرفته پلنگانه در دلم تا آهوی تو کی به کمینگاه می رسد! هنگام وصل ماست به باغ بزرگ شب وقتی که سیب نقره ای ماه می رسد شاعر دلت به راه بیاویز و از غزل طاقی بزن خجسته که دلخواه می رسد دوشنبه 25 شهریور 1398 05:23 ق.ظ
خـــدایا
در این روز زیبا و دلپذیر آرامش ناب و عطر مهربانیت را همچون دانه های باران آرام و بی صدا بر قلب دوستان و عزیزانم ببار و امروزشان را به طراوت و پاکی باران قرار ده یکشنبه 24 شهریور 1398 05:17 ق.ظ
سلام_یكشنبه 24 شهـریور ماه زیباتون_بخیر دوستان مهربون دلتون آروم و پر از عشق آرزو میکنم امروزتون سرشار از اتفاقای خوب غیرمنتظره باشه امروزت رو باتوکل بر خدا شروع کن سه شنبه 19 شهریور 1398 05:27 ق.ظ
سه شنبه ۱۹ شهریور تون بخیر آرزو میکنم قلبتون پر باشه از مهر و محبت روحتون لبریز باشه از آرامش وشادی وخیر و برکت مهمون همیشگی خونههاتون باشه عاشـورای حسینــی ایــام ایثـار عشـق بندگـی وآزادگی برشـمادوستان عزیز وگرامی تسلیت بــاد یکشنبه 17 شهریور 1398 05:14 ق.ظ
سلام صبح بخیر بنویسید به دیوار سکوت عشق سرمایه ی هر انسان است بنشانید به لب حرف قشنگ حرف بد وسوسه ی شیطان است و بدانید که فردا دیر است و اگر غصه بیاید امروز تا همیشه دلتان درگیر است شنبه 16 شهریور 1398 05:14 ق.ظ
هزار سلام به نشانه ی هزار دعای سلامتی وهزار درود به نشانه ی هزار آرزوی زیبا تقدیم شما باد با آرزوی آغاز روزی بی نظیر برای تک تک شما خوبان جمعه 15 شهریور 1398 05:54 ب.ظ
قایقی ساخته ام...
جنسش از راز و نیاز بادبانش از صبر، دکلش از ایمان در شبی مهتابی... سفری دور و دراز، می کنم از لب دریا آغاز، دل به امواج بلا خواهم داد... اگرم ساز مخالف زند و باد به همراهی طوفان خواهد، که مرا منصرف از راه کند، راه بیراهه کند، باکی نیست... من به همراه دعایی دارم، و به دل قطب نمایی دارم، و اگر در طی راه، به عنادی شکند زورق امید مرا گردابی... باز اندوهی نیست، بازوانی دارم، میزنم آب و شنا می کنم و میدانم، که « خدایی » دارم... پنجشنبه 14 شهریور 1398 05:41 ق.ظ
سلام
چشمانم را که می گشایم آبی آسمان در پیش نگاهم قدعلم میکند سپیده خیلی وقت است که از سایه حصار شب رها شده و آفتاب در جای همیشگیش نشسته و تانریم هم دارد یکی یکی بر بندگان خویش نفسی از نفس اهورای خویش میدمد دوشنبه 11 شهریور 1398 05:18 ق.ظ
مناجاتی زیبا از خواجه عبدالله انصاری: بارالها؛ از كوی تو بیرون نشود پای خیالم نكند فرق به حالم چه برانی چه بخوانی چه به اوجم برسانی چه به خاكم بكشانی نه من آنم كه برنجم نه تو آنی كه برانی... نه من آنم كه ز فیض نگهت چشم بپوشم نه تو آنی كه گدا را ننوازی به نگاهی در اگر باز نگردد، نروم باز به جایی پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی كس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی باز كن در كه جز این خانه مرا نیست پناهی... یکشنبه 10 شهریور 1398 05:19 ق.ظ
سلام صبح قشنگتون بخی روزگارتان از رحمت الرَّحْمَنُ الرَّحِیم لبریز... سفرهٔ تان از نعمت رَبُّ الْعَالَمِین سرشار.. روزتون خدایی جمعه 8 شهریور 1398 05:31 ق.ظ
جمعه یعنی لبخند مادر
جمعه یعنی خوشحالی پدر جمعه یعنی مهربانی همسر جمعه یعنی دورهم بودن جمعه یعنی لذت زندگی جمعه روز عشق و مهربانی لبخندوشادمانی پنجشنبه 7 شهریور 1398 04:14 ب.ظ
حكیمی به دهی سفر کرد؛
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از حكیم خواست تا مهمان وی باشد. حكیم پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد. کدخدای دهکده هراسان خود را به حكیم رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانهی او نروید !حكیم به کدخدا گفت : یکی از دستانت را به من بده !!! کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان حكیم گذاشت. آنگاه حكیم گفت : حالا کف بزن !!! کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند ؟! حكیم لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند. |
||